سکس با خاله خودم

1402/06/28

مقدمه سکس با خاله هایم
پدربزرگم دو تا زن داشت با اون زن که مادربزرگ ام نیست چند تا خاله دارم .
سال هفتاد و پنج خونه پدربزرگم بودم به مدت دو سال اراک
دوتا خاله های کوچیک ام که از خودم یه چند سالی کوچیک تر بودن با دوتا از انها سکس داشتم ، البته خیلی کوچیک بودند حدودا چهارده سال یا سیزده سال ‌
من چون بچه جنوب هستم شناگر ماهری هستم .
خاله هام دوتا کوچیکا می‌رفتن شنا استخر خونه همسایه اونجا هم یه دختر داشتن هم‌کلاسی اونا بود یعنی هم مدرسه با دو سال اختلاف سنی
اما تو یه مدرسه بودن. و رفیق بودن همسایه هم بودن از بدو تولد تا ده سال پیش هم همسایه بودند که البته به دلیل فروش خانه دیگه همسایه نیستند اما تا الان رابطه دارند و داریم
من خیلی اهل چشم چرانی نبودم و مورد اعتماد برای خاله ها هم لباس شنا می‌پوشیدند خیلی پوشیده بود لذا همیشه زن پدر بزرگم منو می‌فرستاد یه گوشه بشینم مواظب باشم که غرق نشن . البته میدونست من اهل چشم چرانی نیستم و راستش خیلی اهل نماز و روزه بودم ، اینم بگم ها گناه من به پای مذهبی ها ننویسید. چون در همه قشری این گناهان هست و اینم دارم تعریف میکنم اعتراف به گناهم هست نه لذت .
داستان سکس من از اینجا شروع شد .
اول با دختر همسایه رفیق شدم نه برای سکس با یه بازی مسخره و کلک . البته همه با رفیق بودیم منظورم اینه که اول اون شروع کرد و با یک روشی خیلی بچه گانه گولم زد . اون بهم کلک زد و با یه چند تا ترفند منو راحت گول زد تا کیرم بهش نشون بدم ، من بهش نشون ندادم اما با یک بازی نگاه کن برو شروع شد . می‌گفت هر کاری من میکنم تو هم بکن منم قبول کردم ، کاری کرد من برم بالای یه پله و از زیر پا داخل شلوارک من نگاه کرد ، پاچه شلوارک من خیلی گشاد بود مایو هم عادت نداشتم بپوشم اصلا هیچ وقت نمی پوشیدم . همین موضوع بعدا خودش رفت و یه گوشه شلوارش کشید پایین و من رو صدا زد و من کس اش رو دیدم و البته جا خوردم اولین بار بود که کس می‌دیدم ، یه کس بور و سفید و چند تا تار نازک موی کمرنگ قهوه ای ، دختر همسایه کمی بور بود. البته کم . با نشان دادن کس اش منو مجبور کرد نشونش بدم و من راضی نمی‌شدم ، اما اون دست بردار نبود چون می‌گفت بازی همین بوده و چون کس اش را دیدم باید اونم مال منو ببینه ، اون اسم کیر را نمی‌گفت می‌گفت مال تو ، یا چند بار هم گفت دول من خنده ام گرفته بود ، خلاصه با اختلاف چند روز درگیری و کمی قهر و غضب و ناراحتی آخرش همه کنجکاو شده بودن و من ترس از اینکه بقیه فکر کنند کن بهش کاری کردم مجبور شدم باهاش کنار بیام که فقط بکشم پایین و سریع بیارم بالا ، اون موقع خیلی بزرگ نبود البته به حساب و قضاوت خودم . بعد از چند روز منو آخرش گیر آورد و مجبور شدم بهش نشون بدم ، اما تا اونو دید ، خیلی ذوق کرد . و گفت دول برادرش خیلی کوچیکه و داخل شکمش جمع شده مثل مال تو نیست ، من که ندیده بودم