سکس من و ساسان

1392/07/08

متن خاطره: سلام من آناهیتا هستم و 18سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به 2ساله پیش.ینی زمانی ک دوره ی دبیرستان رو سپری میکردم.
حدوده 3ماه بود ک با سامان دوست شده بودم.سامان یه پسره خوشگل و پولدار بود اون موقع 17سالش بود موهای بلند و فشنی داشت طوری ک همه ی دخترا ارزوی دوستی با اونو داشتن!توی این مدتی ک دوست بودیم شبی نبود ک ب هم اس های سکسی ندیم.اما هیچوقت ب فکر انجامش نبودیم!!!
ی روز که با هم رفته بودیم پارک ی پسر دخترو دیدیم که داشتن همدیگه رو میمالوندن.سامان گفت بیا همینطور نگاه کنیم ببینیم چیکار میکنن منم قبول کردم.ولی همش کیرش رو دید میزدم ک به قوله امروزیا شق کرده بود اما ب روی خودم نیاوردم.دیدم سامان داره زیره لب ی چیزایی میگه.ازش پرسیدم قوربونت برم چیزی شده؟اونم گفت چی میشد ک ماهم مثه اینا ازینکارا میکردیم؟منم ک دیدم خیلی ناراحته برخلافه میلم دستشو گرفتمو گذاشتم روی سینم.بهش گفتم عزیزم ما چیزیمون از اینا کمتر نیست بعد شروع کردیم به لب گرفتنو…اون روز پارک خیلی خلوت بود ماهم راحت کارامونو کردیم!!!بعد از اون اتفاق همیشه بهم میگفت من سکس میخوام اما من زیره بار نمیرفتم.ولی میدونستم اگه قبول نکنم ممکنه باهام بهم بزنه.بالاخره با هزار خواهش و تمنا قبول کردم. قرارشد فردای اون روز برم خونشون تا باهم سکس کنیم.اون شب خیلی اظطراب داشتم طوری ک تا صبح خوابم نبرد…فردای همون روز سامان با ماشین اومد دنبالم و رفتیم خونشون!وقتی از ماشین پیاده شدم بهش گیر دادم و گفتم ک خودت باید منو ببری تو. اونم قبول کرد و دستشو برد لای پامو بغلم کردو رفتیم داخل!!!منو برد توی اتاقش بعد شروع کردیم ب مالوندنه هم.بعدش دراز کشیدم رو تخت و گفتم الان دیگه دراختیاره توام هر کاری دوست داری بکن!بعد لباسامو دراورد و شروع کرد ب خوردنه سینه هام.هیچوقت تو زندگیم همچین حسی رو تجربه نکرده بودم.دیگه کم کم داشت میرفت پایین بهم نگاه کرد و یه طوره مظلومانه گفت اجازه هست؟منم گفتم بله عشقم.اروم اروم شروع کرد ب لیس زدنو خوردنه کسم.وای…عالی بود!!!ی دفه متوجه شدم ک ابم داره میاد همش اهو ناله میکردمو میگفتم منو بگا…اه…اه…من کیرتو میخوام و ی دفه ارضا شدم…بعد گفت خب خانم کوچولو حالا نوبته شماست!منم شروع کردم ب ساک زدن براش.باره اولم بود اما همه چی خوب پیش میرفت!سامان یه نگاه ب تخت انداخت منظورش این بود که من بخوابم.منم ب طوره حشری کننده ای دراز کشیدم.اب دهنشو زد سره کیرش و اروم اورد جلوی سوراخه کسم.منم ی دفه بلند شدمو گفتم تو ک نمیخوای پردمو بزنی؟گفت پس فکر کردی تورو اوردم که بکنم تو کونت؟ترس همه ی وجودمو فرا گرفت!میخواست کارشو ب زور پیش ببره.منم زده بودم زیره گریه و التماس میکردم که اینکارو نکنه اما اون خیلی حشری بود و چیزی نمیفهمید اشکامو پاک کردو گفت الهی قوربونت برم گریه نکن قول میدم زیاد اذیت نشی.خودش نشست روی تخت منم پاهامو گذاشته بودم روی رونهاش و دستامم روی کتفاش بود.خیلی اروم کیرشو کرد تو کسم منم ی جیغه بلند کشیدمو میگفتم سامان بسه خواهش میکنم…اما همینطور به کارش ادامه میداد.دیگه تقریبا همه ی کیرش رفته بود داخل.خیلی اروم تلمبه میزد ک دیدم کیرش خونی شده خیلی ترسیده بودم اما دیگه همه چی تموم شده بود!!!بعدهم شروع کردم ب خوردنه کیرش تا بالاخره ابش اومدو همشو خالی کرد تو دهنم.اما بخدا حق من این نبود ک با دروغاش خرم کنه و این بلا رو سرم بیاره قصه ی ما ب سر رسید کلاغه ب خونش نرسید! لطفا نظراتتون رو بفرستید!!!بووس

