پنبه و پنگول (یادته عزیزم؟)

1393/11/23

اول یه خواهشی از همه دارم من اصلا عضو سایت نیستم برای اولین باره داستان واقعی رابطه خودم با یکی از بهترین دوستانم رو تعریف می کنم لطفا فحش ندید هر داستانی از این سایت خوندم دیدم به نویسنده فحش دادن آخه چرا؟ نوشتم چون دلم برای اون تنگ شده و دیگه نیست خواستم یادی ازش کنم و فکر کنم هنوز هست، ممنونم که درک می کنید. نکته*اسامی و مکانهای آمده در داستان عوض شده اند. اوایل زمستون بود و من که سرباز بودم خسته از پادگان بر می گشتم سوار مترو که بودم یه دختری که با دوستش تو واگن آقایان بود خیلی شیطنت می کرد همش بلند بلند می خندید و جوک تعریف می کرد بامزه بودنش و شاد بودنش من رو جذب کرد و هی نگاهش می کردم اونم متوجه شده بود و همینجوری بلند که حرف میزد گفت این آش خوره داره با چشاش می خوره منو و هردو زدن زیر خنده، از کار خدا ایستگاه مقصد ما یکی بود ولی اونا فکر کردن من به خاطر دوستی پیاده شدم همین که پشت سرشون می رفتم و اصلا قصدی هم نداشتم یه دفعه ایستادند و دختره گفت بیا جلو!ترسیدم آخه من دنبال اونا نبودم اصلا رفتم جلو گفت اینجا نزدیک خونه ماست همینجا شماره بده بیرون دیگه نیا دنبالمون منم که انگار خدا خواسته بود با این دختر دوست بشم خیلی خوش شانس بودم با اینکه هول کرده بودم شماره دادم و خداحافظی کردیم شب که شد یکی پیامک داد گفت تو مترو به چی خیره شده بودی خوردی منو که!من آدم ساده ای هستم نه که به سکس فکر نکنم و بچه مثبت باشم اما فقط از بامزه بودن اون دختر خوشم اومده بود جواب دادم که هیچی باور کن به خنده هات فکر می کردم،(از اینجای داستان روخلاصه می کنم)چند ماهی باهم دوست بودیم مریم دیگه دست منو می گرفت و خیلی وقت ها هم با بازوم بازی می کرد،یه بار که تو خیابون قرار داشتیم سر مسخره بازی بحث می کردیم نزدیک میدون16 بودیم که چشم من اتفاقی افتاد به بالکن یه خونه ای آخه کلی لباس رنگی پهن کرده بود و تو چشم میزد بین لباسها یه سوتین صورتی هم انگار پهن بود ولی من ندیدم یه دفعه مریم گفت ای چشت در بیاد و با شیطنت دست گذاشت روی چشمام هی می گفت نگاه نکن هیز چشم سفید!!من بدبخت که اصلا سوتینی ندیده بودم هی می گفتم چرا اینطوری می کنی زشته بابا چی رو نگاه نکنم!؟ گفت آره جون خودت خوشت اومده بود داشتی مثل روز اول که من رو نگاه می کردی می خوردیش!خوب منم دارم!گفتم چی می گی مریم دستت رو بردار چی رو تو هم داری؟گفت سوتین مردم رو که نگاه می کنی و زد زیر خنده من گفتم من ندیدم خداوکیلی و از خنده اون خندم گرفته بود و از طرفی حرفش منم منحرف کرد من اصلا به این فکرها نبودم اون خیلی شیطون بود،تا اینکه رفتیم روی نیمکت میدون نشستیم خلوت بود گفتم که تو هم داری آره!؟این دفعه یه کمی با خجالت بیشتری گفت نه پس!گفتم چی داری؟گفت پنبه و پنگول!بین من و مریم پنبه و پنگول خیلی مد شده بود تو شوخی ها من پنگول بودم اون پنبه!خلاصه گذشت و رفتیم خونه همینجوری که پیامک می دادیم قرار شد فرداش اون نیاد نزدیک خونه ما من برم دم دانشگاه دنبالش من خیلی تنبل بودم گفتم نه نمیام تو بیا میدون 16 کلی بحث کردیم گفتم خوب حالا من این همه راه به خاطر تو بکوبم بیام جایزم چیه؟یه دفعه ای مریم گفت جهنم و ضرر بهت پنبه میدم!منم نه گذاشتم نه برداشتم پیام دادم که جووووووووووون البته با یه عکس خنده بگذریم قرار گذاشتیم و من رفتم دنبالش دم دانشگاهشون یه پارک خیلی سوت و کور بود که من رو برد اونجا نشستیم کنار هم مثل همیشه صمیمی و چسبیده بهم دستم خیلی عادی مثل همیشه رو شونش بود دیگه راستش یه مدت بود منم تحریک شده بودم سر بحث و باز کردم هی خودم و زدم به خستگی که آره من این همه راه اومدم دنبالت و این حرفها تا اینکه گفتم پس جایزه چی شد؟