نر بودن هنر نیست

1393/08/29

سلام شاید این داستان یکم فرق داشته باشه با داستان سکسیایه دیگه ولی خب بدترین خاطره یه دخترم میتونه خوندنی باشه…خب شروع میکنم، من دختری 17 ساله امو نقدم 167 و وزنم 55 کیلو نمیخوام مثه همه بگم چشام سبزه یا لبام پروتزیه و از این چرتو پرتا ولی قیافم نسبتا خوبه موهاو چشام قهوه ایه و هیکلم روفرمه خلاصش کنم من هروقت تو شهوانی داستان سکس با فامیلو میخوندم باور نمیکردم و حتی یکبارم به این فک نکردم ک ممکنه اتفاق بیفته برام…

من یه پسرخاله دارم ک نسبت به من علاقه نشون میداد و منم مثه داداشم دوسش داشتم…یه روز برا مسافرت رفته بودیم تهران خونه خالم ک مامان علی بود.علی تک فرزنده واس همین بابا مامانش خیلی بش توجه میکننو کم نمیذارن براش اون روزم داشت تیپشو ردیف میکرد ک با دوستاش برن کوه ویلایه یکی از دوستاش بمونن یه چن روزی غروب قرار گذاشته بودن ک برن.بعده ناهار بابام با شوهر خالم ک مدیر یه شرکتی بود با داداشم رفتن ک برا داداشم کار پیدا کنن.من خواب بودم تو اتاق مامانمو خالمم خواستن برن بیرون و خرید یه دوری بزنن اما من گفتم خستم وخوابیدم و اونا رفتن بیرون و مامانم ک یکم نگران شده بود به علی میگف پس چرا دویتات نمیان دنبالتو از این حرفا چون علی یکم شیطونه میترسید منو باهاش خونه تنها بذاره…خلاصه با اصرارایه خالم و با فکر اینکه علی هم تا چن دقه دیگه میره با دوستاش مسافرت از خونه زدن بیرون.منم تو اتاق خواب بودمو استین کوتاه سبز و شلوار مشکی تنم بود و انقد لباسام جذب بود شورتو سوتینم کاملا مشخص بود…

