مکانیک

1396/02/23

سلام اسمم امیر هست و 27 سالمه هم تحصیل کرده رشته مکانیک هستم هم خداروشکر وضع مالیم خوبه قدم 180 و از نظر قیافه هم معمولی و خوش پوش هستم اندامم معمولیه نمیخام خودمو بدن ساز و ورزشکار معرفی کنم . برای گرفتن نمایندگی باید یه دوره ای رو میگذروندم که رفتم کره و دوره مکانیکی و تعمیرات مربوط به هیوندارو گذروندم برگشتم و یه نمایندگی تعمیرات هیوندا رو راه انداختم و یه شاگرد مکانیک دیگه هم داشتم که کارهای متفرقه دیگه رو اون انجام میداد و کم کم هم من رو ماشینهای دیگه وارد شدم هم به اون اموزش میدادم که در نبود من کار نخوابه هردو مکمل هم بودیم بعد چند سال دیگه هردومون با هم رفیق رفیق بودیم همه جور ماشین رو دیگه قبول میکردیم تا اینکه یه روز یه 206 قرمز جلوی تعمیرگاه ترمز کرد دوتا دختر توش بودند و راننده اش اومد و گفت ماشین خوب راه نمیره نمیدونم چی شده میشه یه نگاهی بهش کنین ؟دختره از دخترهای خیلی شیک و با کلاسی بنظر میومد و خب خوشگل هم بود البته ، مجید همکارم که دستش تو کار بود من گفتم میشه بشینم یه دور بزنم اونم گفت حتما سوئیچ رو داد بهم و سوار شدم اون یکی دختره هم که تو ماشین بود مثل اولی بشیار خوشگل و خوش هیکل و شیک و با عطرهائی که به خودشون زده بودند ادمو حالی به حالی میکردند سوار شدم سلامی کردم اونم جوابمو داد و گفتم ببخشید ولی باید یه دور بزنم ببینم چیه مشکل ماشینتون دختر اولی هم عقب سوار شد راه افتادم اولش که چیزی مشخص نبود و وقتی دور موتور بیشتر میشد زور ماشین افت میکرد و خلاصه چندتا خیابونو دور زدم بهشون گفتم باید سیستم انژکتور و سوختش بررسی بشه که دو سه ساعتی طول میکشه و رفتیم دم مغازه و دختره اولیه گفت راستش ما مال این محل نیستیم اگر میشه کار مارو سریعتر انجام بدین منم گفتم پس شما برید توی دفتر تا روش کار کنیم بردمشون توی دفترم براشون نسکافه و شکلات و بیسکوئیت گذاشتم گفتم من برم سراغ ماشین و تنهاشون گذاشتم با رفیقم دوتائی سریع کار ماشینو راه انداختیم ولی یه سه ربعی طول کشید رفتم گفتم اماده هست میتونید ماشینو ببرید اونام خیلی خوشحال شده بودن سوئیچ دادم بهشون گفتم یه دور بزنید تست کنید دور زدن اومدن گفتن خیلی خوب شده و کلی تشکر کردن ازم منم کارتمو بهشون دادم گفتم بازم اگر مشکلی بود زنگ بزنید در خدمتم میخاست حساب کنه پول تعمیرو که گفتم چون دفعه اول هست مهمون هستید و هرکاری کرد حساب کنه قبول نکردم یه جورائی دلم میخاست نمک گیرم باشن اونام خیلی خوشحال و خنندون سوار ماشین شدند و رفتن دوستم گفت خوب تیکه هائی بودنا گفتم اره و رفتیم سرکار خودمون .

از این ماجرا یک هفته ای گذشت و یه شب ساعت 10 بود که گوشیم زنگ خورد و دیدم شماره غریبه هست و جواب دادم یه صدای خیلی ناز و قشنگ یه خانمی بود سلامی کرد و گفت ببخشید بی موقع مزاحم شدم گفتم خواهش میکنم ولی من شمارو نمیشناسم ، اونم خنده ای کرد و گفت وای ببخشید من سمیرا هستم گفتم والا نمیشناسم دوباره خنده ای کرد و گفت همون 206 قرمزه یادتونه اومدیم تعمیرگاهتون خراب بود هفته پیش گفتم اهان اره فهمیدم بعد گفتم خب من اسمتونو شمارتونو که نداشتم تا بشناسم سمیرا هم گفت اره خب الان میتونی سیو کنی شمارمو الان که دیگه میشناسی خندیدمو گفتم برات مشکلی نیست شمارتو داشته باشم گفت نه ولی منم اسم شمارو نمیدونم گفتم اسمم رو کارت که هست چرا چاخان میکنی خندید و گفت اره همینطوری گفتم ، پرسیدم ماشینت خراب شده مگه سمیرا گفت 206 مال من نبود که مال دوستم بود من همونیم که صندلی جلو نشسته بود انگار حواست خیلی به ناهید پرت شده گفتم سمیرا من که نمیدونم کی جلو بود کی عقب که اینو میگی تازه حواسم به ماشین بود گفت خب الان منو قشنگ یادت اومده یا بازم باید ادرس بدم گفتم راستش خیلی یادم نمیاد صورتت چه شکلی بود ببینمت یادم میاد ولی اگر نارحت نمیشی میخام بگم هردوتون خوشگل بودین سمیرا هم زد زیر خنده غش غش میخندید صدای خنده های نازش از پشت تلفن کیرمو از خواب بیدار میکرد گفتم چهخوش خنده ای ها تا یه چیزی میگم غش میکنی گفتم خب چکارم داشتی این وقت شب ؟گفت راستش دلم میخاست باهات حرف بزنم حوصله ام سر رفته بود گفتم مگه کسیو نداری؟دوست پسری یا نامزدی یا شوهر؟گفت نامزد و شوهر که ندارم اینو مطمئنم ولی دوست پسر دارم گفتم خب چرا بهش زنگ نزدی با اون درد دل کنی گفت پس دارم چکار میکنم خنده ام گرفت گفتم یعنی من ؟گفت اره خب گفتم حالت خوبه سمیرا ؟گفت امیر حالم خوب نیست اینو با یه اه و ناله ای گفت گفتم سمیرا توکه منو خوب نمیشناسی چطوری میگی من دوستتم ؟گفت امیر ازت خوشم اومده میخام وقتمو با تو بگذرونم گفتم دست بردار تورو خدا میخاهی باهام بازی کنی ؟ سمیرا گفت خیلی لوسی امیر و قطع کرد . منم تو دلم گفتم برو بابا دختره دیونه یکاره بهم زنگ زده من دوست دارم ؟؟؟!!! دیگه ساعت داشت دوازده میشد که دیدم دوباره گوشیم زنگ خورد و خود سمیرا بود سلام کرد و سلامش کردم گفت امیر گفتم جونم بفرما ؟گفت چرا باورم نداری ؟گفتم اگر من بهت زنگ میزدم اینارو میگفتم تو باور میکردی؟یکمی مکث کرد گفت اگر تو زنگ میزدی اره گفتم سمیرا چته تو یه روز اومدی مغازه ام الان میگی دوست دارم اخه مگه میشه ؟بعد پیش خودت نگفتی این مجرده متاهله ؟دیدم ساکته و هیچی نمیگه همشم صدای فین فین دماغش میاد گفتم سمیرا ؟سمیرا حالت خوبه چرا حرف نمیزنی ؟نزدیک 5 دقیقه همینطوری هیچی نمیگفت و نمیدونستم باید چکار کنم و چی بگم فهمیدم داره گریه میکنه گفتم سمیرا حرف بزن خب دلم براش سوخت منم بد جور باهاش حرف زده بودم سمیرا با حق حق و بغض گفت امیر زن داری؟گفتم نه پرسید نامزد چی داری؟گفتم نه گفت پس چرا منو رد میکنی ؟گفتم سمیرا نصف شبی من چی بهت بگم اخه دو ساعت اومدی دم مغازه با تیپ و شکل شمایل الان بهم زنگ میزنی میگی میخاهی با من باشی بعد دوست داری منم بگم عاشقتم ؟گفت امیر باور کن من دوستت دارم گفتم خب الان من چی باید بگم سمیرا ؟گفت میشه بیائی پیشم بهت نیاز دارم؟گفتم چی داری میگی این وقت شب ؟گفت من تنهام باور کن راست میگم گفتم مگه بابا و مامان و برادری چیزی نداری سمیرا با بغض گفت امیر میگم تنهام میگم بهت نیاز دارم چرا درکم نمیکنی ؟چرا دوست داری اذیتم کنی؟گفتم سمیرا بخدا نمیدونم چی بگم قصد اذیت کردنتو ندارم . سمیرا گفت امیر میائی پیشم؟تورو خدا خواهشت میکنم . مونده بودم چی بگم دو دل بودم هم ترس داشتم هم برای سمیرا یه جورائی دلم میسوخت هم نمیشد از یهدختر ناز و مامانی به راحتی گذشت اینبار من سکوت کرده بودم سمیرا هی میگفت امیر امیر جون اونجائی چرا چیزی نمیگی ؟گفتم سمیرا حالا حتما باید الان همدیگرو ببینیم نمیشه فردا صبح ؟سمیرا گفت امیر میخام تو بغلت بخوابم داشت منو دیونم میکرد گفت سمیرا دیونه چی میگی تو ؟گفت بخدا نیائی خودمو میکشم قسم میخورم گفتم خل نشو دختر ین چه حرفیه اخه یه موقع چنین غلطی نکنی ؟سمیرا گفت خودمو میکشم کارت تورو هم میزارم روی تنم روش مینویسم بخاطر تو بخدا خودمو میکشم دیدم عجب گیری کردم از دست این سمیرا گفتم خل نشو سمیرا تورو خدا دیونه بازی درنیار باشه باشه بگو کجا باید بیام سمیرا هم تا دید من راضی شدم گفت تورو خدا میائی امیر جون گفتم اره ادرستو بده بیام ادرسشو داد و گفتم یه موقع دست به کاری نزنی ها دارم میام سمیرا بازم تهدیدم کرد اگر تا یک ساعت دیگه نرم پیشش خودشو میکشه . گفتم بخدا دارم میام فقط بهم فرصت بده خب گفت یه ساعت بهت وقت میدم امیر فردا پلیس میاد دنبالت من نمیدونم گفتم سمیرا جون من کاری نکن باورکن دارم میام بهت قول میدم . خلاصه تلفنشو قطع کرد لباس تنم کردم برم به درسش که مادرم گفت امیر کجا این وقت شب گفتم دوستم زنگ زده ماشینش خراب شده باید برم گفت خب صبح برو گفتم نمیشه تو جاده هستند صبح میام . سوار ماشینم شدم و دل تو دلم نبود گفتم امیر خیلی خری اخه داری کجا میری دیونه یه صدای دیگه تو دلم میگفت اگر راست بگه چی اگر خودشو بکشه اخه صداش خیلی مصمم به خودکشی بود تا خونه سمیرا هرجور فکری بگی میومد تو کله ام دیدم رسیدم جلوی خونه سمیرا به گوشیش زنگ زدم گفتم من جلوی خونه ات هستم یه خونه چند طبقه بود که چندتا چراغش روشن بود گفتم خدایا خودت بخیر بگذرون من بخاطر اینکه دختره خودکشی نکنه اومدم اینجا از اینجا به بعدش با خودت دیگه خودمو به تو سپردم سمیرا گفتبیاد طبقه چهارم درو برام باز کرد و دیگه واقعا از ته دلم خودمو سپردم به خدا واقعا ریسک خیلی برزگی میکردم ندیده و نشناخته داشتم میرفتم خونه یه زنی اگر چندتا مرد میریختند و به قصد کشت میزدنم هم خونم پای خودم بود ترس وحشتناکی همه وجودمو گرفته بود دیدم لای در یکی از واحد ها بازه یکمی اروم درو هل دادم اروم گفتم سمیرا سمیرا که درو تقریبا بازش کردم همون دم در وایسادم پذیرائی خونه خالی بود و چراغش روشن بود در یکی از اتاقها باز شد و دیدم یه دختر با یه لباس خواب توری داره میاد سمت در واقعا از خوشگلی که حرف نداشت اندامشم که کاملا تو دید بود سمیرا تندی اومد و منو کشوندم داخل و گفت چرا نمیودی تو دم در ویسادی اخه؟