ولی برادرش دو یا سه سال بزرگتر از من بود ، با گفتن این حرف بعد ها تعریف کرد چطور این با سکس آشنا شده ، اتاق برادرش و خودش چون نورگیر نداشته یه پنجره باریک بالا داشته که از دسترس دید خارج بوده ولی چون صدای سکس ویدیو می‌شنیده کنجکاو شده و با تخت خواب و چند تا کرسی رفته بالا و دیده ، این منظره هر شب شاهد بوده و همین باعث بلوغ زودرس و آشنایی با شهوت بوده ، این صحنه مدتی بعد هم با خاله های من به اشتراک میزاره ، البته خیلی سخت بوده برنامه رفتن و شب موندن خانه دختر همسایه چون مادرشان خیلی تعصبی بود و چون پسر داشتن اجازه نمی‌داد ولی با هر کلکی بوده تونسته برنامه ظهر را ردیف کنه و دید بزنن. و بعد از اون در نبود برادرش میرن سه تایی فیلم سکسی را می‌بینند ، اما کیر برادرش را بارها دیده بود و آشنا بود ،
در واقع در ابتدا قصدش سکس نبود از روی کنجکاوی بود ، یه ماه کارش همین بود و به صورت واضح درخواست میکرد که نشونش بدم من تا اون موقع سکس نکرده بودم و اصلا نمی‌دانستم که کیرم بلند میشه یا هر چیزی دیگه سنم هجده سال ام بود اما خانواده مذهبی بزرگ شده بودم و اصلا نمی‌دانستم رابطه یعنی چی ،،
این کنجکاوی باعث شد یکی دوبار آخر بهش دست بزنه ، می‌گفت برم پشت یه دیواره کاذب بود که یه دایره سوراخ بزرگ داشت ، می‌گفت وایسا منم همونجا می ایستادم از وسط اون دایره شلوارک منو میکشید پایین و دست میزد ، کم کم احساس کردم مزه داره و کیرم حالتش عوض شد همین چاق و لاغر شدن کیرم باعث کنجکاوی اش شده بود تا سه ماه همین بود اواخر کاملآ راست میکردم و کمی هم آب میزد بیرون که همون مزه ای بود نه چیزی دیگه ، اما بعد سه ماه با کیرم بازی میکرد ، معمولا همش دو دقیقه بیشتر نمی شد چون داخل محیط سه تا دختر بودند نمیشد غیبت کرد ، من تا اون موقع فکر میکردم همین است و لذت اندازه و مقدارش همینه ، اصلا درکی از بیشتر بودن نداشتم
بعد از یک ماه این بازی ها یه پاییز بود و سرد هم بود استخر گرم کرده بودن رفتیم استخر باید عرض کنم که استخر بزرگ نبود و کوچیک بود و بیرون محدوده هم یعنی حیاط هم داشت که آلاچیق بود ، همشون با هم بعد از شنا به من گفتن بیا تو استخر من رفتم تو استخر خاله خودم رو کرد بهم گفت ما همه چیزو می‌دونیم و درباره اینکه به دوستشون چیو نشون دادم و باید به اونا هم نشون بدم ، من که اصلا قبول نکردم و اومدم بیرون رفتم خونه ، شب بهم گفتن اگر نشون ندی به مامان میگن ، چند روز تهدیدم کردن حتی من برگشتم خونه یک ماه نرفتم مدرسه آخه همونجا مدرسه میرفتم و سال آخرم بود ، و غیبت داشتم ، خونه ما بندر بود و اراک مدرسه میرفتم رشته ریاضی تو شهر ما نبود اومده بودم اراک که کمک حال پدربزرگ باشم برای خرید خانه و چیزای دیگه.
