سلام به همه شما دوستان عزيز
قضاوت در مورد واقعي بودن اين خاطره رو به عهده خودتون ميزارم .
اسمه من آرش هست الآن 19سالمه اين خاطره ماله پارسال هست.
خب از خودم بگم ميگن خوشتيپم واليبال بازي ميكنم بصورت حرفه اي پس قدم بلنده . كيرم از همون بچگي هام بزرگ بود الآن 20 سانته، قطرش رو نميدونم ولي كلفته .بگذريم بريم سر خاطره من :
خوب خانواده ما و عموم خيلي بهم نزديك هستيم براي همين من ميشه گفت تو خونه عموم بزرگ شدم چون از بچگي اونجا عين بختك بودم تابستون ها كه هيچي خونم اونجا بود ما خونمون تو يه كوچه هست برا همين ميگم .عموم يه دختر داره به اسمه مريم كه يه سال از من بزرگتره و ما از بچگي باهم همبازي بوديم و خيلي دوستش دارم ولي علاقه سكسي اصلا . يه همسايه داشتن كه دخترش يه سال از من كوچكتر بود و همبازي بودم البته رفيق فابريك دختر عموم بود . من از همون 13 سالگي بهش نظر داشتم و گفتم بايد بكنمش اسمش مرجان بود كونش ژله اي و وحشتناك بزرگ هيكلش سكسي سكسي سينه هاش ليمويي به شدت بزرگ كه هميشه برام سوال بود يه دختر 17 ساله چجوري اينقدر سينه هاش بزرگه رنگ پوستش برنزه خلاصه يه تيكه خفن خفن ميشه تو نخش بودم و برنامه ريزي ميكردم براش البته وقتي بزرگ تر شديم خانواده هامون به شدت كنترلمون ميكردن .
تا اينكه وقتي 16 سالم بود زن عموم و عموم از هم جدا شدن واقعا عالي بود يه خونه خالي درست شده بود چون عموم از ساعت 7 صبح تا 7 شب خونه نبود منم آماده ميشدم براي نقشم اون موقع بهش فيلم سكسي بهش ميرسوندم از طريق دختر عموم كلا خيلي با هم راحت بوديم يه روز به دختر عموم گفتم ميخوام مرجانو بكنم اولش ناراحت شد بعد از بس التماسش كردم قبول كرد كه يه روز اونو برام رديف كنه منم خوشحال شدم حدود يك ماهه بعدش تابستون شروع شد به مريم گفتم ميتوني به مرجان بگي هفته بعد بياد خونه بابات گفت ببينم چي ميشه هفته ي بعدش از راه رسيد و من به خودم مثل چي رسيدم اول خودمو تميز تميز كردم بعدش يه ذره عطر تا آماده باشم شب بود به مريم زنگ زدم گفت آره برنامه رو رديف كردم فردا مياد خونمون منم تو كونم عروسي بود به مامانم گفتم فردا صبح تا ظهر ميخوام برم گيم نت مامانم هم اجازه داد من اون موقع ها تو گيم نت شاخي بودم واسه خودم بگذريم فرداش با هزار تا بدبختي آرتيست بازي رفتم خونه عموم مريم درو باز كرد يه تي شرت تنگ با شلوارك تنش بود از حق نگذريم واقعا هيكلش سكسي بود سينه هاي بزرگ و سفيد كه خوب خط سينش معلوم بود كونش هم كه از مرجان بزرگ تر بود. نيم ساعت بعد زنگ خونه زده شد مرجان اومده بود بي خبر از همه جا اول كه اومد تو منو ديد يه جيغ كشيد و گفت سلام چطوري و از اين كس شعرا با هم روبوسي كرديم و رفتيم تو حال نشستيم يه نيم ساعتي چرت و پرت گفتيم كه به مريم يه چشمك زدم مريم هم خنديد و بلند شد و گفت مرجان جون من برم تو اتاقم يه سي دي آهنگ با حال بيارم گوش بديم وقتي مريم رفت به مرجان گفتم خب اين فيلم سكسي هايي كه اين سري بهت دادم رو ديدي ؟خوب بود؟ گفت آره عالي بود گفتم يكي باحال تر گرفتم عاليه خودم كف كردم سي دي رو بزارم ببينيم گفت نه بابا بيخيال بده من ميرم خونمون ميبينم گفتم نه ديگه يه ذرشو ببين اگه خوشت اومد ببر چون به يكي از دوستام ميخوام بدمش . با دودلي گفت بزار.
