دید زدن مامان

1389/07/28

سلام من اسم واقعی خودم را نمیگم و اسم کسایی هم که توی داستان هست اسم واقیشون نیست ولی داستان صد در صد واقعی هست.

فکر کنید اسم من پوریا هست من توی یک خانواده 5 نفر توی شیراز زندگی میکنم یک خواهر و یک برادر هم دارم خودمم پسر کوچک خانواده هستم خواهر و برادرم هردوشون ازدواج کردن و از پیش ما رفتن و توی خونه ما بیشتر من هستم و مامانم و بابام هم اکثر وقت ها سر کار هست اسم مامانم را شما فکر کنید ناهید هست یک زن 42 ساله خوشگل و یکمی شکم داره شورت سوتین هاش را من همیشه دید میزنم و کلی دستمالی میکنم و یکمی هم باهاشون جق میزنم سایزه سوتینش 85 هست و شورتای XXL هم میپوشه در کل خیلی سکسی هست و دهن هر کسی را آب میدازه من که پسرشم نظرم اینه حالا حسابش را بکنید که بغیه دیگه نظرشون چیه مامانم یکمی شکم داره که همیشه توی فکر آب کردنش هست صبح ها با زن داییم که زن فوق العاده سکسی هست و بعدا اگر تونستم از اون هم یک داستان واقعی دیگه براتون میزارم میره پیاده روی و بعد برمیگرده خونه و با دوچرخه ثابتی که داره ورزش میکنه و بعد میره حمام منم که از صبح تا شب بیکار بودم آخه توی تابستون بود من هم ترم تابستان را نرفتم و توی خونه استراحت میکردم.

صبح ساعتای 5 صبح بود که بابام از خواب بیدار شد و از خونه رفت به سمت محل کارش تا عصر هم برنمیگشت خونه من توی این از خونه بیرون رفتن بابام یکمی از خواب پریدم و بعد از چند دقیقه هم مامانم از خونه برای پیدا روی با زن داییم کس طلای من بیرون رفت و بعد از 2 یا 3 ساعت برگشت و من هم از خواب بیدار شده بودم دیگه و داشتم پای آنتن یک شبکه سکسی که برای اینکه تبلیغ نباشه اسمش را نمیگم ولی آنقدری بگم که بدک نیست و ایتالیایی هست و در زیر نویسش ایرانی ها برای هم به فارسی میتونن پیام بزارن خلاص از بحث اصلی خارج نشیم مامانم بعد از اینکه به خونه برگشت لباساش را عوض کرد و لباسایی را که معمولا توی خونه میوشید را تنش کرد لباساش یک تاپ قرمز کوتاه با یک شلوارک مشکی بود بود که ساق پاش که خیلی هم خوشگل سفید هست پیدا بود و همین طور یکمی از سینه هاش که من عاشقشم هم پیدا بود بعد از اینکه لباساش را عوض کرد رفت و با دوچرخش ورزش کرد ولی نمیدونم چرا این همه با اون دوچرخه رکاب میزنه به جایی نمیرسه حتی یک سانت هم جلو عقب نمیره فکر کنم خودش را سر کار گذاشته خلاصه بعد از یک ساعت هم رکاب زدم و کلی عرق کردن که وقتی با عرق میدیدمش کلی سکسی تر هم میشد رفت توی حموم ، حمام ما با توالت یک جا هست و با یک دیوار از هم جدا شده خلاصه منم از خدا خواسته بعد از اینکه مامان رفت حمام به بهانه رفتن به توالت در را باز کردم و رفتم از کنار چهار چوب در اصلی حمام که یکمی کنارش باز هست یکمی توی حمام را نگاه کردم اما چیز زیادی پیدا نبود و فقط پشتش به من بود کون گندش را میدیدم که آب ازش مثل یک آبشار داشت سرازیر میشد. خیلی سفید گنده بوده داشت شامپو میزد و بعد از اینکه که سرش را با شامپو شست سرش را زیر آب گرفت که آب با شامپو بود که از کونش سرازیر میشد به پایین که صحنه وحشتناک سکسی را درست کرده بود من با اینجور صحنه ها وحشتناک حال میکنم کیرم توی اون موقع داشت دیگه شلوارم را پاره میکرد خلاصه یکمی جق زدم آمدم بیرون رفتم پای تلوزیون دراز کشیدم دوباره همون شبکه را نگاه کردم.