خلاصه علی تا موقعیتو جور دید اومد تو اتاق یسری بزنه ببینه چ خبره ک منو اونجوری دیدو فک کنم حشری شده بود از دیدن من تو اون حالتو با موهام ک بلنده و ریخته بود دورو برم…وقتی خواب بودم یهو احساس کردم یه چیزی بهم برخورد کرده از پشت یهو از جام بلند شدم پریدم دیدم پسرخالمگبا یه شلوار اومده باو کنارم دراز کشیده بود! داشتم شاخ درمیاوردم…یهو پریدم سمت درو هی مامانمو صدا میکردم ولی دیوث درو از قبل قفل کرده بود.یهو اومد سمتم منم همینطور میرفتم عقب ک خوردم به دیوار هی نازم میکرد دستشو میزدم کنار هی بوسم میکرد ولی من مانعش میشدم…میگفتم نکن چرا باهام اینجوری میکنی دوس ندارم علی تو داداشمی نباید باهام کاری داشته باشی…چون علی 21 سالش بودو هیکلی بود من نمیتونستم هیچکاری بکنم نمیدونم اون دوستایه توله سگش کجا بودن ک هنو خبری ازشون نبود…خلاصه وقتی لبشو اورد نزدیکم دستمو گرفتم رو صورتم نشستم رو زمین و زار میزدم از گریه میگفتم نکن اینکارو خواهش میکنم نکن باهام کاری داشته باش ولی اون وحشی اصلا این چیزا حالیش نبود جلو چشاشو خون گرفته بود از حشر و هوس نمیدونست داره چیکار میکنه میگف من دوست دارم میخوام دوست داشتنمو بت ثابت کنم (اره ارواح عمه ی جندش)بعد با یه حرکتی ک نفهمیدم کی اینکارو کرد منو بلند کرد گذاشت رو تخت من همش مانعش میشدم ولی اصلا توجهی نمیکرد نمیفهمم چش شده بود اومد به زور لباشو چسبوند به لبامو لب گرفت ولی وقتی دید همراهی نمیکنم عصبانی شد گفت خودت خواستی حالا یجور دیگه بات رفتار میکنم یهو دیدم یجوری لختم کرد ک خودمم نفهمیدم از کجا خوردم!تمام وزنشو انداخت روم واقعا نمیتونستم تحمل کنم زیر فشارش طاقت نداشتم نفس کشیدن سختبود حتی برام! با دوتا پاش پاهامو باز کردو پاهاشو گذاشت رو پاهام ک نتونم ببندم داشتم از ترس میمردم بکارت برا ما خیلی مهم بود اگه بکارتمو میگرف زندگیم خراب میشد وقتی میخواس بکنه منو گفتم کسکش میفهمی داری چیکار میکنی؟ داری دخترخالتو خانوم میکنی؟ فک کردی منم مثه اون جنده هاییم ک هرشب باهاشونی لاشی؟ اینارو با جیغو داد بش میگفتم از شانس گه من واحد بغلی و طبقه بالاشون خالی بود هیچکس نبود به دادم برسه…یهو دیدم میخواد بکنه تو کونم شنیده بودم ک خیلی درد داره واس همین با خودم گفتم اگه زوری هم باشه میمیرم از درد خلاصه یه تف زد به کیرشو گذاشت در کونم با تمام زوری ک داشت فرو کرد توم…وای خدایا تا حالا تو عمرم انقد درد نکشیده بودم همینجوری اشکم میومد خیلی درد داشتو میسوخت داشتم میمردم ولی اون اعتنایی نمیکرد اون همینطور تلمبه میزد تا ارضا شد کرد بیرون کیرشو از روم بلند شد منم از درد به خودم میپیچیدم…یه خنده ای کرد و گف اگه همراهی میکردی انقد درد نمیکشیدی منم هرچی از دهن در میومد بش میگفتم ولی عین خیالشم نبود…رف بیرونو سکس ما 30 دقه هم فک نمیکنم طول کشیده باشه…شبش مامان اینا برگشتن دیدن من کز کردم یه گوشه ای چیزی بهشون نگفتم چون از علی میترسم…الان دوهفته از اون ماجرا میگذره و من هنوز با فکرش عذاب میکشم…میخواستم بگم آقا پسرا نر بودن هنر نمیخواد مرد بودنه ک سخته من نمیگم سکس بده نه! ولی نه اینجوری! نه به زور!دوس دارم هرچی فحش دارین بار این پپسرخاله ی کسکشم کنین!نظر بدین لطفا.

نوشته: مهسا


👍 0
👎 0
27007 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444555
2014-11-20 17:05:25 +0330 +0330
NA

كير تموم گورخر هاي آفريقا توكون اون پسر خاله لاشيت ايشالا كه زنش جنده بشه بره به همه بده.

0 ❤️

444556
2014-11-20 21:14:45 +0330 +0330

اگه داستانت راسته که البته 99 درصد راست نیست پسر خالتو به من نشون بده (گفتی تهرانه) من یخورده کار دارم با ایشون …
با خودتم کاری ندارم …

0 ❤️

444557
2014-11-21 00:39:46 +0330 +0330
NA

ادا تنگا قسمت سومه؟

0 ❤️

444558
2014-11-21 15:51:33 +0330 +0330

از آبروت نترس به بابات بگو بره از کون آویزونش کنه
باید شکایت می کردی که دیگه دیر شده این اتفاق برا یکی از نزدیکام اقتاد که ننشو گاییدم
من با خودت کار ندارم ولی اگه خواستی آدرس اون سگ پدرو بده تا سلاخیش کنم

0 ❤️

444559
2014-11-21 16:04:14 +0330 +0330
NA

سلام
کیر پسر خالت گیر کنه تو کس تمساح
پایان

0 ❤️

444560
2014-11-21 16:25:21 +0330 +0330
NA

عجب نفرین باحالی
دمت گرم:))

0 ❤️