رفتم سي دي رو گزارشتمو نشستم كنارش فيلمش انصافا خفن بود بعد از يه ربع گفتم چطوره گفت خيلي خوبه بعد گفت مريم چرا نيومد گفتم نميدونم شايد سي دي رو پيدا نكرده بعد از دو دقيقه گفتم كاش يكي پيدا ميشد اينجوري ميكردمش گفت:چرا؟ گفتم خوب نياز دارم ديگه گفت خوب جق بزن گفتم نميشه حالا بجاي جق تو رو بكنم تو دلم آشوب بود با خودم گفت مرگ يه بار شيون هم يه بار رفتمو و يه لب ازش گرفتم و چسبيدم بهشو بغلشو كردم سريع خودشو كشيد كنارو گفت ديوونه الآن مريم مياد گفتم اون نمياد تازه دو زاريش افتاد بعد ديگه امتناع نكرد پريدم روشو و عين ديوونه ها بوسش ميكردم و سر تا پاشو ليس ميزدم خيلي حشري شده بود و هي آه و اوه ميكرد تيشرتشو و در اوردم يه سوتين ناز قرمز داشت سريع كشيدمش پايين و اون سينه هاي باحالش افتاد بيرون خيلي حشري شدم افتادم به جون سينه هاش هي ميك ميزدم اونم بيكار نشستو و شلوارم رو كشيد پايين و برام جلق ميزد سينه هاش رو ول كردم و كيرمو كردم تو دهنش اول خوب ساك نميزد مجبور شدم تا چند تا چيز رو بهش يا بدم تا خوب ساك بزنه تو آسمونا بودم گفتم حالا رو به مبل تكيه بده اونم تكيه داد كيرمو گذاشتم لاي سينه هاي باحالش اونم ميگفت آره بكن بكن و آه وناله ميكرد انقدر تو كف سينه هاش بودم كه شلوارشو هنوز در نيوورده در حالي كه خودم لخت مادر زاد بودم كيرمو هي لاي سينه هاش بالا و پايين ميبردم و اونم سينه هاشو به كيرم فشار ميداد بعد از چند دقيقه گفتم بسه بلند شو و بعدش لختش كردم وايييييي چه كسي داشت مرجان يه كس بزرگ و خيس افتادم به جون چوچولوش و هي ميك زدم اونم داشت داد و بيداد ميكرد از شهوت داشت ميمرد منم تا اون صداهاشو ميشنيدم شهوتي تر ميشدمو و سريع تر براش ساك ميزدم خوب و خوب كس و كونش رو خوردم انقدر انين كارو كردم تا ارضا شد وقتي هم ارضا شد بيحال رو مبل افتادو و يواش ميگفت زودتر بكنم ديگه دارم ميميرم كيرتو ميخوام ميخوام كيرتو تو وجودم حس كنم منم كه بدجور حشرم زد بالا دو باره كيرمو كردم تو دهنشو خوب دهنشو گاييدم براش سخت بود ولي كيرمو تا ته گلوش تو ميكردم حالا آماده بودم براي كار اصلي …
واي خسته شدم بس نوشتم ادامشو تو يه داستان ديگه ميگم
لطفا نظر بدين تا ادامشو بزارم
aliiiii49 راست میگه توروخدا ننویس ادامشو .گفتم میخوام مرجانو بکنم اول مخالفت کرد بعد گفت باشه؟!!!خونه تیمی واسه تو درست کرده؟خانواده محدودتون کرده بودن بعد واسش فیلم سکسی میبردی؟اونم که آماده دادن بود. باز از شر تاپ صورتی داریم راحت میشیم اومدین سراغ سوتین قرمز و نارنجی؟اگه میخوای بنویسی آدم باش
دوباره تي شرت صورتي ! همه دخترا وقت دادن صورتي ميشن!
