سلام به همه
قبل از شروع باید یه مطالبی خدمتتون عرض کنم.
دوستای گلم من از وقتی که یادم میاد همیشه آرزوم بود که سکس رو تجربه کنم ولی تا 4 سال پیش نتونستم به این آرزوی بزرگ! برسم.درسته که سایت یه سایت سکسیه و من خودمم میام و با عکسا و فیلما و داستانهاش حال میکنم و خودمو خالی میکنم,ولی دوستان خواهش میکنم ایرانی بودنتون یادتون نره.ما ایرونیا همیشه و همه جا بزرگترین افتخارمون داشتن غیرت و تعصب بوده و نسبت به خاک وطن و ناموسمون بی تفاوت نبودیم پس فرهنگ و تمدنمون رو باید حفظ کنیم و نذاریم فکرای شیطانیه غربیها و دشمنانمون وارد پوست و خون جوونامون بشه.همه آزادیم و بایدم آزاد باشیم ولی مطمئنم همه قبول دارن که حتی آزادی هم حد و مرز داره.
هیچوقت نمیخواستم این خاطره رو واسه کسی بگم و میخواستم با خودم ببرم زیر خاک ولی میبینم جوونامون رو دارن به راه کج میکشونن پس باید بگم تا همه بفهمن که اون عده کارشون اشتباهه و امیدوارم بتونم احساس واقعیمو با نوشتن توصیف کنم تا عبرتی بشه واسه همه.قسم میخورم که چیزی جز حقیقت ننویسم.
رامین هستم 24 سالمه و جوونه بسیار هاتی هستم و همیشه با کوچکترین تلنگر حشری میشم.آرزوم داشتنه سکس با یه زن بود ولی تا 4 سال پیش نتونستم تجربش کنم و ایکاش…
من یه خاله دارم که 28 سالشه و سه بار ازدواج کرده و الان با شوهر سومش خدا رو شکر زندگی خوبی داره و صاحب دو تا پسره.
اونموقع که هنوز ازدواج نکرده بود و من خیلی بچه بودم زود به زود میومد خونمون و شب میموند اونم تو اتاق من و چسبیده بهم.
همیشه فکر میکردم دوست داشتنش مثل من فقط رابطه خاله و خواهرزاده س و حس دیگه ای نسبت بهم نداره و هرگز فکرشم نمیکردم که…
وقتی کنار من میخوابید دست مینداخت دور کمرم و میگفت بیا قشنگ بهم بچسب.خالم از همون موقع کون گنده و اندام زیبایی داشت.خلاصه روزا و سالها همینطور گذشت تا ازدواج کرد و طلاق گرفت و دوباره رابطش با ما بیشتر شد و بخصوص رفتارش با من خیلی تغییر کرد؛بیشتر باهام شوخی میکرد و میچسبید به من و خب منه بدبخت هم که گفتم چقد زود حشری میشم با کاراش نظرم نسبت بهش تغییر کرد و منم همراهیش میکردم.وقتی که تنها میشدیم همدیگه رو بغل میکردیم و بدن همو نوازش میکردیم.ولی اون همیشه چشاشو میبست و ندیدم هیچوقت موقع حال کردن چشاشو باز کنه و بهم نگاه کنه.سینه هاشو میمالوندم و رو کسش دست میکشیدم.کم کم روم بیشتر باز شد و دیگه از رو لباس کاری نمیکردم و دست میبردم تو شرتش و کسشو میمالوندم و اونم حال میکرد با چشای بسته.منم کیرمو میچسبوندم به رونای پاش یا کونش و خلاصه از رو لباس بهش میچسبیدم.دیگه افکار شیطانی بدجور ذهنمو پر کرده بود و مجال نمیداد که به کاری که دارم میکنم فکر کنم.بعضی شبا میرفتم خونه پدربزرگم و اونجا میخوابیدم,چون میخواستم خالمو بکنم و وقتی که میرفتم تو اتاقش پیشش میخوابیدم البته دور از هم تا مامان بزرگ شک نکنه و موقعی که مطمئن میشدم خوابن میرفتم پیشش و دراز میکشیدم,اون دیگه خودش همکاری نمیکرد و خودشو به خواب میزد ولی هرگز نتونست این نقشو به خوبی بازی کنه.من اول همه بدنشو از رو لباس میبوسیدم و بو میکشیدم بعد شلوار و شرتشو میکشیدم پایین و شتابزده کیرمو درمیاوردم و هرچقد سعی میکردم نمیتونستم سوراخ کسشو پیدا کنم.آخه واقعأ بچه بودم و هیچی از سکس نمیدونستم.خیلی میترسیدم البته نه از پدربزرگ یا مادربزرگ و نه از خالم,نمیدونم از کی یا از چی ولی بدجور تنم میلرزید و تسلطی رو کارام نداشتم ,حتی خالمم صدای طپش قلبمو میشنید بخدا(اینو شش سال بعدش وقتی که کردمش بهم گفت)خلاصه توی یک سالی که بیوه بود من بیشتر از صد بار موقعیت واسم جور شد و میتونستم بکنمش ولی نتونستم کیرمو بکنم تو کسش و هر بار بعد از اینکه خسته میشدم میرفتم سر جام و با دست خودمو ارضا میکردم,تا اینکه دوباره ازدواج کرد و نزدیک به یک سال و نیم رابطمون قطع شد به خاطر شوهرش.ولی پیش اونم دووم نیاورد و طلاق گرفت و دوباره روز از نو روزی از نو.من دیگه واسم عادت شده بود که بعضی شبا برم پیشش بخوابم و باهاش ور برم و آخر سر برم به یادش جق بزنم.تا 4 سال پیش.