متاسفانه با زور پدرم برگشتم اراک همون روز اول منو بردن استخر و مجبورم کردم شلوارکمو در بیارم ، خودم خیلی بدم میومد و هنوز از لذت چیزی حالیم نبود تقریبا میشه گفت به من تجاوز شد ، اون روز بهم دست نزدن و فقط نگاه کردن و یکی دوبار انگشت زدن سرش اما دوستشون باهاش کاملا بازی کرد که بلند شد و کمی هم دستش چرب شد با آب منی و همون شد که یه چیزی از سر کیرم بزنه بیرون اون اولین بار بود که ارضا شده بودم ، اونا این صحنه را از نزدیک دیده بودن سکس معمولاً با همه جای بدن صورت میگیره اما اینا بچه بودند و فقط کیر را ندیده بودند ، پا و دست و کشاله ران و این چیزا که بعد‌ها ما درک کردیم را نمی‌دانستند و خودم هم تازه فهمیده بودم .
همین شکل و بزرگ شدن آلت باعث کنجکاوی دخترها شده بود ، هر روز شده بودم اسباب‌بازی. اما دختر همسایه مثل اینکه فیلم سوپر برادرش را بهشون نشون داده بود که بعداً فهمیدم با بازی دختر همسایه با من قصدش را با نشون دادن برادرش حین خود ارضایی و دیدن سکس مطرح می‌کنه و به قول خودشان یک روز هر سه تا نگاه می‌کنند و خوب یاد گرفته بودند ، یه دو هفته ای با من کاری نداشتن ، تا اینکه ، یه روز به وقت استخر رفتیم هیچ کدام استخر نرفتن ، خونه همسایه قسمت استخر گوشه باغ سمت چپ بود و حیاط بین استخر و خونه نصف کرده بودن. و دیوار داشت تا حریم خود استخر برای مواقعی که مادر و پدر دختر همسایه با هم هستند راحت باشند کاملآ اختصاصی ساخته شده بود البته خیلی هم خاص نبود ولی طرف میلیاردر بود و این چیزا برایش هیچی نبود ، شمال خونه داشت تهران خونه داشت ، تاجر بود و همیشه ترکیه بود یا چین ، خونه همسایه میشه گفت همیشه خالی بود یه خدمتکار داشتند پیرزنی بود ، برادرش هم همیشه دنبال الواتی بود و یه گی بود دائم ویلای شمال بود با رفقایش مدرسه که نداشت تمام کرده بود سربازی هم نمی‌رفت یعنی سرباز فراری بود که البته پدرش بعدا برایش معافیت گرفت همان سال هفتاد و شش یا هفتاد و هفت یادم نیست. و وقتی کسی می‌رفت استخر معمولاً بسته میشد و کسی از بیرون بدون هماهنگی نمی‌توانست بیاد داخل چون خانوادگی بود و بچه ها هم بودن. پدر و مادر خانواده خودشان می‌رفتن و قفل می کردند همین استخر هم برای خیلی‌ها دیگه هم می‌آمدند و همیشه خصوصی بود ، اون روز به جای استخر داخل بخش استخر یه آلاچیق هم بود که مخصوص نشستن و دورهمی بود ، منو بردن اونجا خیلی هم دیگه ناراضی نبودم ، مشکل من دختر همسایه نبوده مشکل من خاله های خودم بود که نمی‌خواستم ، وگرنه لذت را فهمیده بودم و‌میل شدیدی به تکرار آن داشتم . خلاصه رفتیم داخل آلاچیق کلی تنقلات داشتن ، شروع کردیم خوردن خاله کوچیکتر گفت شروع کنیم ؟؟ من گفتم چی را شروع کنیم ؟ خیلی راحت گفت سکس کنیم ، گفتم نمیشه چون تو خاله هستی وووو . در نهایت خلاصه میکنم به هر نحوی بود شروع کردن و من لخت شدم و اونا هم تیکه تیکه لباس هایشان در آوردن ، هنوز سینه نداشتن در حد یک سیب گلاب اما دختر همسایه سینه هایش خوب بود منو مجبور به خوردن سینه ها کردن ، باور کنید با همان خوردن سینه های کوچک هر سه آنها به صورت وحشتناکی وحشی شدن و میشه گفت ارضا شدن شاید بار‌ها و بار‌ها ، همان روز فهمیدم که هر سه آنها یه دو ماهی هست که با خودشان سکس لز دارند اما با آلت خودشان دست نزده بودند در حدی جزیی ، می‌ترسیدند ، منم می‌ترسیدم ، خودشان گفتن لیس بزن برای من کثیف بود چون نمی‌دانستم که لیس زدن جزو حال کردن هست و کس را عامل شاشیدن می‌دانستم ، اما وقتی گفتند فیلم دیدن و اینجوری بوده منم جرات کردم ، وقتی بود کردم و لیس زدم تازه متوجه شدم چه لطفی دارد ، وقتی هنوز سکس نکردی پس اصلا برایت مزه معنی ندارد مثل کسی که هنوز گل نکشیده پس نمی‌تواند درک کند .
لمس من با سینه هایشان آنها را دیوانه کرده بود. صدا و جیغ . من خودم متعجب بودم. و در ادامه هم که معلومه تا حدی به کس هایشان هم دست زدم و بازی کردم ، از این‌جا به بعد اصلا بی میل نبودم و هیچ ترسی نداشتم و کاملا راحت بودم ، آن روز خیلی سریع تمام شد چون ظرفیت شهوت زیادی داشتیم. اصلا هر بار که یه حس بهم دست می‌داد باز چند ثانیه بعد دوباره و دوباره، البته هیچ کدام باعث نشده بود که من ارضا بشوم کامل و هنوز از پایان یک شهوت اطلاعی نداشتم ، برگشتیم خانه ، ساعت دو شب خواب بودم با یه حالتی و حس عجیبی از خواب بیدار شدم دیدم یکی کیرم را گرفته و کیرم هم سیخ شده مثل اینکه مدتی هست داره بازی می‌کنه و من تازه بیدار شدم دیدم اون خاله کوچیکه هست خونه پدر بزرگ برای خوابیدن راحت بود ، اگر خاله هایم تا صبح زیر لحاف هم با من میخوابیدن کسی اعتراض نمی‌کرد، در طول روز بارها روی مبل موهایشان را شانه کردم یا سرش را روی پایم گذاشته و با هم بازی کردیم و دعوا های مسخره. ترتیب اتاق ها این شکلی بود که اتاق من به هیچ کجا مشرف نبود و خانوادگی همه معمولا موقع خواب بیهوش بودن. اگر بمب هم میترکید کسی بیدار نمیشد، نمیشه گفت برای سکس راحت بود چون کار سکس خطرناک بود و در هر صورت یک درصد احتمال گیر افتادن بود ، اما سن نوجوانی جرات هایی داری که همان‌ها باعث شده آبرویت برود ، بار‌ها خودم هم گرفتار همین بی احتیاطی ها شده ام البته نه در زمینه سکس ، از بابت قیافه و ظاهر فکر نکنم تا الان به زیبایی این خاله ام کسی را دیده باشم ، اون یکی بزرگتره هم خوشگل بود اما این یکی وحشتناک زیبا بود توی خونه فقط دامن کوتاه داشت و شورت ، من خیلی نگاه نمی‌کردم به این چیزا اما از اون موقع به بعد توجه کردم دیدم خیلی از وقتها شورت ندارد و به عمد کنار من خم و راست میشه ، یه دختر بچه راهنمایی اونم خاله ام ول کن ماجرا نبود ،
سکس آناتومی کس ساره به صورتی بود که انگار نقاشی حرفه ای آن را با قلم مویی جادویی خلق کرده بود ، البته که خلق شده خداوند بوده اما و اما زیبایی که داشت نمونه ای در تمام تصاویر سکسی که دیده ام ندیده ام تا الان ، هم تو پر و کشیده ، بدون هیچ افتادگی ، اون موقع نوجوانی تا الان ، معمولاً کس بعد از سنی شکستگی دارد ، اما کس خاله ام ساره تا الان رنگ و لعاب سیزده سالگی اش را حفظ کرده است ، در زمان فعلی هر وقت پاهایش را روی دوشم می‌گذارم و صورتش را پنهان میکنم موقع دیدم کس اش فکر میکنم سیزده سال دارد .