بعد از حدود نیم ساعت مامانم تصمیم گرفت از حمام بیاد بیرون منم تا صدای در را شنیدم زدم فارسی 1 که یعنی من داشتم فارسی 1 نگاه میکردم اون موقع داشت تکرار سفری دیگر را نشان میداد و مامانم که طرفدار درجه 1 فارسی 1 هست مثل من دراز کشید پای تلوزیون چون کلا توی خانواده ما کسی زیاد عادت نداره روی مبل بشینه و تلوزیون نگاه کنه اکثرا دراز میکشیم که خیلی هم بیشتر فیلم میچسبه بگذریم مامانم هم بعد از آرایش کردن و به موهاش رسیدن آمد پای تلوزیون و داشت فیلم نگاه میکرد بعد از حدود ربع ساعت وقتی نگاهش کردم دیم خوابیده و یک دامن کوتاه هم پاش کرده و دامن هم تا جایی که میتونسته بالا رفته منم از موقعیتی که نصیبم شده سو استفاده کردم و رفتم پشت سرش دراز کشیدم یادم رفت بگم رو به بغلش خوابیده بود خلاصه منم پشتش دراز کشیدم و به شرتش نگاه میردم جق میزدم هر دو پاهاش روی هم بودن مثل یک هولو تر تازه شده بود رونهاش کامل سفید و گنده بودن باسنشم بازم جلوی من بود هیچ وقت آنقدر به کونش نزدیک نشده بودم ولی میترسیدم بهش دست بزنم خلاصه از ترسه اینکه یک وقت از خواب بیدار میشه و آبروم جلوش میره دست نزدم ولی گوشیم را برداشتم چندتا عکس توپ از کونش و پاهاش گرفتم یکمی هم فیلم گرفتم که تا چند وقت دائم با اون فیلم وقتی تنها میشدم و کس هم گیرم نمیامد جق میزدم و حال اساسی میکردم.

بعد از چند وقتم که اون فیلم روی گوشیم بود اون فیلم را از ترس اینکه یک وقت کس دیگه ای بجز پسر داییم که خیلی با هم پایه بودیم و به هم عکسا و شورتای مامانامون را به هم نشان میدادیم کس دیگه ای ببینه فیلم و عکس ها را از روی گوشیم پاک کردم داستان پسر داییم و مامان خوشگلش را هم بعدا اگر وقت کردم براتون میگم.

راستی نظر درمورد داستان یادتون نره و بگید شما هم با مامان هاتون مثل من حال میکنید یا نه و کسایی هم که میان و داستان را میخونن و آخرش میگن خاک توی سرت که این جور چیزا را نوشتم بدونن که خودشونم خوش شون میاد از این داستانها و اگر دوست نداشتن اصلا نمیامدن بخونن

نوشته: شاسخیم


👍 0
👎 1
214268 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

268206
2010-10-20 11:44:26 +0330 +0330
NA

mishe in ghad hast hast too dastanet nagi?
mamanam in joor hast mamanam oon joor hast

9 ❤️

268207
2010-10-20 12:53:18 +0330 +0330
NA

پس تو كه نكرديش اخر

5 ❤️

268208
2010-10-20 15:27:36 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت امیدوارم پسرت کس زنتو جر بده

6 ❤️

268209
2010-10-21 00:50:43 +0330 +0330

شما سعی کن روی 2 تا درس املاء و انشاء یکم بیشتر وقت بذاری.

8 ❤️

268210
2010-10-21 05:27:52 +0330 +0330
NA

در کل خوب بود.

10 ❤️

268211
2010-10-22 08:45:35 +0330 +0330
NA

آخه خاک بر سرت تو که نگاش میکنی و اونم سکی جلوت میگرده یه روز بگیر تو حموم زیر آب سرد بکنش که دیگه جلوت سکسی نگرده اگر هم گشت بدونه تو میکنیش 8}

10 ❤️

268213
2011-03-31 14:24:25 +0430 +0430
NA

man behet fosh nemidam ama az bache haye shiraz baiede ham chin kara nanate badbakht abero khodeto bishtar az in nabar kasie bananash hal nemikone la aghal azore sex boro zane daie kemigi dastanesh badan migi bokon badbakht

0 ❤️

268214
2011-05-21 09:14:13 +0430 +0430
NA

اگه راست ميگي چرا عكساشو نميذاري؟

0 ❤️

268215
2011-07-28 08:40:59 +0430 +0430
NA

kiram to dahanet ke be nanaye jendatam rahm nemikoni

0 ❤️

268216
2011-09-13 18:41:23 +0430 +0430
NA

aslan tabloe k dastan neveshteye ye bache 11salas! har nane jendeyi miado kososher minvise! ridan be site rafte!!!

0 ❤️

268217
2011-10-01 16:35:40 +0330 +0330
NA

این نوشته منو مثل رپ بخونید
تو یه سگ حشری بدبختی
تو میگی مامانت خوبه کس کشه بی غیرت؟؟
روت میشه بگی مامانم خوبه کونی؟؟؟
اووووووو تو یه کونیه پستی
آخه لاشی آدم به مامانش نظر میکنه؟؟
دیگه داستان نزار میام میکنمت مثه سگ
ای جقیه بد بخت بی غیرت

0 ❤️

268218
2014-03-10 16:16:56 +0330 +0330
NA

اون پاراگراف آخری دیدگاه روانشناسانه هم گذاشته بود بنده خدا راجب خوانندگان این قبیل داستانا !
راستش بشخصه دلیل من واسه خوندن این مدل داستانای بیناموسی فقط و فقط اینه که آخرش چندتافحش آبدار نثار رفتگان نویسنده بکنم تا بچه ها حال کنن وگرنه ما کجاااا و این تخیلات جقی !
F U C K O F F

0 ❤️

268219
2014-08-14 16:49:35 +0430 +0430
NA

حیف از وقت که گذاشتم خوندمش

0 ❤️

268220
2014-11-17 08:45:16 +0330 +0330
NA

ای خاک تو اون سر کودنت

0 ❤️