اون روز خالم تو خونه تنها بود و بقیه رفته بودن روستا واسه عیادت بیمار و شب هم نیومدن.بهم زنگ زد و گفت شب تنهاس و میترسه که تنها بخوابه و باید برم پیشش.منم دوباره اون فکرای کثیف اومد به ذهنم و مثل همه دفعات گذشته از قبل هزار جور نقشه کشیدم که اینبار حتما موفق! بشم.رفتم و تا وقت خواب فیلم دیدیم و حرف زدیم و من کنارش نشسته بودم و دستم رو سینه هاش میومد و میرفت و بعد میومدم پایی رو کسش و کسش رو میمالوندم و اونم خیس خیس میشد.اینم بگم هرگز رومون نمیشد راجع به کارامون چیزی بگیم.وقت خواب شد و جاها رو پهن کرد.دقیق چسبیده به هم.دراز کشیدیم و من زود بهش چسبیدم.یه شلوار نازک و تنگ تنش بود با یه تاپ.منم شلوارک و رکابیه همیشگیم که ست هستن.چشاشو بست و بهم ندا داد که شروع کنم.منم تو دلم اطاعت گفتم و شروع کردم.واسه اولین بار لبامو گذاشتم رو لباش آخه هیچوقت ازش لب نگرفته بودم.لباش خیلی داغ بود و اونم با چشای بسته شروع کرد به لب گرفتن و مثل وحشیا لبامو میخورد.به سختی لبامو از لباش جدا کردم و رفتم پایینتر و از رو تاپ سینه هاشو میخوردم و آروم تاپشو درآوردم وای این اولین بار بود که بالا تنه شو لخت میدیدم و مثل قحطی زده ها سینه هاشو میخوردم و نوکشون رو با لبام میکشیدم.پتو روی پاهاش بود,کنارش زدم و شلوارشم درآوردم شرت پاش نبود و کسش که صاف صاف بدون یه مو داشت خودنمایی میکرد خیس خیس شده بود,شروع کردم از زانوهاش رو به بالا زبون میزدم و میخوردم و رسیدم به کسش,وااااییی چه بویییییی!اینو تو دلم گفتم و شتابزده شروع کردم به خوردن.نزدیک به سه دقیقه خوردمو خوردم.دیگه خسته شدم سرمو بلند کردم و لباسامو درآوردم.خیلی عجیب بود آب از کسش سرازیر شده بود و معلوم بود که بدجور حشری شده ولی اصلا چشاشو وا نکرد و حرکتی هم انجام نداد.من مثل همیشه صدای ضربان قلبم بلند شده بود و تموم تنم میلرزید ولی هرجور شده لباسامو درآوردم و دراز کشیدم کنارش.اون به پشت خوابیده بود و منم طرف راستش به پهلو دراز کشیدم و پای نزدیکش یعنی پای راستش رو بلند کردم و نگه داشتم.توی ذهنم سه چهار پوزیشن رو مرور کردم که اجرا کنم.خلاصه کیرمو گذاشتم دم سوراخ کسش و فشار دادم و تا ته رفت تو کسش.نه تنگ بود و نه اونجوری که شنیده بودم داغ.شروع کردم به تلمبه زدن.با سرعت و محکم اینکارو میکردم و میخواستم لذتمو بیشتر کنم چون اصلأ اونقد رویایی نبود و لذت نمیبردم.اون بی حرکت دراز کشیده بود و صورتش یه کم فرق کرده بود و معلوم بود که داره لذت میبره.خواستم ازش لب بگیرم ولی تا لبامو رو لباش حس کرد سرشو برگردوند اونطرف.میدونستم چندشش میاد چون لبام چند ثانیه پیش رو کسش بود
قشنگ یادمه که بیست و پنج یا بیست و شش بار بیشتر تلمبه نزدم چون میخواستم توی هر پوزیشن سی بار تلمبه بزنم ولی خیلی زود حس کردم که آبم داره میاد و زود کیرمو کشیدم بیرون چون نه قرص خورده بود و نه کاندوم داشتم و میدونستم که نباید بریزم توش.درسته داشتم سکس میکردم و به اوج لذت رسیده بودم ولی از بس سکس سرد و بی روح و بدون لذتی بود که من اصلا از خود بیخود نشده بودم و تسلط داشتم رو کارام.همه آبمو ریختم رو کسش و سکسمون تموم شد.