اون شب برای اولین بار یکی برایم ساک زد جالبه که اسمش را هم نمی‌دانستیم که چیه فقط دخترا بر حسب عملی که تو فیلم دیده بودن. انجامش می‌دادند و هر لحظه متوقف میشد و هی میگفت چقدر بویش خوبه و مزه اش گرمه،، حس و گرمای کیر بهش حس زیادی منتقل کرده بود، نمی‌توانست بخورد فقط سرش را توی دهانش کرده بود و لیس میزد ، همش یک دقیقه نشد که آب پرید بیرون و پتو و و لحاف و حتی لباس خودش را کثیف کرد ، این اولین آبی بود که کامل دیده بودم روز قبل هم ازم بیرون زده بود ولی نه به صورت جهنده اما این‌بار اصلا پرید بیرون یک قطره شاید هم کمتر پریده بود توی گلویش تا صبح سرفه می کرد، برایش خوشمزه نبود ولی با حال بود با وجودی که حس شهوتم رفته بود مجبورم کرد تا ساعت پنج صبح فقط کسش را برایش لیس بزنم . جرأت خاله خیلی زیاد بود اون موقع از شب چراغ اتاق را برای دیدن کیرم روشن نکرد اما موقعی که ازم خواست کس اش را برایش بخورم روشن کرد گفتم خاموش کن اما در جوابم گفت می‌خوام خوب به کس ام نگاه کنی که دفعه بعد نتونی مقاومت کنی یه دختر سیزده ساله برای خودش منطقی داشت که بتونه آینده سکس خودش را با بازی با روح و روان من تضمین کنه …
میتوانم به جرات قسم بخورم ده بار ارضا شد ، البته ارضا شدن یه دختر راهنمایی به صورت پی در پی غیرممکن نیست در اوایل حس شهوت را که تجربه می‌کنی توان این کار را داری البته ارضا شدن در این سن که اگر اوایل درک شهوت باشد گاهی لذت های تیکه تیکه هم بهت حس ارضا شدن بدهد. لذا میشه گفت که ارضا شده بارها ، به قول خودش چند بار هم قبل از اومدن پیش من با خودش حال کرده . اما جالبه که من آب کیرم لحاف را کثیف کردم .ولی وقتی داشتم کس خاله ام را لیس میزدم جای سوراخ کس را خیلی نمی‌دانستم یه سوراخ بود که خیلی زبون زدم و یه دفعه تو یه حسی لرزید و یه شره آب ریخت روی صورتم ، تعجب کردم بلند شد و کلی خندید گفت تلافی آب کیری ریختی ، البته هنوز داشت سرفه میکرد ، ادامه حرفش گفت فهمیدی چی بود ؟ من که داشتم دست میزدم و هی خودم پاک می‌کردم ، گفتم چی بود؟؟ گفت شاش بود !!؟ اینجا حالم خراب شد. البته بعد ها کلا عادت کردم و از شاشیدنش لذت می‌بردم ، اون همیشه عادت داشت بشاشه هنوز هم این بازی را دوست داره ولی نه روی صورت من البته ، لیس که میزنم بعدا میشاشه.
در واقعا خاله ام منو مجبور کرد که باهاش رابطه داشته باشم چون من تعصب داشتم رویش که با پسرها صحبت نکند همین شد نقطه ضعفم و البته ماجرای استخر هم مزید بر علت شد و تهدید کرد با یک غریبه رابطه میگیره ، یه دوتا پسر باغبون داشتیم که خیلی شلخته و زشت بودن بیشتر بابت حسادتی که داشتم باهاش رابطه گرفتم چون اصلا حسودی می‌کردم که بزرگ بشه و شوهر کنه ، اگر چه نمی‌دانستم شوهر چیه قبلا ، اما حالا خودم شده بودم دوست پسر خاله خودم ، اون خاله بزرگه بیشتر با دختر همسایه لز میکردن و خیلی ریسک نمی‌کرد با من باشه معمولاً راحت نبود ، اما کوچیکه اسمش ساره بود و تا سی سالگی رابطه دایمی داشتیم ، البته خیلی زود و در سن فکر کنم بیست سالگی شوهر کرد اما فکر کنم یک سال هم نشد و با شوهرش بهم زد و رفت لهستان برای ادامه تحصیل ، سالی یک بار عید که می آمد من و خاله پانزده روز با هم شمال بودیم ، وضع مالی خوبی داشت ، سه بار برایم بلیط و ویزای مسافرتی گرفته برای لهستان ، با هیچ کس رابطه سکس ندارد و نداشته تا الان به جز شوهرش ، هنوز هم رابطه دارم باهاش ولی بخواهم تعریف کنم کتاب هزار و یک شب میشه . من خیلی پشیمان هستم از این رابطه ولی امکان عقب نشینی ندارم … چون کسی ندارد و به هیچ عنوان شوهر نمیکنه دیگه و با وجود آن همه شهوت زود هنگام در نوجوانی با شکستی که در رابطه با شوهرش خورد کاملا از جنس مردان زده شد و با آماری که من دارم در لهستان هم رابطه‌ای ندارد البته چیزی که خودش میگه ولی در کل میشه باور کرد چون خیلی ترسو هست از چند مورد یکی از بیماری های مقاربتی، دوم از اینکه ممکنه کسی ازش فیلم و عکس بگیره، جالبه که هر وقت می‌رفتیم شمال تمام اتاق ها چک میکرد و همه دوربین های متصل به دستگاه های امنیتی خود ویلایی که اجاره میکردیم را هم قطع می‌کرد، دوسال پیش که آمد حتی یه دستگاه داشت که توی هتل بودیم و یه مدت هم ویلا بودیم اونجا کار گذاشت و روشن کرد ، می‌گفت برای قطع دسترسی لوازم جاسوسی هست ممکنه کسی دوربین گذاشته باشد ، من احتمال میدم بابت این موارد است و مهمترین علتش هم اینه که هر وقت نخواهد به راحتی کنار میزاره و منتظر می‌تونه بمونه تا یک سال، این از قدرت کنترلی هستش که داره، میگه لذت شهوت به آینه که تک پرون باشی و برای هر سکس یک افسانه بنویسی، لذت یک سکس برآیم یک سال لذت ذخیره می‌کند با خاطراتش، این بخش خاطره بابت شکل ظاهری من هست ، من در داستان هیچ از خودم نگفتم چون مهم نیست اما به قول ساره قیافه من برایش تجسم همه خواسته هایش هست ، از نظر خودم معمولی هستم اما واقعیت من قدرت انجام کارهای داخل تخت خواب هست ، من تمام عمرم فقط به اون پایبند بودم و تنها سکس هایی که داشتم با دختر همسایه و دوتا خاله هایم بوده و ما این مربع چهار ضلعی که ایجاد کردیم را تا الان نزدیک به بیست و هفت سال هست که حفظ کردیم و هیچ وقت به هم نزدیم یا قهری در کار نبوده ، دختر همسایه در زیبایی متوسط بود و خوشگل بود . خاله بزرگ هم همینطور اما خاله ام ساره را میشه گفت از بابت زیبایی ملکه زیبایی هست باور کنید تعریف نمیکنم برایم مهم نیست دیگران چه قضاوتی دارند اما با چهل و پنج سال سنی که دارم در بین این‌همه سلبریتی و ملکه زیبایی ها ایشون برای من حرف اول می‌زده و این تنها نظر من نبود ، شوهرش میلیاردر