نوشته: آناهیتا


👍 0
👎 0
69914 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

400307
2013-09-30 02:47:21 +0330 +0330
NA

تخم خالص

0 ❤️

400308
2013-09-30 03:31:16 +0330 +0330

کیر خونی رو خوردی .به همین راحتی.
پسر 17سالع اومد پرده یه دختر 16 سالع رو زد.ملت هم باید بدون فحش باور کنن…

0 ❤️

400309
2013-09-30 03:49:54 +0330 +0330
NA

چه ساده

0 ❤️

400310
2013-09-30 04:13:07 +0330 +0330

عزیزم اون موقع که اس بازی میکردی تو به فکر انجامش نبودی ولی اون بود،،،و از رو بیتجربگیش پردتو زده،،،نگران نباش،،،اون هم نمیزد جای دیگه لو میدادی

0 ❤️

400311
2013-09-30 06:40:49 +0330 +0330

شبی نبود ک ب هم اس های سکسی ندیم.اما هیچوقت ب فکر انجامش نبودیم!!!

تا همینجا خوندم ! مطمئن شدم مزخرفه ! دیگه نخوندم

0 ❤️

400312
2013-09-30 07:46:31 +0330 +0330
NA

“سلام”
همینو که اول داستان خودنم دیگه نخوندم. خودمم نمیدونم چرا :D

0 ❤️

400313
2013-10-01 10:37:46 +0330 +0330
NA

آخه دختره کونی جنده ملت رو 4 گوش فرض کردی کیر 72 سرباز مسلح تو کست آخه نکبت تو بر خلاف میلت دستشو گذاشتی رو سینت یا با تمام شهوت این کارو کردی؟
به راحتی آب خوردن پردت رو زد؟
کیر کروکدیل آب های شور تو کونت
قصه ما به سر رسید جنده خانم به کیر دوس پسرش رسید

0 ❤️

400314
2013-10-01 11:22:13 +0330 +0330

تخماتیک بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . . .
فرض می‌کنم که دختر هستی ولی باید قبول کنی که جنده هم هستی. با بی‌میلی تمام خودت رو کامل در اختیارش گذاشتی و گفتی که من رو بگا!؟ دیدی اینجا هر کسی میاد کُس‌شعر می‌بافه تو هم هوس کردی که ببافی؟ شاشیدم تو خاطره کیریت، دیگه ننویس.

انگار که کیر یار، شق است
شاید سر کیر ما، لق است
با پرده‌ی کُس چه‌ها توان کرد
این‌ها همه‌گی حاصل جق است (جق=جلق)

0 ❤️

400315
2013-10-01 11:40:38 +0330 +0330
NA

18 سالته؟
ﺯﻣﺎﻥ ﺳﭙﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ عمرت:
18 ﺳﺎﻝ
228 ﻣﺎﻩ
978 ﻫﻔﺘﻪ
6848 ﺭﻭﺯ
164370 ﺳﺎﻋﺖ
9862231 ﺩﻗﯿﻘﻪ
591733894 ﺛﺎﻧﯿﻪ
فقط یه چیزی بگم واست از
تاریخ
95/1/1
شانسی حساب کردم پس نمیشه گفت کاملأ دقیق است
ببین چه رو مخم! خخخخ
با این اوضاعی که داری ازین به بعد سعی کن زمان عمرت رو صرف سکس کردن و بعد داستان نوشتن بکنی
تو می تونی

0 ❤️

400316
2013-10-01 18:39:49 +0330 +0330

اي پسرك جلاق: نوشتن از احساسات يه دختر كار تو جقي نيست . فلذا كير به كون مامان جونت.

0 ❤️

400317
2013-10-04 13:28:50 +0330 +0330

باورش سخته داستان خوبي نبود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها