عذاب وجدان سکسی

1393/11/20

با سلام خدمت دوستان اولا بگم اسامی مستعارند و ثانیا این ی داستان کاملا راسته حداقل دلیلشم اینه که خیلی عجیب و غریب نیست و شاید مشابه این برا خیلی از شما اتفاق افتاده باشه سیامک هستم 27 سالمه یه دوست دختر لاو داشتم که اسمش مهسا بود و اون موقع 8 سال ازم بزرگتر بود این داستانم مربوط به وقتیه ک من 20 سالم بوده اون موقع مهسا 28 سالش بود اون ی دختر خوشگل و ناز بود ک من عاشقش بودم البته الان هیچ حسی روش ندارم جز عذاب وجدان مهسا ی دختر چشم رنگی بود که تقریبا چند رنگ بود چشاش ( نمیدونم ازین مدلا دیدید) ی جورایی بعد سیاهی چشمش قهوه ای روشن و بعد ازون به تدریج سبز رنگ میشد البته من به چشماش خیلی دقت میکردم مگرنه از دور همون سبز دیده میشد رنگ پوستش روشن با موهای خرمایی بلند اندامشم توپولو خردنی بود قد 165 وزن 70 سایز سینه هاش 75 و کونشم نسبتا بزرگ و کاملا نرم و زنانه بود خلاصه خیلی جیگر بود خاله ی یکی از دوستام بود ک ی بار منو دیده بود و از من خوشش اومده بود و بالاخره نخ دادناش نتیجه داد و من ساده ی کسخولو تور کرد (من اون زمان عاشق بدنسازی بودم و موهامم بلند بود جوونای همسن من میتونن تصور کنن چون اون زمان تقریبا همه خوشتیپا این مدلی بودن خخخخخخ ) خانوادشون ازون مذهبی های سگ غیرت بودن برا همین نمیتونستیم قرار بزاریم مهسا کلاس زبان میرفت منم میرسوندمش سعی میکردم ازین ور کمی زودترو ازون ور کمی دیرتر بره خونه ک بیشتر با هم باشیم اولاش یه رابطه کاملا احساسی بود ک ب مرور رنگش عوض شد و شهوانی شد بالاخره برا اولین بار کلاسشو پیچوند و با من اومد سینما منم از قبل نقشه ریخته بودم براش ساعتای 8 تا 10 صبح کلاسش بود اون موقع سینما هویزه باز بود اما خیلی خلوت بود اخه کدوم کسخولی میره سینما کله صبح جز همونایی ک از قبل نقشه چیدن . تو راهرو ها نشسته بودیم ک زمان بگذره و در سالن باز شه اونجا مهسا بمن میگفت میخوای چیکار کنی تو سینما و ازین حرفا شهوت و هوس رو تو چشمای روشنش میدیدم و طاقتم داشت تموم میشد فیلم شروع شد و ما نشسته بودیم داشتیم میدیدم ک کمکم شهوتمون گل کرد دستشو گرفتم هر دومون خیس شده بودیم هر دو میدونستیم نمیتونیم خودمونو کنترل کنیم دستمو گذاشتم رو پاهاش و روناشو مالوندم اولش میگفت نکن… خوبی تو …چکار میکنی… تا اینکه من دستمو بردم تو سوتینش اونجا خیلی بد نگام کرد ک من ریدم تو خودم گفتم خراب کردم حتما اما بعد چند ثانیه روشو برگردوند از نگاهم فهمیدم نه اونقدرا هم جبروت نداره خلاصه مردم داشتن فیلم میدیدن منم داشتم مهسارو میمالوندم اخر سینما از فیلم هم هیچی نفهمیدیم بمرور رابطمون عمیق تر شد و تو کوچه های نزدیک کلاس زبانش همه کار باهاش میکردم جز سکس کامل (خداییش اونم نمیشد) بعد چند وقتم ی فرصت گیرم اومد و بردمش خونمون اما مهمترین بخش ماجرا وقتی اتفاق افتاد ک مهسا گفت داداشش اینا دارن میرن مسافرت و طبقه پایینشون خالی میشه بهم گفت فقط شب میتونم برم پیشش که همه خوابن بین ترس و شهوت مونده بودم بالاخره تصمیم گرفتم برم ساعت 12 شب مهسا اومد در رو برام وا کرد من رفتم داخل خونه داداشش. اون رفت بالا و گفت نصفه شب میاد ک همه خوابیده باشن نمیدونم چقد گذشت ک صدای در اومد مهسا اومده بود با ی دامن کوتاه که رونای سفیدش توش میدرخشید و یه بلوز تووری ک سوتین قرمزش از زیرش معلوم بود گفتم بریم حمام گفت صدای اب ممکنه بیدارشون کنه رفتیم تو تخت داداشش و شروع کردم ب لب گرفتن و مالوندن بدنش از رو لباس و فشار دادنش تو بغلم مهسا داغ شده بود گفت کیرتو دربیار باس بخورم از تو شرتم کشیدش بیرون و از پایین بهم نکاه میکرد و ساک میزد وایی این دختر عشقمه(همه میدونن لذت سکس با عشقتو) ترسیدم ابم بیاد گفتم مهسا بسه سینه های توپول سفیدش که خیلی نرم بود وخودش میگفت مرمرامه رو مثل وحشیا خوردم طوری ک بعد سکس فهمیدیم کبود شده بود شورتشو در اوردم و رفتم زیر کسشو لیس زدم تا بالای چوچولشو مهسا سرخ و سفید میشد هیچوقت از کون نمیداد منم به خواستش احترام میزاشتم و البته کسخول بودم بنابرین شروع کردم به لاپایی و بعدش چتکه کشی مهسا هم نمیفهمید ک داره چیکار میکنه اونقد محکم فشار دادیم ک یه لحظه مهسا تکون خورد ترسید گفت یواشتر نگاه کردم دیدم کسش داره خون میاد (با هم قرار ازدواج داشتیم) بهش گفتم فک میکرد دارم شوخی میکنم تا اینکه دستشو گذاشت و رنگ خونو دید تا اون موقع بهم حتی یه حرف توهین امیز نزده بود فحش زیر و بالامو میداد من کسخولم میگفتم از چی میترسی خودم میگیرمت اون فقط فحش میداد خلاصه بعدا فهمیدم که جنده خانوم منو برا ازدواج نمیخواسته که با این وجود بهش گفتم حاضرم بگیرمت بخاطر این مشکل اون موقع ها خیلی ساده بودم اما اون نخواست الان ازدواج کرده نمیدونم چطور شوهرش با این موضوع کنار اومده یا شایدم فیلم سرش در اورده اما به هر حال با وجودی ک اون نخواسته با من ازدواج کنه (دلیلشم فقط پول بود ک شوهر ایندش داشت ومن اونموقع نداشتم دانشجو بودم) من تا اخر عمر بخاطر کارم هر چند ناخواسته عذاب وجدان دارم ببخشید من خیلی حرفه ای نیستم تو داستان نوشتن نظراتون برام مهمه دلیل نوشتن این داستانم هم همین بود.