بود چون ساره خیلی زیبا بود قبل از ازدواج یک خانه ویلایی برایش در کرج خرید و یکی هم شهر نور ، که البته اون که در شهر نور بود فروخت ، مخصوص وقتی چهارده سال داشت ، من بارها و بارها سکس مقعدی داشتم باهاش و برای جلویش هم چنان بهش لذت دادم که موقع ازدواج کاملا پشیمان بود که چرا سکس جلو نداشته. چون در سکس با همسرش هیچ لذتی نداشته و کل عمر ازدواجش چند ماه بیشتر نبود زیر یک سال طلاق گرفت ، بعدها گفت ازدواجش فقط بهانه‌ای برای برداشتن بکارت و رسیدن به پول زیاد بود در واقع شوهرش هر چه داد بهش میشه گفت پول همون کس بود و ارزش اون هزینه ها را داشت ولی آنقدر احمق بود که نتونست نگهدارش باشد ، البته دلیل جدایی ترس خاله ام از بیماریهای مقاربتی بود و شوهرش هم از اونا بود که یکسره اروپا یا دبی تو هتل ها گرفتار فاحشه ها بود…و من تا به مدت یک سال باهاش رابطه نداشتم موقع ازدواج کاملا دور شدیم و به خودم اجازه ندادم چون ازدواج کرده بود .و خیلی هم راضی بودم اما دقیقا بعد از طلاق و قبل از رفتن به لهستان آمد شهر خودمان یه سه ماهی خانه خودم ماند .اون پیشم ماند البته در اصل خانه همه می‌رفت چون در شهر خودمون چند تا خواهر ناتنی داشت و برادر و عمه ، تقریبا هر روز یک جا بود اما شب ها می آمد خانه من چون من یک واحد مستقل برای مهمان داشتم ، طبقه سوم و طبقه دوم هم کلا سالن مراسمات داریم ، اون چند ماه که پیشم بود فکر کنم بهترین و غم انگیزترین موقع با اون بودن بود چون در حال رفتن به لهستان بود و من برای اولین بار با اون بعد از چندین سال سکس داشتم آن هم از جلو ، بهترین خاطرات اون میشه ، البته من هیچ وقت از این کار راضی نبودم و همیشه پایان سکس وجدانم ناراحت بوده همیشه و همیشه ، اما زیبایی اون اجازه نمی‌داد فراموش اش کنم .خاله بزرگتره هم هنوز گاهی که میاد یه متلک یه ناخنک میزنه ، گاهی سه نفره هم سکس داشتیم ، در این مدت رابطه ما چهار نفر دختر همسایه ، دوتا خاله هام هیچ وقت قطع نشده ، دوتا خاله ها و دختر همسایه ، همیشه یا گاهی برای دیدن ساحل سالی دوبار دختر همسایه و خود خاله بزرگه میان اینجا و ما همیشه شب ها یا اگر ممکن باشه روز ها ناخنکی می‌زنیم البته این رابطه متعادل بوده چون رابطه ما خیلی صمیمی بوده و خاله و دختر همسایه همیشه با هم میان ، می‌دونه که گاهی میاد اما خبر از سکس واقعی ندارد ، موقعی که دختر همسایه ازدواج کرد همان سال اول دو ماه بعد عروسی آمدند بندر عید نوروز و ما همان عید میشه گفت ماه عسل اونا بود اما هر روز یک بار سکس داشتیم .
رابطه خاله بزرگه و دختر همسایه در طول این سال‌ها با من قطع نشده و خیلی معمولی جلو رفتیم و هیچ وقت خراب نکردیم یا بی احتیاطی نکردیم من خیلی علاقه ای با سکس با دختر همسایه ندارم اون معمولا حضور داره و ناخنکی میزنه ، من یه قدرت خدادادی دارم در سکس طولانی … معمولا ساعت‌ها تحمل یک سکس ماراتون را دارم …

