سکس با دختر خاله فرشته محجبه

1402/12/15

سلام رضا هستم 34 ساله از شیراز یه دخترخاله دارم از اونایی که حتی یه تار موش و کسی ندیده و خیلی با خداست من تو کف این دختر خاله ام خیلی بودم یه صورت سفید قدش ۱۷۰ سینه های ۷۰ و بدن سفید و باسن روفرم
داستان من و فرشته از اونجا شروع شد که عروسی داداشم بود با دوستش اومدن خونه داداشم برا اینکه اتاق حجله رو آماده کنند آخه تو کار تزیینات اتاق حجله بود عصر اومدن و تا ساعت ۸ونیم کارش و تمام بود بعدش میخواستن برن که من گفتم خودم میرسونمتون تو بین راه باهاشون هم صحبت شدن اول رفتیم و دوستش که اونم خوب کوس هست رسوندیم بعدش که خواستم خودش برسونم بهش گفتم یه چیزی ازت بخوام ناراحت نمیشه گفت نه گفتم میشه شمارت داشته باشم یه کم من من کرد اما شماره رو‌داد و پیام دادنم شروع شد اول های که پیام دادم خیلی ساده و احوال پرسی و صبح بخیر و از این چیزها بود حدود ۶ هفت ماه گذشت و هر روز علاقه اش بهم بیشتر میشد و منم براش کم نمیزاشتم و اگر پول لازم بود براش اوکی میکردم تا حدود یک سال شد از ارتباطمون می‌گذشت که یه روز بهش گفتم دلم میخواد باهاش رابطه سکس داشته باشم دیدم خیلی ناراحت شد شروع کرد حرفهایی از اینکه من رو تو یه حساب دیگه میکردم و من تو نامحرم هستیم و از این کوس و شعرها منم گفتم یه بار که بیشتر نیست و قبول نمی‌کرد قهر کرد و منم چیزی نگفتم تا بعد دو سه روز دیدم پیام داد و احوال پرسی کرد و گفت میتونی بهم زنگ بزنی زنگش زدم و گفت خیلی وابسته ات شدم نمیتونم ازت دل بکنم و از این حرفها و گفتم خوب منم نیازهایی دارم و باید برطرف کنی حدود ۳۰ دقیقه باهاش حرف زدم که گفت قول میدی بین خودمون باشه هیچ کس نفهمه منم که تو کونم عروسی بود گفتم خیالت راحت گفت کجا بریم گفتم خونه رو اوکی میکنم بهت خبر میدم گذشت تا حدود ۳ماه که خونه هیچ کدوم از داداش ها خالی نشد ولی دیگه پیام دادنمون همش در مورد سکس و کردن بود تا اینکه داداشم برا ۵ و روز باخانمش رفتن مسافرت کلید دادن به خونه ما گفتن شبها برو اونجا بخواب منم دیدم دیگه جا اوکی هست بهش خبر دادم که برا ۵ شنبه شب برنامه اوکی هست آماده باش اونم اوکی داد شب موعد فرا رسید منم رفتم خونه داداشم ساعت ۹ شب بود در خونه باز گذاشتم اومد داخل با همون تیپ چادر و همیشگی رفت داخل و منم ازش پذیرایی کردم چون بار اولش بود میدونستم معذب هست و براش یه فیلم پورن گذاشتم خودم رفتم بیرون تا راحت نگاه کنه بعد ۱۰ دقیقه اومدم دیدم چشماش خمار شده شروع کردم ازش لب گرفتن آروم از رو‌لباس بدنش نوازش میدادم کم کم دیدم بدنش داره شل میشه سینه هاشو میمالیدم دکمه های مانتوش باز کردم دیدم زیر مانتو فقط یه سوتین سفید پوشیده اینقدر بدنش سفید. بود که رنگ سوتین پیدا نبود شروع کردم قشنگ لب و گوش و گردن و خوردن سوتین بیرون آوردم سینه های تا تونستم خوردم و شلوار بیرون آوردم شروع کردم به مالیدن کوسش خیس خیس شده بود دیگه آماده گاییدن بود منم لباسامو در آوردم کیرم دادم دستش برا اولین بار شروع به خوردن کرد بلد نبود ولی بد نبود بعد چند دقیقه شورتش از پاس در آوردم یه کوس خوشکل سفید شروع کردم به خوردم و مدل 69 اونم کیر منو میخورد قبل از اینکه بیاد تو‌این دو یه ماه گفتم بودم که از کون می‌خوام بکنم چون جلو پلم بود یه کم کرم زدن به سوراخش آروم کیرم گذاشتم در سوراخش کونش و بازی کردم تا سرش آروم رفت داخل یه جیغ کشید نگه داشتم تا جا باز کنه بعد از چند دقیقه دیدم آروم تر شد ولی خیلی درد داشت شروع کردم تلمبه زدن و حدود ده دقیقه از کون داشتم تلمبه میزدم اونم فقط ناله میکرد داشت آبم میومد همش خالی کردم داخل کونش ولو شدم رو کمرش بعد چندین دقیقه بلند شدیم رفتیم دوش گرفتیم و لباس هایش و پوشید رفتم رسوندمش تا سر کوچشون برگشتم
این اولین سکس من با اون بود و اولین سکس دختر خاله تو زندگیش بعد از اون خیلی باهم سکس داشتیم دیگه حرفه ای شده بود بعد از ۳ سال ازدواج کرد و الانم سر خونه زندگیش هست
امیدوارم که خوشتون اومده باشه

نوشته: Reza


👍 7
👎 26
56301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973873
2024-03-06 00:06:56 +0330 +0330

چه طاقتی داشتی تو .

0 ❤️

973874
2024-03-06 00:07:16 +0330 +0330

واقعا ما نمیخواییم بی ادب باشیم ها
ولی چرا ی جور مینویسین که مجبورشیم کصشر بارتون کنیم؟؟

6 ❤️

973876
2024-03-06 00:11:23 +0330 +0330

مجلوق کوس ندیده بدبخت که عرضه جور کردن مکان نداری گوه میخوری اسمش میاری کونی

1 ❤️

973892
2024-03-06 01:03:30 +0330 +0330

بعد سکس ازت تشکر نکرد ??
یکی از ارکان خیلی از داستان هایی که اینجا میگن همین تشکر بعد سکسه

2 ❤️

973897
2024-03-06 01:29:49 +0330 +0330

دختر خاله ات بوده و شمارشو نداشتی!؟!!

1 ❤️

973910
2024-03-06 02:57:02 +0330 +0330

تا همونجا که تو کار تزئینات اتاق حجله بود و تمام…

1 ❤️

973922
2024-03-06 04:26:11 +0330 +0330

نرینی آب قطه!

1 ❤️

973953
2024-03-06 08:44:55 +0330 +0330

فقط اونجاش:/گفت قول میدی بین خودمون باشه/
بابا همه را خبردار کردی که
ادم سروش باید بمونه خخ

2 ❤️

973964
2024-03-06 10:31:59 +0330 +0330

باز جای شکرش باقیه هزارتا قسم نخوردی داستانم واقعیه

1 ❤️

973969
2024-03-06 11:05:34 +0330 +0330

پدسگ دختره رو بردی خونه ، همون جور خالی خالی؟!؟!
حداقل یه شربتی چیزی.

2 ❤️

973970
2024-03-06 11:06:41 +0330 +0330

رنگ پوستش اینقدر سفبچید بوده که سونین معلوم نبوده.
کسخل آفتاب پرست گاییدی.
دسته بندی داستانتو عوض کن. از دختر خاله به حیوانات تغییرش بده

1 ❤️

973971
2024-03-06 11:58:24 +0330 +0330

تو یک عوضی هست

0 ❤️

974000
2024-03-06 22:32:29 +0330 +0330

شما راست میگی ولی دختر محجبه بعد از ساعت نه چطور اومد داد؟یعنی بیصاحاب بود و محجبه شده بود؟یه فکری برا این جاش می کردی چاخان

0 ❤️

974075
2024-03-07 02:56:16 +0330 +0330

خوب بود و واقعی براوورد

0 ❤️

981444
2024-04-28 17:56:47 +0330 +0330

توش موندم همه زنا شدن صد وهفتاد خو پس این همه خانوم توخیابون هستن که اصلا بااین چیزایی که شما میگید جور نیست اینا کین چین
قشنگ معلومه شوهر دختر خاله ات کونت گذاشته که تو ازش دل پری داری و اومدی میگی کردیش کونی دادی دیگه چرا داری ادا بکنا رو درمیاری

0 ❤️