خاطرات جقتو نوشتي يا تصورات ذهن كيريتو !اخه بابا جون ما هم اين سن و سالو رد كرديم توي 16 تا 18 سالگي دست به كير بخوره كار به اخر ميرسه! اونوقت تو كلي لاي سينش كردي و بعد برات ساك زد و لابد 20 دقيقه هم تلمبه زدي وبعدم ابتو ريختي روي سينش و دختر عموت تو اتاق از گشتگي و تشنگي تلف شد!!!
راستي بچه هاي سايت يه زماني گير داده بودن به اسپري ليدوكايين حالا گير دادن بهتاپ صورتي!
يه چيز ديگه مواظب باش اگه داره برات ساك ميزنه رو ملافه بخوابي خوب دختراي حالا همشون حشرين يه جوري ساك ميزنن !كه يهو ملافه ميره تو كونت! بعد گرفتار ميشي
hosele nakardam bkhunam malume kos shere hamun 2 khat aval k khundam kafi bud :d
che takhayolate qavii dari!!!
june khodet edamasho nanvis
تا اونجایی که راجع به قدت و تیپت گفتی خوندم … کسشعر میباشد
1-سينه هاش ليمويي به شدت بزرگ …چجوری میشه سینه هم لیمویی باشه هم خیلی بزرگ؟
نکنه فکر کردی سینه لیمویی یعنی اینکه رنگش زرد لیموییه یا مزه لیمو میده؟
2-اون موقع ها تو گيم نت شاخي بودم واسه خودم …به ماچه ربطی داره کوووووننننیییییییییی
جای اینکه وقت بذاری از این کسشرا بنویسی برو جقتو بزن.اینطوری از وقتت استفاده بهینه میکنی
ول خوب ساك نميزد مجبور شدم تا چند تا چيز رو بهش يا بدم تا خوب ساك بزنه
chan bar sak zadi? alanam to geme net shakh hasti? amadam vase har game ke begi bat doel bezanam ama ro on dokhmale amot
مرده شورتو بزنن با این داستان نوشتنت توی این مدت بیخودتر و مزخرف تر از این داستان داستانی نخوندم
توضیح در مورد داستان «تجاوز وحشیانه»:
همونطور که در کامنتم هم گفتم، داستان « تجاوز وحشیانه» سرتاپا دروغه، اما برای اطمینان، این قضیه رو از طریق یکی از دوستانی که به دلایل شغلی به این سطح از اطاعات دسترسی داره، بررسی کردم. بعد از گذشت این چند روز، مشخص شد که چنین جنایت و تجاوز به عنفی، با مشخصات اشارهشده در داستان، به هیچوجه اتفاق نیفتاده. به دو دلیل این موضوع رو دوباره مطرح کردم:
1 ـ شواهد تاریخی نشون میده که ما ایرانیها کلاً آدمهای زودباوری هستم و شاید به دلیل نوعدوستی و خونگرمیمون، به راحتی پای این منبر و اون منبر اشک میریزیم و با قصه و دغل، به سرعت فریب میخوریم؛ و البته معمولاً بهجز آه و همدردی، کاری و کمکی نمیکنیم؛ دقیقاً برخلاف برخی از ملتهای دیگر که اشکشون دم مشکشون نیست، اما در صورت بروز حوادث انسانی یا بلایای طبیعی، به کمک همدیگه میروند.
2 ـ دومین دلیل اینکه، نویسنده با نوشتن یه داستان خیالی و بسیار ضعیف، سعی کرد تا نوشتهاش رو بهعنوان حقیقت جا بزنه و از این طریق مثلاً عدالت خداوند و حتی وجود اون رو زیر سؤال ببره. من کاری به درستی یا نادرستی ان قضیه ندارم، اما معتقدم که با دروغ نباید به دنبال اثبات نظر و عقیدهمون باشیم.