ادامه دارد …

نوشته: Daryanab


👍 1
👎 24
114101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948399
2023-09-20 00:07:05 +0330 +0330

وقتی همسایتون کونت گذاشته :

1 ❤️

948414
2023-09-20 01:10:30 +0330 +0330

مسخرمون کردی؟😐
ناموسا این چیه دیگه

1 ❤️

948416
2023-09-20 01:15:39 +0330 +0330

کونی چرا کسشعر نوشتی از یه جا میپردی یه جا دیگه یه حرف چند بار تکرار کردی کصخلی کیرم دهنت با این دستان نوشتنت معلوم نیس چه گوهی زدی کسشر اینجاد آپلود کردی

3 ❤️

948434
2023-09-20 03:22:38 +0330 +0330

ادامه هم دارد؟؟
ای بابا
حالا نمیشه یه کاری بکنی. ادامه نداشته باشه؟ اگه راه داره بیخیال ادامه ش بشو
نحوه ی حرف زدنت مث عین الله باقرزاده س

1 ❤️

948445
2023-09-20 06:08:11 +0330 +0330

سه خط اولش که تکراری بود دیگه نخوندم ، به غایت داستان کسشعر بی مظمون و پر از تخیلات

1 ❤️

948446
2023-09-20 06:09:04 +0330 +0330

تو یه قدرت دیگه ای هم که داری و ازش غافلی کوس و شعر گفتن و شر و ور بافتن…خدا ازت نگذره…وقتمو خرومت کردم😭😭

0 ❤️

948447
2023-09-20 06:20:05 +0330 +0330

پاراگراف اول رو خوندم احساس کردم دارم متن گوگل ترانسلیت رو میخونم 😁

0 ❤️

948449
2023-09-20 06:36:46 +0330 +0330

کم گُل بکش دادا روانتو به باد میده کصخل میشی ها!
از ما گفتن بود حال خود دانی …

0 ❤️

948456
2023-09-20 07:03:12 +0330 +0330

نمیشه لایک کنیم تا بیخیال قسمت بعد بشی یه راهی بزار برامون

0 ❤️

948460
2023-09-20 08:22:24 +0330 +0330

تکراری بود.فقط دفعه قبل نوشته بودی سکس باخاله هام.🖕🖕🖕🖕🖕🖕🖕

0 ❤️

948475
2023-09-20 11:03:42 +0330 +0330

من که نفهمیدم این زبون بسته چی میگه!!!
یکی واسم ترجمه کنه

0 ❤️

948476
2023-09-20 11:14:25 +0330 +0330

اینو چن وقت پیشم گزاشتی

0 ❤️

948498
2023-09-20 15:10:48 +0330 +0330

داستان تکراری و کپی بنویسی میام تمام زنای فامیلت از هرطرف به صورت دایره تا هفت نسل چنان میگام عین اسب شیهه بکشند و یه جمعیت و طایفه برای خودم تشکیل بدم مردی با هفتاد پسر همسن از ۲۰تا زن چون خوشگلاشونو چنان میگام چهارقلو پربشن.دیگه برو بچ رو مثل خودت خر فرض نکن

0 ❤️

948503
2023-09-20 16:10:53 +0330 +0330

من نمیخواهم توهین کنم به هیچ وجه ، اما نویسنده محترم ، دوست بزرگوار بعضی وقتها شاید بهتر باشه آدم خاطرات خودش را برای خودش نگاه داره حتی اگه اون خاطرات حقیقی باشند و زایده ذهن شخص نیاشد، پس بی خیال شو، البته با احترام فراوان. موفق باشید

0 ❤️

948508
2023-09-20 17:32:20 +0330 +0330

کس شعر محض
ادمین جون هرکی دوس داری هر خزعبلاتی ک یه سری جقی مثه این می‌نويسن رو تایید نکن حالمون بهم خورد اه

0 ❤️

948510
2023-09-20 18:10:47 +0330 +0330

خروجی گوگل ترنسلیت هست انگار🥴😆😆

0 ❤️

948515
2023-09-20 20:12:25 +0330 +0330

عزیزم،لطفا منو با خله ات آشناکن،ممنون

0 ❤️

948688
2023-09-21 21:03:35 +0330 +0330

من اگه انقد دیسلایک میگرفتم ، میرفتم خودمو توی یه رودخونه میکشتم

خب ننویس !!!

0 ❤️