خندید و پررو گفت پنبه میخوای یا پنگول گفتم هردو باز خندید و گفت ای چشت درآد فقط یه ثانیه ها،هردو می دونستیم قراره چی بشه تا من رفتم تو کار شوخی دستی یه دفعه با یه حرکت سریع نوک سینش رو گرفتم و گفتم واقعا پنبه است چقدر نرمه آقا زد زیر خنده و همینطور خنده خنده اینکار تکرار شد اینم بگم مریم بدن باربی داشت اصلا بهش نمیامد که سینه بزرگی داشته باشه فکر می کردم نهایتا 65 باشه اما بعدا که تعریف می کنم تو خونه کنارم خوابید فهمیدم 75 بوده و نمی دونم سوتین سفت می بسته یا چیز دیگه که معلوم نمی کرده شکم اصلا نداشت موهای بلند و خرمایی مژه های بلند پوست سفید لبهای باریک و صورتی ناخنهای لاک زده بلند اما باسن بزرگی نداشت خلاصه چندبار که نوک سینش رو گرفتم دیگه دستم از پشت که روی شونش بود قشنگ روی سینش بود و هردو یه حس خاصی داشتیم پارک هم شانس من خلوت خلوت برای اولین بار بود دیگه کار من قشنگ شده بود شبیه به مالیدن از خنده رسیده بودیم به سکوت هردو فقط روبرو و اطراف رو نگاه می کردیم من با لذت خاصی سینه های بزرگ مریم رو گرفته بودم تو دستم البته سمت راستی رو نه هردو و قشنگ عین موقع خون دادن دستم رو باز و بسته می کردم و اون شکلی کل سینش رو می مالیدم خیلی حس معرکه ای بود با اولین مالش لای پام سفت و شق شده بود یه کمی که ادامه دادم گفت زیادت می کنه ها سوتینم داره میوفته بابا بازم هردو خندیدیم اما ادامه دادم و تازه از قصد بند سوتینش رو گرفتم و از روی مانتو کشیدم پایین گفت نکن دیونه آخ آخ دیگه قشنگ افتاد راحت باش!کل سینه سایز 75 مریم تو دستم بود هربار که فشارش می دادم خودم بیشتر از اون حشری می شدم نفس نفس میزدم تا اینکه دستم رو بردم سمت وسط مانتوش که چاکی دکمه ای چیزی پیدا کنم اینبار دیگه بد شناس بودم مانتو جلو بسته بود گفتم آه این چیه پوشیدی دوست داشتم اون پنبه رو یه بار از زیر بگیرم فشارش بدم جونت در بیاد گفت نه بابا آخی دفعه بعد یه جوری می پوشم که ناکام از دنیا نری خیلی شوخ بود مالیدن همراه بود با لذت خنده های اون دیگه هردو کامل تو حس بودیم بهش گفتم بسه دیگه حالم بده تو هم که هیچ کاری نمی کنی گفت وا خوب چیکار کنم هرکار دوست داری می کنی دیگه گفتم نه دیگه تو داری عشق و حال می کنی من حالم بده ولی!گفت خوب چیکار کنم گفتم تو هم پنگول من و بگیر ولی مواظب باش گازت نگیره روش نمی شد اولین بار بود دستش و گرفتم از روی شلوار گذاشتم لای پام اما نمی مالید تا اینکه سینه سمت راستش رو محکم فشار دادم و گفتم بمال دیگه مریم اونم هم از اون فشار لذت برده بود هم یه دفعه مثل من لای پام رو که بزرگ شده بود محکم فشار داد اوفففف خیلی حس خوبی بود داشتم روانی می شدم اگر دست نمی زد لای پام شروع کرد به بالا و پایین شدن تو شرت اگر خیلی تحریک شده باشید می فهمید چی میگم شق و سفت می شه و بعد بالا و پایین مریم که با دستش حس می کرد یکدفعه گفت این چه باحاله چرا موج مکزیکی میره وای پسر هردو بلند زدیم زیر خنده و مالیدن ادامه پیدا کرد من هرچی سفتر و تندتر سینه های گرد و سفت مریم رو می مالیدم اون هم لای پام رو محکم تر فشار می داد و با یه حرکت خاصی ماساژ می داد تو چشم هم نگاه می کردیم بی اینکه حرفی بزنم صورتم و نزدیک صورتش کردم و به لبهاش نگاه کردم اونم فهمید لب میخوام هیچی نگفت سریع لبهای هم رو خوردیم و یه زبون کردیم تو دهن هم همینطوری که من نوک سینه اون رو می مالیدم و اون هم با علاقه بیشتری لای پای من رو ولی لب فقط 5 ثانیه بود تو پارک بودیم و با اینکه خلوت بود و کسی نبود من و اون اینکار نبودیم و این جلسه همه چیزش به همین مالیدن از رو ختم شد و دیگه داشت دیرش می شد که خداحافظی کردیم،خونه که رفتیم من پیام دادم که خیلی خوش گذشت مرسی مریم،اونم پیام داد شوهرمی دیگه جهنم و ضرر!!خواهش می کنم به جفت ما خوش گذشته بود شب شد و پیام دادم حیف شد که یه لحظه نتونستم از زیر پنه رو ناز کنم یه پیام داد که انگار خیلی حشری بود نوشت این دفعه از این سوتین های جلو باز می پوشم هرچقدر خواستی از زیر بمال حتی اگر بخوای می تونی بخوریش!!!کف کرده بودم با این پیام تحریک شدم دوباره سفت و شق شد منم پیام دادم تو هم اگر دوست داشتی می تونی از زیر بمالی مال منو گفت تو پارک؟؟نمی شه که گفتم می شه تو چیکار داری،روز قرار جیبم رو سوراخ کردم که آماده پذیرایی از مریم باشم  اون مقنعه بلند سرش می کرد که قشنگ دست من از پشت روی شونش می رفت زیر مقنعه و بدون اینکه معلوم بشه داریم کاری می کنیم راحت سینه هاش رو می مالیدم اما فردا قرار بود اونم مال من رو بماله تا صبح خوابم نبرد خلاصه وقتش رسید رفتیم همون پارک دم دانشگاه بعد از سلام و شوخی ها معمول شروع کردیم اینبار هردو می دونستیم که اومدیم تا حال کنیم گفت حالا چطوری می گفتی من مال تو رو بمالم؟؟؟گفتم رو که نیست حالا خودم می گفتم اما اگر عجله داری و خیلی اصرار می کنی دست کن تو جیبم می فهمی!خندید گفت گمشو خودت عجله داری اصلا نمی مالم گفتم دیوانه شوخی می کنم عزیزم،دستش رو کرد تو جیبم گفتم بیشتر یه ذره که رفت جلو گفت وااااااااای تازه فهمید من چیکار کردم لای پام قشنگ تو دستش بود و برای اولین بار دستهای نرم و نازش رو روی سرش حس می کردم چه حس قشنگی بود وقتی با نوک انگشتاش تو جیب تنگم سرش رو می مالید اشکم داشت در میامد سینه ها ی بزرگش تو دستم بود اما از رو حتی نوشتنش هم داره تحریکم می کنه یه لب گرفتیم بازم تند و سریع اما محکم و دستم رفت سمت چاک مانتوش که زیپی بود نتونستم زیپ رو بدم پایین بیشتر به خاطر خجالت بود خودش گفت صبر کن و دست کرد زیپ رو تا پایین دوتا سینه هاش باز کرد وای خدای من چه حسی بود دست کردم لای سینه هاش تن برهنش چقدر داغ و لذت بخش بود عزیزم خیلی دوسش داشتم،دستم رفت زیر سوتینش و قشنگ حس می کردم نوک سینش سفت شده یه کمی که مالیدم و فشار دادم آروم آروم و در گوشی ناله می کرد در حد آی و آخ گفتن خیلی خیلی آهسته گفتم سوتین رو باز می کنی بلد نیستم گفت قربونت برم که فقط مال من بودی!راستش من قبل از مریم سکس نداشتم و واقعا تو سکس فقط مال اون بودم و اون انگار خوب فهمیده بود،با علاقه بیشتری سوتین رو باز کرد از جلو باز می شد وای خدااااااا برای اولین برا دستم داشت یه جفت سینه ی برهنه و نرم و سفت و ناز رو لمس می کرد دیوانه وار جفتش رو گرفتم تو یه دستم و فشار دادم گفت یواش آخ!امید!این سر وصداهاش بدتر تحریکم می کرد مریم بیشتر داشت لذت می برد و دستش تو شلوارم یعنی تو جیبم اصلا تکونی نمی خورد گفتم مریم درست بمالش دیگه این رو که گفتم قشنگ شروع کرد از پایینش گرفت تا سرش محکم ماساژ می داد که با خجالت گفت اگر چیز شدی چی؟؟فهمیدم منظورش چیه گفتم اشکال نداره ادامه بده فکر می کرد حالا انگار میخواد سیل بیاد!!   دیگه سکوت کردیم ادامه دادیم به مالیدن هردو محکم و تند نفس نفس های داغ و پر از شهوت نهایت لذت بود داشت آبم میامد که سریع ازش یه لب غیر منتظره گرفتم خیلی حال داد همزمان با لب آبم تو دستش ریخت و دو سه تا تکون بدجوری خوردم جوری که گفت چت شد خوبی؟؟؟خیلی لذت داشت آخر لب یه گاز از لباش گرفتم و با هرچی قدرت داشتم سینش رو فشار دادم و پرسیدم تو چی چیز شدی؟؟گفت دو سه بار!!!تعجب کردم و گفتم جدی؟؟؟خندید کارمون به خوردن نرسید من روم نشد سینه هاش رو بخورم یعنی بیشتر از فضای پارک می ترسیدم تا همینجا هم خیلی خطر کرده بودم اما آخر سر با خودم گفتم هرجور شده باید سینه های یه دختر رو ببینم،به اطراف نگاه کردم گفتم مریم یه لحظه سریع مقنعه رو بزن کنار می خوام ببینم،اونم اطراف و نگاه کرد یه دفعه اااااااااااااوه زد کنار نفسم بند اومد جای دستم روی سینه هاش مونده بود نوک سینه های نسکافه ایش شق و سفت شده بود گردی سینه های خیلی زیبا بود چقدر زیبا تراشیده شده بود و هاله ی گرد دور سینش خیلی خشگل بود که یه دفعه گفت فیلم سینماییه مگه باز خندیدیم و این روز یه خاطره مشتی بود و با خنده و خوشی تموم شد تو قسمتهای بعد خاطره خونه اومدن مریم رو تعریف می کنم البته اگر فحش ندید و بهم بر نخوره  مرسی دوستان دلم خیلی براش تنگ شده شاید بخونه و بدونه خیلی دوسش داشتم.عزیزم.خواهش می کنم توهین نکنید این چیزا تخیلات و چیزهای دیگه که به همه میگید نبود.


