دختری به نام نفس

1402/03/08

سلام من نفس ام ۲۳ سالمه
تابستان سال پیش بود وقتی دانشجو بودم تو یه شهر دیگه خوابگاه میموندم و اولین روزی که رفتم کسی رو نمیشناختم یه دختری بود بنام خدیث که از قد و جسم از من بلندتر و هیکلی تر بود رفته رفته باهاش دوست و رفیق شدم همیشه باهم میرفتیم بستنی فسد فود و …
یروز که داشتیم بر میکشتیم یکی دوتا پسر با پراید هاچبک بهمون تیکه انداختن که اونقدری مسخره بود خندمون گرفت بعد رسیدیم خوابگاه من از بس از خوابگاه بدم میومد که خواستم خونه مجردی اجاره کنم و حدیث هم باهام خواست بمونه و اونم اجاره کنه
از بیرون غذا گرفته بودم که باهم بخوریم و بعد بخوابیم غذامونو خوردمو من نخوابیدم و شیطونیم گل کرد رفتم تو سایتا گشتن که فیلم ببینم
( این کارو از ۱۶ سالگیم میکنم همیشه فیلم میبینم هر شب )
داشتم فیلمو میدیدم که ایرپاد هم تو گوشم بود که یدفه احساس کردم یکی پشتمه نگامو که برگردوندم دیدم حدیث
منم خودمو گم کردم گوشیو زود جمع کردم ایرپادم رو در اوردم
حدیث : شیطون فیلم میدیدی اره
خواستم حرف بزنم که حرفمو قطع کرد و گفت : نترس باو مرتکب جرم که نشدی فیلمه دیگه میخام منم نگاه کنم برای منم جا باز کن
خودمو یکم کشیدم اینور که برای حدیث هم جا باز کردم دوباره فیلمو قفل گوشیمو باز کردم فیلمو از اول زدم حواسم به حدیث نبود وسطای فیلم بود که یه لحضع خواستم حدیثو نگاه کنم دیدم دستش نو شورتشه
من : خوش میگذره خانوم خانوما؟
حدیث : اووووف چجورم میخای برای توهم خوش بگذره ؟
من : چجوری؟
حدیث : الان بهت میگم
یهو دیدم دستشو گذاشت رو کصم جا خوردم
من : حدییییییث چیکار میکنی
حدیث : خوب میخام برای تو هم خوش بگذره
من : اخه خجالت میکشم
حدیث : گوه میخوری
یدفه دستشو کرد تو شورتم کصمو میمالید لبشو گذشتن رو لبم لبمو میخورد ولی من چون تو شوک بودم نمیتونستم کاری بکنم
که حدیث گفت : مثل ماست واینسا
منم دستمو گذاشتم رو ممه هاش که نسبت به ممه من بزرگ بود
منم ممه هاشو میمالیدم که دیدم دستشو بیرون کشید و بهم گفت پشتتو بهم کن منم پشتمو بهش کردم پتو رو کشید رومون بعد انگشتو گذاشت رو سوراخ باسنم خواست بکنه تو مانعش شدم که یه کشیده محکم خوردم اشکم در امد اونم مثل وحشیا انگشتشو کرد تو سوراخم از درد میخاستم داد بزنم که دهنمو گرفت دم گوشم گفت : الان همه میفهمن چیکار میکنیم یکم ساکت باش وگرنه پارت میکنم
منم همچنان اشک تو چشام بود با انگشتش کونمو میکرد
انگشتشو در اورد و رفت پایین و بهم گفت که پاهامو بدم بالا
منم دادم بالا شروع کرد به خوردن کصم اروم اروم میخورد که رفته رفته سرعتشو برد بالا که احساس کردم دارم ارضا میشم بهش ارضا که شدم اونم همچنان کصمو ول نمیکرد میخورد بعد دراز کشید موهامو گرفت گفت : گمشو پایین بخور کصمو تا جرت ندادم
منم رفتم پایین احساس کردم از زور گفتنش خوشم میاد
داشتم کصشو میخوردم که سرمو فشار داد به کصش که یه مایع لزیج خورد به زبونم اولش حالم بهم خورد که دیدم گفت : میخوری یا جرت بدم
منم تمام کصشو با حال خرابم لیس میزدم حالم بهم میخورد که موهامو گرفت کشید بالا لبمو خورد و گفت : از فردا که خونه اجاره کنم کارت دارم بعد رفت خوابید منم با بدن کبود شده رفتم دسشوی تا سرو صورتمو بشورم که کم مونده بود بالا بیارم از بس حالم خراب شده بود