به محض تموم شدن دلم خواست همون لحظه زمین دهن وا کنه و منو قورت بده.آرزو میکردم سکته کنم از خدا خواستم منو بکشه.وای خدایا من چیکار کردم؟اون خالم بود.خدا خودش گفته خاله ی آدم هیچ فرقی با مادرش نداره.به خدا قسم از تموم کارایی که در طول اون چند سال کرده بودم مثل سگ پشیمون بودم.خدایا چقد شرمنده بودم واای. لباسای خالمو تنش کردم و اصلا حواسم نبود آبم رو کسش مونده و پاک نکردم.داشتم گریه میکردم که یه حرکتی حس کردم.خالم بود پا شد رفت حموم و برگشت و من رفتم حموم وقتی برگشتم توی دلم فقط به خودم تف و لعنت میفرستادم و از زنده بودنم سیر بودم کاش میمردم.وقتی خواستم دراز بکشم خالم گفت توی گوشیش یه چیزایی نوشته واسم و ازش گرفتم و خوندم.نوشته بود از چند سال پیش عاشق من بوده و واسه همین نتونسته توی بغل مردای دیگه یعنی شوهراش تحمل کنه و طلاق گرفته.فقط بغل من رو میخواست و امشب به آرزوش رسید ولی ایکاش آرزو به دل میمرد و از کارش پشیمون شده و الان فقط آرزوی مرگ داره
آخرش نوشته بود:اگه اجازه بدی میخوام دیگه به همدیگه نظر نداشته باشیم و مثل مادر و پسر به هم نگاه کنیم و اگر موافق نیستی یا دیگه نیا اینجا یا فرار میکنم چون من خدا رو رنجوندم و میخوام تا ابد فقط طلب بخشش کنم.
گوشیشو بهش برگردوندم و پا شدم اومدم بیرون ساعت 3 نصفه شب بود.رفتم به طرف قبرستون شهرمون و یه تکه شیشه پیدا کردم و گریه کنان داشتم از خدا طلب بخشش میکردم و اجازه میخواستم خودمو بکشم.
وااااایی خداااااا من چه گوهی خوردم؟
به قرآن باورم نمیشد و میخواستم خودمو بکشم
ولی یه لحظه نمیدونم دلم چی شد که انگار یکی باهام از درون قلبم حرف زد گفت توبه کن خدا بخشنده س
تکه شیشه رو پرت کردم و گریه کنان به طرف مسجد راه افتادم و اونجا تا صبح فقط گریه کردم و با اشک از خدا خواستم منو ببخشه.
برادرای گلم به خدا الان هم گریه م گرفته و دوس دارم بمیرم آخه اون چه کاری بود؟
دوستای عزیز راستش تا چند ماه نرفتم خونه مامان بزرگم و وقتی احساسم بهتر شد و خودمو بخشیدم رفتم و باهاش دست هم دادم ولی دیگه اونجوری نگاش نمیکردم.
شما رو قسم بخدا واسم دعا کنین تا خدا ببخشدم.