به هر حال، من فقط از برخی از دوستان که نوشتهها و کامنتهاشون نشون میده هوشمند و دقیق هستند، تعجب میکنم که چطور این داستان رو به عنوان حقیقت قبول کردند و با نویسندۀ اون ابراز همدردی کردند.
عزیزم از چی خسته شدی؟؟
از جق زدن؟؟
خوب کمتر بزن!!
داری کم کم روانی میشی…ادامه بده…تو میتونی
بی شرف دروغگو
داستانات که مزخرف و آشغالی بیش نیست!
اما یه نکته. گفتی: «وقتي 16 سالم بود زن عموم و عموم از هم جدا شدن واقعا عالي بود يه خونه خالي درست شده بود»
شخصیتات هم مثل داستانات به قدری کثیفه که از ویران شدن یک زندگی به بهای داشتن خونۀ خالی (برای استفاده در هنگام دیدن فیلم پورنو و خودارضایی) خوشحال میشی. اطفالی مثل تو هستند که وقتی به لحاظ قد و وزن بزرگ میشوند و پا به جامعه میذارند، برای منافعشون دست به هر عمل قبیحی میزنند و همۀ اصول اخلاقی رو زیر پا میذارند. بچههایی که شماها در آینده تربیت میکنید، چه جانورانی از آب در خواهند اومد! خدا به این مملکت رحم کنه.
من نمی دونم چرا این پسرای قد بلند و هات و کیر قشنگ و ورزشکار همش اینجا پیدا می شه.
استعدادیابا یه سر به این سایت بزنن می تونن یه تیم ملی همه کاره تقدیم ملت کنن.
کسسسسسسسسسسسسسسس شعررررررررررررررررررررررر بود خوشکل جقی!
صبر کن بخونم.اگه کس شعر باشه تااخر نمی خونم…love is perspolis
ای کیرم تو کون دختر عموت ودوستش و عموت وبقیه شخصیت های تخمی داستان مخصوصا توی جلقی…ادم بره به کس شعر های اخوندها گوش بده وجدانا بهتره
ریدم به عنوان داستانت،خب کیری واسه اسم داستان تخمیت یه چیز دیگه ای می ذاشتی
خوب بروبکس چرا عصبانی میشین
خودتون دارین میگین داستان سکسی
این فقط یک داستانه!!! بیچاره از خودش ذوق نشون داد در عالم بچگی یک داستان نوشت!!!
همین کارها رو میکنید فرار مغزها به وجود میاد همه فراری میشن از ایران میرن دیگه!!!
برادر بنویس که خوب مینویسی فقط بیکار شدی دختر عموتم بکن بیچاره بی کام نمونه!!!
میفهمی که چی میگم!!! بالاخره دختره اونم ارزو داره کسش پاره بشه!!! :دی
داستانت به قدري كيري بود كه فقط چند خط اولش را خوندم…
كس كش ببين چي نوشتي :
""“سينه هاش ليمويي به شدت بزرگ “””
جاكش خان وقتي ميخوان بگن سينه طرف كوچيكه ليمو را مثال ميزنن…
كيرم توي تخيلاتت بره…
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
ریدی برادر اون هم چه ریدنی
آخه کونی16سالگی کی نیاز به خونه خالی بیدا میکنه؟اصلا کی میاد به بچه بده؟معمولاgfازbfکوچکترهست که میشه حدود14_15 یا16که فکرنکنم بیان خونه کون بدن
اگرهم مکان برای جلق زدن منظورت بود که میرفتی بالا بشت بوم10ثانیه جق میزدی برمیگشتی
دخترعموت هم حاضرم شرط ببندم جنده است که برات جور کرده
جون ننت ادامشو ننويس! راستي دختر عموت :P هنوز هستش اونكه دروغ نبود شيطون… ميفهمي كه چي ميگم… اون …من … خوب ميشه ها… =))