صورتمو شستم رفتم خوابیدم صبح که شد با صدای حدیث بیدار شدم که داشت با تلفن حرف میزد بیشعور اونقدری با ولوم بالا حرف میزد که تا اون ته شهر هم میشنیدن
داشت با مادرش حرف میزد که خدافظی کردو قطع کرد
حدیث : صبح بخیر خانوم خوشگله
من : صبح توهم بخیر حدیثم
که امد از لبم بوس کرد بعد صبونه خوردیم دانشگاه هم نرفتیم رفتیم بیرون که دنبال خونه مجردی بگردیم که اکثرا قیمت فضای میدادن
که از شانسمون یکی پیدا کردیم ولی یکم خونه قدیمی مانند بود
به همین راضی شدیمو گرفتیم
رفتیم بازار که وسایل خونه بخریم همشو خریدیم از موکتو فرش بگیر تا تلوزیون و دیجیتال
داشتیم خونه رو چینش میکردم فرشو پهن کردیم تشک و پتو هم که خودمون داشتیم یه گوشه گذاشتیم تلوزیونو اینارو هم گذاشتیم تموم که کردیم میخاستم برم حموم
حدیث : وایسا باهم بریم
من : که دوباره پاره بشم؟ نمیخام
حدیث : خب من حشری میشم اینجوری میشم
من : این دیگه چجور حشری شدنه همینو کم داشتیم که منو بکشی
حدیث : اخه بیشور من دلم میاد تورو بکشم؟
من : خب منم دلم نمیاد
حدیث : خو گوه نخور بریم حموم
منم دیگه مقاومت نکردم رفتیم حموم لباسمو که در اوردم رفتم ابو باز کردم اونم با بدن لخت امد داخل هیکلش نسبت به هیکل من خیلی عالی تر بود سفید و یه کص عالی و شیو شده
من : بیشور روت کراش زدم
حدیث : تو که کراش تر از منی
من : عه که اینطور باشه
حدیث : بله اینطوره خانومی
خودمونو شستیم بعد زیر اب بودم که یدفعه گلومو اروم گرفت چسبوند به دیوار منم به چشاش نگاه میکردم که لبشو گذاشت رو لبم و داشت لبمو میخورد گلومو محکم گرفت و نشوند زمین منو
حدیث : بخورش جنده
منم که نمیدونم چرا از کصش بیشتر خوشم امد
لبمو گذاشتم رو کصش زبونمو به چوچولش میزدم میخوردم که از موهام کشید
حدیث : موقعی که داری کصمو میخوری بهم نگاه کن جنده فهمیدی؟
من : اوهوم
که یه سیلی محکم زد دم گوشم.
حدیث : جنده خانوم باس بگی چشم فهمیدی؟
منم صورتمو گرفته بودم اشگم کم مونده بود در بیاد که خودمو کنترل کردم گریه نکردم سرمو گرفتو به کصش چسبوند منم از ترس اینکه دوباره کتکم نزنه به چشاش نگاه میکردم موقع خوردن کصش
حدیث : جوووووون چه میخوره مال منی تو فقط از این به بعد مال خود خودمی
که گرفت خوابوند زمین منو که اب میریخت تو چشام که ابو بست
امد نشست رو دهنم
حدیث : بخور جنده بخور که کتک نخوری
منم یه اوهوم گفتم و با ولع میخوردم داشتم لذت میبوردم از خوردن کصشو تحقیر جنسیش که دیدم کم کم داره میلرزه ارضا شد تمام مایع لزجی که از کصش امد بیرون بر خلاف سری قبل اینبار همشو خوردم حتی خوشمم امده بود چون کصش عالی بود
بعد اونم رفت به خوردن کص من یه کم که خورد منم ارضا شدم بعد بلند شدیم ابو دوباره باز کردیمو خودمونو شستیم که دوباره گلومو محکم گرفت به سمت خودش کشیدو لبمو بوس کرد هولم داد عقب
حدیث : خوب پاره ات کردما خب من برم یچی اماده کنم بخوریم
رفت از حموم بیرون منم حموم کردمو امدم بیرون
نشستیم چیزی خوردیم با گوشی ور‌ رفتیم تو اینستا میچرخیدیمو به هم کلیپ فان نشون میدادیم میخندیدیم به لپتابشو از کیفش بیرون اورد