از اونموقع نیازای جنسیمو فقط با دست خودم برطرف میکنم.هم سایت سکسی میام و هم فیلم سکسی نگا میکنم.ولی دیگه آرزوی سکس با کسی که جای مادرمه رو ندارم.
وای خدایا الانم که فکرشو میکنم تنم میلرزه.خالم بعد چند ماه ازدواج کرد و الان با شوهرش خوشبخته و دو تا پسر خوشگل داره.
از همتون معذرت میخوام چون خیلی طولانی بود و سوژه ش هم بد بود.
نوشته: رامین
این چی بود دیگه …اه اه
خالتو کردی حالشو بردی
اومدی اراجیف بافتی که پشیمونی که فحش نخوری
الان میگم میرزا بیاد حالتو جابیاره
نامه محرمانه شرکت Apple به GLX :
.
.
.
با سلام
شما تکنولوژی از جیب راحت درآمدن گوشی glx و به ما بدید در عوضش ما نصف سهام شرکت apple رو واگذار می کنیم به شما
ولی متاسفانه جی ال ایکس این درخواست رو رد کرد و اپل در شرف ورشکستگی میباشد :|
درسته می گی توبه کردی ولی خودارضایی هم گناهه وکمترازسکس باخاله نیست
ببین اگه ازدواج با خاله حرامه به خاطر مسایل ژنتیکی هس و نه چیزه دیگه…
سکسی که تو تعریف کردی تو کس ریزی و حاملگی نداشت که اینجور ناراحتی…
تازه نه تو متاهل بودی ونه اون پس به کسی هم خیانت نشده پس واسه چی یا کی عذاب وجدان داری؟
رابطه تون یه دوس داشتن بوده خوب
پپسی جان دمت گرم ولی تکراری بود داداش از سایت کافر دات کام 1 سال پیش خوندمش
با عرض معذرت
واقعاً یک مشت بچه گوزو جمع شدن تو این سایت. آدم احساس بدی میکنه وقتی افکار بچگانه و تصورات جلق آلود این کونی ها رو میبینه و میخونه. نمی دونم بخندم یا احساس حماقت کنم از حضورم اینجا. طرف میگه 100 بار تو شورت خالم دنبال کس می گشتم ولی نمی تونم پیداش کنم. بعد میگه خدا گفته خاله حکم مادر رو داره. ضمناً خاله به عشق این گوزو دائم شوهر می کرده طلاق می داده. آخر سر از خدا رخصت می طلبیده که خودش رو بکشه … وای
یه احمق تر از نویسنده هم در میاد ضمن احساس همدردی میگه برادر عزیزم جلق نیز گناهی مثل سکس با خاله و مادر دارد!
یعنی خر سر پا برینه به کلتون کس مغزها.
ایول به ماتو
دمت گرم بابا عجب سروده ای طبع شعرت تو حلق میرزا :D
آهای میرزا کجایی که کسخلان(مجاز از مریدان میرزا) همی به دنبالت میگردند
بیا میخوام ببینم می تونم فردا از کار بی کارت کنم یا نه >:)
شاعر جونور می فرماید:
تو خار مام خود بگاییدی ندامت چرا؟
چراغی که بهمنزل رواست بردنش مسجد چرا؟
رو عزیزم توبه ات از شنو قابل شده
از روانی برتو این شعر نازل شده
رو که دوستان هر کدام چیزی بگفت
این روانی قرص داشت کمی بخفت
بعد بیداری بدیدم با دیدگان شیشه ای
بازهم داستانی دروغی و کلیشه ای
کارت آنقدر گند است که قابل نبده خواجه را
از دگر دراز مکن هرگز عزیزم پاچه را
خواجه جان این را بگیر 100 اوشروب دشت امروزت
عزیزم خیرات نیست هدیه ایست از دوست گنده گوزت
این وسط پپسی ،کوکا پنداری میکند
حافظ و سعدی اینجا مرا یاری میکند
من هم دیشب جلقی به خود مهمان شدم
دوستان خواهم که آنرا اینجا داستان کنم
خواهم از یکایک شما فحشم دهید
باید در شهر لنگان به سالم پا خندید
یا حضرت پشم
یا أبر فضل
یا پنش تن
یا غرعان
این داستان بوود؟
من سعی میکنم تو نقدهایی که دارم رعایت کامل احترام رو انجام بدم ولی نمیدونم چرا نمیتونم و تو دلم بهت فحش میدم نه به خاطر این که خالت رو کردی چون کسی که خودش می خواست رو باید کرد ولی از این ناراحتم که به غیرت نداشته خودت خیلی مینازی برو تا فحش ندادم برو جلق تو بزن برو
آورده اند که خواجه را همی خارمادر بود بسی اووووووووووووف و زیبا روی چنان که پورمادر به خارمادر نظر بداشتی و از قضا چند دفعتینی مر لیل والنهار به عناوینی مبهم دنبال آلته خار مادر بگشته بودی و دوصد بار آلته خار مادر را بر آلت خویش آشنا بکردی مر اصطکاک مانند.