نوشته: سیامک


👍 0
👎 0
33117 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

452905
2015-02-09 15:45:37 +0330 +0330
NA

وقتی طرف ازدواج کرده و رفته ! دیگه واسه چی عذاب وجدان داری ؟
شاید به خاطر اینکه با خیال راحت بازم نکردیش ناراحتی

راستی دخترا معمولا با پسرای کوچیکتر مشکل دوست میشن ! چجوریاست ازت ۸ سال ! بزرگتر بود و پا داد ؟

1 ❤️

452906
2015-02-09 15:54:53 +0330 +0330
NA

باور میکنم قشنگ بود … من حواشیه داستانو بیشتر دوست دارم تا اصل سکس مثلا داستان سینما … اخه خاسره انگیزه خخخخخ

1 ❤️

452907
2015-02-09 16:01:37 +0330 +0330
NA

فوش نمیدم چون گفتی کسخلم
الانشم کسخلی چرا که اون لاشی بوده ادم اگر ادم باشه برای خود طرف طرفو میخواد حالا که لاشی صفت بوده تو چرا وجدانت درد میکنه اگر واقعا وجدان درد داری گی کن تو این سایت زیاده عکس کونتو بده تا یکی بزار توت تا وجدانت خوب بشه

0 ❤️

452908
2015-02-10 02:03:32 +0330 +0330
NA

تو هم حالت خیلی خرابه … وجدانت را گرم نگه دار …10 جلسه فیزیوتراپی لیزری مینویسم واست حتما برو …

چون وجدانت اسپاسم کیری پیدا کرده … کپسول کسو کستین 20 هم مینویسم هر وقت دردش زیاد شد قرقره

کن … کس مغز بعدی بیاد تو

0 ❤️

452910
2015-02-10 07:16:37 +0330 +0330
NA

خدایا خودت ظهور کن

0 ❤️

452911
2015-02-10 19:40:13 +0330 +0330
NA

عجب تو چقد زبلی میخای بگی: من پرده زنم من خوشتیپم من خوش اب و رنگم این قسمت عذاب وجدانم آوردی که فحش خورت کم شه بچه دلشون بسوزه واست؟
بین بچه جان اولا تو پرده زدی پس اونی که عذاب وجدان باید بگیره تو نیستی تو فقط باید یه دستمال دستت بگیری دودول خونیت رو تمیز کنی! دوما با هشت سال اختلاف سنی و دانشجو بودن و بی پولیت تازه برو خدا رو شکر کن بهت پا داده سوما تویی که میری بدن سازی و احتمالا هورمون هم تزریق میکنی و… تو دیگه همچین حس و شهوتی نداری که بخوای سر کوچتون یا دم بقالی جعفر آقا دختر مردمو بکنی.راسشو بگو با جعفر آقا چه سر و سری داری پنجما مگه ملاک برای نجابت یه دختر داشتن یا نداشتن پرده س حتما اون خانمه یه خصوصیات و جذابیتهای داشته که شوهر کرده ؟بچه کونی همینکه با توی جقی ازدواج نکرد شد جنده آخه کس مغز تو حتی حاضر نیستی به احساست نسبت به اون دختر خانم احترام بزاری؟ اصلا مگه خودت پرده داری؟جبروت
کس مغز تو مگه نمیدونی یه دختر 28 ساله اینقد رو خودش کنترل داره که پردشو با دودول تو بگا نده؟حالا مثلا خاستی از خودت تعریف کنی که خیلی ماهری و دختره را به فضایی بردی که حواسش نبود پردشو زدی؟ جوجو ظاهرا تصورت از پرده همون پرده اتاقتونه که صبح با یه اشاره میزنی کنار نور بیاد تو؟میشه توضیح بدی فازت چیه

0 ❤️

452913
2015-02-11 04:06:01 +0330 +0330
NA

بــــله
خودت گفــتی دیگه کســـخولی

0 ❤️

452914
2015-02-11 13:19:19 +0330 +0330
NA

یکی تو کسخلی یکی اون دختره ک با ۸ سال اختلاف باهات دوست شد !
کس بازی دراوردیا !!!
‏-_-

0 ❤️

452915
2015-02-12 03:03:44 +0330 +0330
NA

چطور دفعه اول بود ولی هیچ وقت از عقب نمیداد ؟

0 ❤️