حدیث : اون سایتی که دیروز بودی اسمش چیه بزنیم فیلم دانلود کنیم بریزم تو فلش ببینیم
منم سایتو گفتمو دانلود کرد چراغارو خاموش کرد لبتاپو به تلوزیون وصل کرد دراز کشیدیم لحاف تشکمونو پهن کردیم دراز کشیدیم فیلممونو ببینیم
حدیث : خب جنده من کیه؟
من : حدیث بدم میاد اینجوری نگو
حدیث : خب باشه نمیگم ببخشید
سرمو گذاشتم رو قفسه سینش فیلمو نگاه کنیم اونم دستشو گذاشت رو کصم دوباره مالید منم لباسشو در اوردم دوباره رفتم پایین لبمو گذاشتم رو کصش شروع کردم به خوردن کصش اونم خوشش امده بود قربون صدقم میرفت
حدیث : فدای اون چشات بشم که داره منو نگاه میکنه
منم که داشتم کصشو میخوردم واقعا حدیث خیلی کصش خوشمزه بود میخاستم تا ابد کصشو بخورم دستمو گذشتم رو ممه اش و اون یکی دستمم بردم سمت سوراخ کونش انگشتمو لب سوراخش بازی میدادم که بلند شد نشست رو دهنم
حدیث : سوراخ کونمو بخور افرین نفس من
واقعا کصش کونش خیلی خوشگل و خوشمزه بود نمیخاستم ولش کنم یه دستمو گذاشتم رو کصش و سوراخ کونشو میخوردمو کصشو میمالیدم که بلند شد کص منو بخوره
حدیث : میدونستی کص من خوشگل تر از قیافه تخمیته؟
من : اره خیلی خوشگلی هم خودت هم کصش هم کونت
حدیث : خوشم میاد قبول داری که قیافت تخمیه
من : جرم بده حدیث پارم کن اشگمو در بیار
حدیث : جوووون خانومی من ببین چه التماس میکنه
من : حدیث توروخدا جرم بده جون من
حدیث : وایسا الان میام
رفت بعد ۵ دیقه امد دیدم با یه دیلدو کمری امد
حدیث : امروز پاره ات میکنم میشی خانومی من
من : اینو از کی داشتی بهم نمیگفتی
حدیث : خب بیشور نمیتوستم که تو خواب گاه با این بگامت بعدشم اخر شب فقط جرت دادم
من : دوس دارم تحقیرم کنی جرم بدی اشگمو در بیاری لذت میبرم از کارت میشه از این به بعد بشم مال تو ؟
حدیث : همین الانشم مال منی
بعد قمبل شدم دیلدو رو به کمرش بست و امد نشست پشتم فهمیدم قراره حسابی پاره بشم سوراخمو وازلین زد دیلدو کمری رو گذاشت روی سوراخ کونم اروم اروم کرد تو دادم رفت بالا حتی بدجوری اشگم در امد ولی چون زورم به حدیث نمیرسید کامل کرد تو منم گریه میکردم اونم کونمو پاره میکرد تلمبه میزد تو کونم
که ۵ دیقه گریه کردمو اروم شدم کم کم داشتم لذت میبردم
حدیث : قراره حسابی از امروز به بعد جرت بدم باید عادت کنی کیری
من : مم مال توعم فقط جنده توعم ( با اینکه خوشم نمیومد از این کلمه استفاده کنه ولی موقع سکس اصلا مغزم کار نمیکرد )
حدیث : جووووون اووف ارههههه تو جنده خودمی نفسی من
داشتم زیرش پاره میشدم رسما بعد در اورد منو بر گردوند دوباره کیر مصنوعی رو گذاشت دم سوراخ کونم که تونل شده بود رسما
پاهامو گذاشتم رو شونه هاش کرد تو سوراخم دیلدو رو گلومو گرفت محکم سیلی میزد به صورتم
حدیث : پارت میکنم جنده فهمیدی پاره ات میکنم
من : دردم میاد نزن
ولی حرفام روش اثر نداشت خفم میکردو کتکم میزد بعد در اورد امد کصمو خورد بعد ارضا شدم دیلدو کمری رو باز کرد منم کصشو خوردم اونم ارضا شد بعد بیحال افتادیم سر جامون دیگه داشت خوابمون میبرد سرمو گذاشتم رو شونه اش مثل زنو شوهر خوابیدیم واقعا از اینکه بغلش بودم احساس امنیت میکردم خوشم میومد دوست داشتم تا ابد اینجوری بغلش باشم.