باری خواجه را چون هنوز طفل معصوم بودی و لوکیشن آلته خار مادر را نتانسته بودی مر پیدا کرده بودن ،100بار بیجهت آلت و
آلته را بی جهت در امتداد هم قرارداده بودندی و حمار وار عر عر بره انداخته بودندی .
قضارا چو در آن روز دل افروز احد من العقربای خواجه را اندر بادیه اجدادی مرض پیسی دروفتاده بودندی و عشیره مر خواجه عزم عیادت نموده بودندی و زین ممر مکان را مر خارمادر و خواجه خالی بنموده بودندی .
مخلص که خار مادر مٍن طریق الهاتف SMS مر خواجه روانه نموده بودندی که کجا نشسته ای خواجه خانه ات ویران باد پس مثل برق و باد برخیز که مکان خالی و آلته ی مر خارمادر اندر تب وتاب.خواجه سوار بر باد ارسالی از سوی خارمادر بشدی و عزم مکان بنمودی و پسٍ تماشای یک دو حلقه هالیوودی و بالیوودی ییییییییهو خارمادر رخت خواب جسبیده بر هم را روانه وسط مکان بنمودی و خواجه روز ازنو و روزی از نو باز هم از پی آلته خارمادر بگشتندی و از قضا یییییهو آلته خارمادر مر خواجه مکشوف بگشتی و خواجه فرصت را غنیمت بشمریدی و آلت را مثل گلنگدن مسلح بنمودی و خارمادر را از نا امیدی هزاران بار نشدگی برهانیدی .زان پس پوزیشن “گوه خوردگی” بر خواجه مستولی بگشتی و خواجه را همچنان است همان پوزیشن و تاکنون وامانده اندر باب گوه خوری و خوری وخوری و خوری و هکذا و هکذا.
حالا دیگه همه کاتب شدن واسه ما ~X(
خواجه بیا همون لواشکو بفروش که خربزه آبه :D
از کتابت که چیزی عایدت نمیشه آخه دست زیاد شده تو این کار اولیشم خودم میخرم فقط شماره حساب یادت نره ;)
ترجیح میدم داستانتونخونم چطوربامحارمتون سکس میکنیداخه
حاج آقاSexysجان!
(تو رو
خدا اسم کاربریشو نگا…!! آخوندک)
حضرت عباس که دست نداره بنابراین احتیاط واجب اینست ایشان را به چهاردست (اون ملخه که تو نیک و نیکو بودا یادته؟) واگذار یا همونکه فرمایشیدید واگزار نمایید تا حد الهی اسلام عزیزتان را بر ایشان جاری نموده و معظم اله را شدیدا قلقلک بنمایند
والسلام علیکم و رحمه الله برکات
شانزده تنبان المبارک شیش و هشت هجری قر بدی
بدیه این داستانها اینه که طرف میاد واقعی جلوه بده داستانش تخمی میشه. یا نمیکردی یا گوه میخوری پشیمون بشی
ببین ، با اونیم که میگه جق از کار تو بدتره.زیادی ترسوندنت.تو آمار رسمی . توی .ایالات متحده (دارای آمار دقیق) حدود 95% از شهروندای اونجا این عمل زو انجام میدن.پس همه هستن.درسته عزیزان
خو مسخره میگرفتی ارضاعش میکردی ک دیگه این گه رو نخوره بهت این خوزهبلات رو بگه مثل سگ داشت لذت میبرد ولی اگه خبر مرگت ارضاعش کرده بودی بعد ازضاع میشدی دل ازت نمیکند حتی توی کسشعراتم حرفی از ارضاع شدنش نزدی!
یه دوس دختر داشتم یه بار سکس کردیم اینجوری گفت بعدا طاقت نیاورد و برگشت و دلیلش گفت تازه فهمیدم چکار باید کنم
وای بدبختتت میکنم
اشعار داره میزاد