مریم چشم عسلی

1393/02/19

سلام خدمت همه ی دوستان شهوانی؛یه داستان واقعی براتون تعریف میکنم که باورش باشماست؛فقط اسم خودم مستعاره؛من امید هستم ۲۶ساله؛قدم۱۷۷وزنمم حدودای۸۵کیلو؛امادختری که ازش مینویسم مریم جون یک کلام هیکلش بیست بیست ؛صورت گردوچشم های بزرگ عسلی باپستون هایی که سایزش از۷۰هم کمتره یه کمرباریک مانکنی ؛خلاصه هرچی ازاین مریم خشکله بگم خدایی کم گفتم؛بریم سراصل مطلب؛حدودای ۷سال پیش تویه عروسی بامریم آشناشدم حدودایه ۱۵سالی سن داشت ؛خشکل تودل برو اون موقع تلفن همراه نداشتیم نه من نه اون ؛مریم شماره خونشونو به من داد؛بعدازدوهفته چون خودش گفته بوداگه زنگ زدی ساعت۱۰یا۳ظهربه بعدزنگ بزن منم ساعت ۳۰؛۱۰بودکه زنگ زدم خودش گوشیوبرداشت وبعدازاینکه فهمید منم کلی خوشحالی کرداون روزدوتاکارت تلفن برام خرج برداشت روزبه روزبیشترباهم جورمیشدیم تااینکه یک روزازم خواست برم پیشش ساعت ۳۰؛۲بعدازظهر که کسی خانه نبودرفتم پیشش یه سارافن خشکل قرمزبایه ساپرت ابریشمی سرمه ای خیلی هیکلشوسکسی کرده بودبرای اولین باربودکه به این اندازه به هم نزدیک شده بودیم قلب هردومون ازسینه داشت درمی اومد؛سرحرفو بازکردم ازعشق گفتم وازدوست داشتن بااینکه سنی نداشت خیلی خوب حرف میزدشروع کردم ازسکس حرف زدن اول ناراحت شدگفت هیچوقت همچین حسی نداشته؛بهش گفتم میخوای تجربه کنی ؛اول رضایت نداداماباتوضیح من معلوم شدکه دختره بسیار حشری نشون میده؛دستموبردم طرفش اول میترسیدبعدازبازی کردن باموهاش سرشوگذاشت روی پاهام ؛شروع کردم وررفتن باگوشوگردنش کم کم دستموبرروسینش دستموگرفت یکم که بازورمالیدمش کم کم خوشش اوم لبموگذاستم رولبش شروع کردیم به خوردن سارافونشو زدم بالاچی میدیدم دوتاپستون که هرکدومش به زورکف یه دستوپرمیکردشروع کردم به خوردن سینه هاش دیگه صداش دراومده بوددستم بردم طرف ساپورتش نزاشت همنجورداشتم سینه هاشو میخوردم دوباره دستموبردم طرف ساپورتش ازرو ساپورتش دستموگذاشتم روکس کوچیک وپف کردش ؛مثل یه بادکنک کم بادنرم وگرم بودبه پشت خوابوندمش خوابیدم روش کیرمو ازرو ساپورت گذاشتم بین پاش همینجوری کیرموبه کسش فشارمیدادم اونم صداش دراومده بود دوباره سعی کردم ساپورتشوبکشم پایین که نزاشت بازم به زوروراضی ساپورتشوتابالای زانوهاش کشیدم پایین یه شرت سفیدخشکل پاش بودداشتم یواش یواش شرتشومیکشیدم پایین که دوباره دستموگرفت گفت امیدمن میترسم گفتم ترس نداره شرتشویواش کشیدم پایین سرموبردم روکسش بوش کردم ازبوش معلوم بودکه قبل ازاینکه بیام رفته بودحمام ؛یواش سرزبونمو زدم به کسش که دیدم چشماشوبسته وداره شهوتی ترمیشه زبونموزدم به چوچولش وباهاش بازی میکردم احساس کردم داره ارضامیشه که دستشوگذاشت روسرم گفت سریع ترلیس بزن منم بازبان تندتندشروع کردم به لیس زدن که یه دفه تمأم صورتموچسپوند به کسشو ارضاشدسرموبرداشتم بابی حالی بهم گفت مردم امیداول بارش بودکه ارضامیشد؛منم گفتم نوبتی هم باشه نوبت منه گفتم بشت رو ؛بخواب ؛وقتی برعکس شد کیرمو گذاشتم بین شیار کونش که باآب کسش خیس شده بود بازی میکردم سرکیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش یه فشارکوچیک دادم سرکیرم رفت توکه صدای جیغش خونه روپرکرد؛دوباردرآوردم دیگه هرچی بهش گفتم نزاشت کیرموگذاشتم بین پاش بعدازچندبارتلمبه زدن آبموبا فشاربین پاش خالی کردم دوسه دقیقه ای روش همونجوری خوابیدم ؛بلندشدم لباساشودرست کردمودوتالب آبدارگرفتموبرگشتم خانه؛امیدوارم خوشتون اومده باشه؛؛؛؛ بای

نوشته:‌ امید


👍 0
👎 0
67420 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

418074
2014-05-09 22:48:59 +0430 +0430

(حدودای ۷سال پیش تویه عروسی بامریم آشناشدم …)
تا 1 سال پیش هیچکی ساپورت نمیدونست چیه حالا هر کی هر کیو میکنه ساپورت پوشه حتی این دوست جقی ما که خاطرش برا 7 سال پیشه…

0 ❤️

418075
2014-05-10 04:57:14 +0430 +0430
NA

قابل توجه دوستان:قدش زیر 185 بود . صورتتو با چه چسبی چسبوندی به کسش ریقو

0 ❤️

418076
2014-05-10 08:50:21 +0430 +0430
NA

مختصر ومفيد اومد تو سايت داستانه كوتاهي نوشت. جق سريعي زد. (بيانكر اينكه اقا زود انضال هستن) سر مارو هم درد نياورد. اورين اورين فقط اين علم توليد توهم قوي از مخ جقي رو به دوستانه ديكه هم ياد بده كه بيخودي وقت مارو نكيرن. باتشكر اى ريما :D :

0 ❤️