گفتم سمیرا خودتی؟گفت اره عزیزم خودمم گفتم چرا این مدلی لباس پوشیدی ؟گفت برای تو پوشیدم عشقم چی اندامم برات جذاب نیست امیر جون؟گفتم سمیرا واقعا خل شدی نه؟ سمیرا دیگه نزاشت هیچی بگم و دستشو دور گردنم حلقه کرد لبمو گرفت و مک میزد هنوزم میترسیدم که نکنه بخاد ازم اخاذی کنه دوربینی چیزی پنهان کرده باشه ولی دیگه هرچی بود بود فقط مواظب بودم از اتاقها کسی نیاد بیرون وقتی سمیرا داشت تو حس و حال خودش بهم لب میداد دیدم انگار واقعا کسی جز ما تو خونه نیست و جرات کردم دستمو بردم دور کمرش و منم حسابی ازش لب گرفتم وای قلبم داشت میومد تو دهنم سمیرا مثل کسی که هزار سال تمنای مرد داشته باشه لبمو میخورد و هوم هوم میکرد با دستاش کمر و سر و گوشهامو میمالید قدش فقط یکمی ازم کوتاه تر بود وای سینه هاش گرد و خوشگل و نوک بالا کونش گرد سفید نرم رونهاش زیبا و کشیده و یه شورت صورتی هم پاش بود یه پنج دقیقه از هم لب گرفتیم بعد جدا شدیم سمیرا گفت الان خیالت راحته عزیزم گفتم سمیرا واقعا تنهائی؟گفت بخدا تنهام از وقتی دیدمت عاشقت شده بودم همش تو فکرت بودم امشب واقعا اگر نمیومدی خودمو میکشتم بعد به یه کارد بزرگ روی اپن اشپزخونه اشاره کرد گفت ببین اونم کارتت گفتم تو دیونه ای بخدا واقعا نمیومدم خودتو میکشتی ؟گفت میکشتم و دوباره لبمو مک میزد منم لبشو میخوردم زبونهامون با هم بازی میکرد گاهی اون همه زبونمو مک میزد گاهی من بعد دستمو گرفت برد توی اتاق خوابش یه تخت یه نفره داشت معلوم بود واقعا تنها زندگی میکنه تا رفتیم داخل خیلی سریع داشت دکمه های پیرهنمو باز میکرد اونو درش اورد و رفت سراغ شلوارم دستشو گرفتم گفتم سمیرا تو مطمئنی عزیزم ؟گفت امیر من دیونتم شروع کرد باز کردن دکمه شلوار و زیپش و وقتی باز شد یه نفسی کشید و شلوار شورتمو از پام کشید پائین تازه یادم اومد که وای خودمو خوب تمیز نکرده بودم البته خیلی بدم نبود ولی خب دوست داشتم اولین بار تمیز تمیز باشم تو رابطه موهای کیرم تازه چند روز بود زده بودم اندازه چند میل بلند شده بود وقتی کیرم شق جلوی سمیرا ایستاد سمیرا گفت وایییییییییییییی جوووووووووووووووووننننننننننننن چه خوشگله امیر جونم داشت با کیرم بازی بازی میکرد مثل جغ زدن بالا و پائینش میکرد جلوی پام نشسته بود کیرمو میبوسید و سرشو مک میزد و کم کم میدادش تو دهنش هوم هوم میکرد وای انگار خدا دنیارو بهم داده باشه اصلا فکر نمیکردم چنین دختری خودش منو به سکس دعوتم کنه . دیگه سمیرا داشت همه کیرمو تا ته میکرد تو دهنش و ساک میزد اب دهنش همینطوری از کنار لبهای قشنگش میریخت ملچ و ملوچ و هوم هوم میکرد دلم میخاست منم هرچه زودتر همه تنشو براش نوازش کنم اون که ول کن کیرم نبود اروم خودم و کشیدمعقب تا کیرم از دهنش درباد بلندش کرد روی تخت خوابوندمش سمیرا فقط با چشماش منو دنبال میکرد شلوارمو از پام کندم رفتم کنارش و دست میکشیدم به تنش روی شکمش روی سینه هاش ازش لب میگرفتم دستمو بردم سمت کسش از روی شورتش براش میالیدمش سمیرا داشت دیونه میشد یا رونهاشو از هم باز میکرد تا همه کسش توی دستم بگیرم وقتی همه کسشو میگرفتم رونهاش میچسبوند به هم زبونهامونم که همش توی دهن هم بود چند دقیقه تنشو مالیدم لباس خوابی که تنش بودو درش اوردم سمیرا هم انگار که من شوهرشم تمام و کمال خودشو در اختیارم گذاشته بود فقط شورتش پاش بود و که رفتم پاین پاش و دو طرف شورتشو گرفتم از تنش کشیدم بیرون که وای کسی میدیدم بینهایت زیبا سفید تپلی که وقتی شورتشو از پاش کشیدم بیرون دیگه بی اختیار رفتم برای لیسیدن کسش سمیرا هی ناله میزد سرمو به کسش فشار میداد زبونم همه کسشو میکاوید لیسش میزد کسش خیس خیس بود هرچی ابشو میخوردم بازم اب میداد سمیرا دیگه داشت جیغ و داد میکرد منم ول کن کسش نبودم تا تونستم کسشو خوردم و حتی زبونمو تا سوراخ کونشم رسوندم اونجاشو هم براش لیس میزدم اخه بدنش واقعا تمیزتمیز بود اصلا بوی نا مطبوئی نمیداد برعکس بینهایت خوش بو و خوردنی بود دیگه فکر کنم سمیرا چند بار با خورده شدن کس و کونش ارضا شده بود هی میگفت وایییییی امیرررررررر بکن بکن بکن منو کیرتو بکن تو کسسسسسسسسمممم کیر میخام کیرتو میخام بلند شدم دیدم کسش پر اب و لیز لیز شده گفتم اینطوری که حال نمیده خیلی لیز باشه با شورتش خیسی اب کسشو خشک کردم رفتم جلوتر و دیگه موقعش بود کیرم از این کس ناب لذت ببره کیرمو که داشت میمیرد برای کس سمیرا بردم لای درز کسش و میکشیدم به لبهای کس سمیرا هی میگفت امیر تورو خدا بکن توشش بکنننننننننن توش و جیغ میزد ساعت دو شب یا دو صبح شده بود فقط صدای جیغ جیغ سمیرا شنیده میشد کیرمو گذاشتم تو کسش و اروم اروم کردم تو کسش وای چقدر ناز و گرم و نرم و تنگ بود کس کرده بودم ولی سمیرا اصلا با هیچکدوم از اونا قابل مقایسه نبود همه چیز این دختر آث بود دیگه کم کم داشتم تو کس خوشگلش تلمبه میزدم هی تند و تندترش میکردم سمیرا دیگه تو فضا بود هی تنش میلرزید اه و ناله میکرد گردنمو گرفت و کشید تا به لب بده منم لبشو میخوردم و محکم تو کس تنگش تلمبه میزدم نزدیک یه ربع تبمله میزدم که لبمو از لبش جدا کردم دیگه داشتم ارضا میشدم اه و ناله های منم کم نبود و بیشترم شد و که نزدیک بود ابم بیاد که که کشیدم بیرون و ابم پاچید روی شکم و سینه های سفیدش سه بار ابم پرتاب شد روی تنش کیرم نزدیک کسش بود گرفتم مالیدم به قوس کسش لنگهای سمیرا توی دستم تنمون خیس عزق بود هردومون نفس نفس میزدیم سمیرا دستاشو برای بغل گرفتنم باز کرد که برم توی بغلش خوابیدم روش و کیرم که هنوز شق بود بین شکممون قرار داشت اروم همدیگرو میمالیدیم و نوازش میکردیم . چند دقیقه توی بغلش خوابیدم گفتم بزار کنارت بخوابم اینطور اذیت میشی عزیزم کنار سمیرا دراز کشیدم ولی سمیرا پرید روی تنم و خوبید روی من منم بغلش کردم با کمر و کونش بازی میکردم سمیرا گفت الان ازم راضی هستی امیر جونم ؟گفتم وای سمیرا دیونتم بخدا گفت حالا میشه دوست پسرم بمونی عشقم ؟گفتم دیونه برات خودکشی میکنم سمیرا سرشو گذاشت روی سینه ام و گفت مرسی عشقم مرسی که اومدی . از اینکه کسش اپن بود ازش سوال نکردم تا نارحت نشه هرچی بود که الان این فرشته زیبا مال من شده بود کاری به گذشته اش نداشتم اون شب تا صبح دو بار دیگه با هم سکس کردیم که دفعه دوم سیمرا ازم خواست ابمو بریزم تو کسش ولی من مخالفت میکردم که سمیرا بهم قول داد مشکلی پیش نمیاد همه لذت سکس تو لحظه ارگاسم مرد اینکه ابشو تو کس طرفش بریزه که سمیرا منو با این کارش شگفت زده ام کرد که میتونم ابمو تو کسش بریزم بار سومم که دیگه ابم نیومد فقط برای ارضا کردن سمیرا سکس رو ادامه دادم صبح ساعت 7 بود که توی بغل همدیگه لخت خوابیده بودیم تا ظهر خواب بودیم که صدای زنگ موبایلم منو بیدارم کرد دیدم مجید دوستم هست گفت کجائی نمیائی مغازه گفتم نه مجید امروز گرفتارم تو به کارها برس داداش سمیرا هم بیدار شد وقتی دید توی بغلمه گفت وای امیر باورم نمیشه دیشب با هم خوابیدیم بغلش کردم بوسیدمش گفتم حالا تو ازم راضی هستی؟دیگه نری طرف اون کارد اشپزخونه ها؟سمیرا گفت تا وقتی تورو دارم میخام زندگی کنم اگر بری میکشم خودمو گفتم دوباره داری خل میشی دختر؟خنیدیم محکم بغلش کردم حسابی لب تو لب شدیم با هم دستم کون و رونها و موهاشو میمالید گاهی لبمو میگرفتم ازش و سینه هاشو میخوردم ولی دیگه سکس نکردیم بلند شدیم رفتیم حموم همدیگرو شستیم لباسمونو تنمون کردیم یه صبحونه توپ با هم زدیم و گفتم بریم دور بزنیم سمیرا هم از خدا خواسته با هم رفتیم بیرون و بعد اون روز خوبی که با هم داشتیم سمیرا گفت امیر دوست دارم باهم بریم شمال منم مخالفتی نکردم زنگ زدم خونه یه بهانه اوردم به مجیدم زنگ زدم درجریانش گذاشتم صبح روز بعدی که با سمیرا بودم باهم رفتیم شمال که دیگه خوشی و لذتمون بی حد بود هردومون عاشق هم شده بودیم که فکر میکنم سمیرا بیشتر از من عاشقم شده بود منم همه سعیو تلاشم این بود که بهش هر لذتی که دوست داره براش محیا کنم واقعا از ته دلمم میخواستمش یه هفته که شمال بودیم بهش پیشنهاد ازدواج دادم سمیرا هم که منتظر همین بود و ولی ازم پرسید امیر واقعا از ته دلت بهم پیشنهاد دادی ؟گفتم بخدا از ته ته ته دلم اینو میخام که با من و برای هم زندگی کنیم نمیخام تورو از دست بدمت تو زیباترین و مهربونترین زن زندگی من هستی برای اینکه دلش مطمئن بشه همون شب رفتیم براش یه حلقه گرفتم و گفتم فردا بریم محضر تا عقد بشیم سمیرا اشک تو چشمای خوشگلش جمع شده بود ولی منم دیگه میخاستمش سمیرا گفت بریم تهران برای عقد قبول کردم . الان هم بهترین زندگی رو با همسر خوشگلم سمیراجونم دارم .

نوشته: امیر


👍 9
👎 11
17081 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

595578
2017-05-13 20:49:45 +0430 +0430

فقط میشه گفت داستان بود
حتی نزدیک به حقیقت هم نبود
فقط نمیدونم چرا همه دنبال حقیقت یا دروغه مطالب هستن؟

0 ❤️

595583
2017-05-13 20:51:48 +0430 +0430

تا اونجا خوندم که گفتی پولدارم و کره و فولان.اخه برادر عقده ای داشتن و نداشتن پول تو یا رفتن تو به کره جنوبی و کره ماه و کره مریخ چ فرقی واسه ما داره.بیام تمام سوراخات و با ان پر کنم

0 ❤️

595605
2017-05-13 21:39:34 +0430 +0430

شروع داستان خوب بود
وسطاش هیجانی شد
ولی آخرش ریدی توش ! :(

0 ❤️

595623
2017-05-14 00:28:54 +0430 +0430

عشقتون پایدار…موفق باشی

0 ❤️

595636
2017-05-14 02:33:15 +0430 +0430

1 پیشنهاد ویژه
شاگرد مکانیکی روبذار کنار روهمون خانمت کاروکاسبی راه بنداز آینده درخشانی داری سمیرا هم که ج ن ده خوبی هست بااین تعریفها از زنت شروع کن بعد مامانت بعدش خواهرت بعدش خاله همه روبیار توکار،،،کره هم که رفتی بلدی همه جارو ک س،کشی رو جهانی کن1 شعبه مخصوص کره شمالی یزن تحریم هستن گناه دارن 🙄 🙄 دیگه هم ننویس حیف حجم اینترنتی که،مصرف میکنی حیف عرقی که دوست پسرمامانت جای بابات ریخته وتورو درست،کرده

0 ❤️

595651
2017-05-14 04:27:24 +0430 +0430

من که انگار فیلم هندی دیدم…

شما چطور؟؟

0 ❤️

595682
2017-05-14 07:48:07 +0430 +0430
NA

میگما من الان با کل دخترهای سایت مطلبو درمیون گذاشتم همگی هم اتفاق نظر داریم که اگر همین الان کون لختی نیای خودمونو میکشیم دیگه تصمیم با خودته درضمن یادت نره اگر نیای و ما خودمونو کشتیم پلیس میاد میگادتت د یالا پاشو بیا (dash) (dash) (dash)

1 ❤️

595732
2017-05-14 14:48:08 +0430 +0430

خوشم نمیاد از این داستانهایی که طرف از پول و مدرکش تعریف میکنه حس میکنم عقده ایه و اصلا داستانشو نمیخونم.

0 ❤️

595775
2017-05-14 21:00:13 +0430 +0430

یاد فیلمهای خدابیامرز فردین افتادم.

تا اونجا خوندم که دختره میگه اگه نیای خودکشی میکنم.وتوهم فقط به خاطر اینکه یه دختر رواز مرگ نجات بدی نصف شبی پاشدی رفتی.

1 ❤️

595776
2017-05-14 21:02:11 +0430 +0430

فیلم تورکیه؟

0 ❤️

606021
2017-05-30 09:58:20 +0430 +0430

جالب بود لذت بردم ممنون

0 ❤️

697829
2018-06-28 12:59:28 +0430 +0430

چه عقده ایی داشتی ک بگی یارو بخاطرت میخواست خودکشی کنه.یه بار گفتی فهمیدیم دیه.بعدم هرجور حساب کردم دیدم کوچکترین نشونی از واقعی بودن نداشت کسشعراتت.راستی داستاتو ک مث فیلمای فردین کردی حداقل اخرشم میبردیش مشهد آب توبه رو میریختی رو سرش بعد میگرفتیش.حاجی مگه میشه یه روز با دختره دوست شی همون لحظه بکنیش فرداش یه هفته ببریش شمال همونجا هم بگیریش انگشتر دستش کنی.نه خانوادش نه خانواده خودت خوشم میاد پشمتم نبودن

0 ❤️

866875
2022-04-03 17:03:39 +0430 +0430

عزیز دلم تو که رفتی کره ذوره دیدی اون دو تا خوشکله سوار سوناتا می امدند مشکلی بود؟

0 ❤️