دوستان گل شهوانی اگه از داستان خوشتون امد دوباره براتون میزارم اولین باره داستان گذاشتم اگه اشتباهی داشتم ببخشید

نوشته: نفس


👍 19
👎 12
41301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930331
2023-05-29 01:51:55 +0330 +0330

تو با این حجم از دادن وقت میکردی درسم بخونی؟ 😐😐😐
مادرش:الهی قربون دخترم برم که رفته دانشگاه درس بخونه واسه خودش کسی بشه
دخترش همون لحظه:

1 ❤️

930340
2023-05-29 02:00:04 +0330 +0330

خدا چه رحمی به اون پسرا کرد!! 😀

3 ❤️

930419
2023-05-29 08:48:39 +0330 +0330

آقا نفس خیلی مزخرف نوشتی

0 ❤️

930478
2023-05-29 16:06:53 +0330 +0330

گوه زیاد میخوری…نخور!!!

0 ❤️

930486
2023-05-29 17:12:17 +0330 +0330

عالی بود نفس ادامه بده ❤️

0 ❤️

930492
2023-05-29 18:51:30 +0330 +0330

نمیدونم اینجا بر چی کص میگین دیگه داستانو چجوری بنویسه ننوشته که واقعیه یا نیست کص نگید داستانو بخونید بابا

0 ❤️

930548
2023-05-30 03:03:11 +0330 +0330

چه دانجوی تحصیل کرده بیسوادی دویست تا غلط املایی داشتی

1 ❤️

930631
2023-05-30 16:16:20 +0330 +0330

جقی تخمی

0 ❤️

930716
2023-05-31 05:20:41 +0330 +0330

من حدیثو میخوام بهم میدیش؟ 😂

0 ❤️

931937
2023-06-07 08:50:02 +0330 +0330

همه دانشجوهای این دوره زمونه اینقدر بی سوادند؟
فست فود درسته نه فسدفود

0 ❤️

945006
2023-08-31 00:40:31 +0330 +0330

لز گروهی بذار دو نفر حال نمیده

0 ❤️

945125
2023-09-01 02:27:40 +0330 +0330

دختر بایسکشوال و لز و تری سام بیاد
@some3lesbin

0 ❤️