👍 0
👎 0
29074 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

453101
2015-02-12 10:05:50 +0330 +0330
NA

پنگول جان کسشعر بود 9.75 میدم مشروط نشی lol

0 ❤️

453102
2015-02-12 11:43:19 +0330 +0330
NA

نه بابا، خوب بود.

0 ❤️

453103
2015-02-12 12:06:43 +0330 +0330
NA

وسط پات؟ خوب بگو کییییییر ببین به همین سادگی کیییییییییر من که کیر ندارم به این قشنگی میگم کیییییییییر
یاد بگیر عزیزم
والا خدا به چه ادمایی چه چیزایی میده حتی اسمشم بلد نیست پنگوُن بود اسمه خودت؟

0 ❤️

453105
2015-02-12 14:52:50 +0330 +0330

چه حوصله ای داشتی این همه تایپ کردی
من حوصلم نگرفت همشو بخونم.

0 ❤️

453106
2015-02-12 15:17:08 +0330 +0330
NA

بنده خدا چن روز وقت صرف کرده تا اینو تایپش کرده ضدحال نزنین گناداره پنگولم biggrin

0 ❤️

453108
2015-02-12 17:37:34 +0330 +0330
NA

چجوریاست ؟ بعضیا اینقدر شانسشون خوبه یا توهم میزنن ؟!!!
با لباس سربازی به دختره نگاه کرده دختره بعد اینکه پیاده شده وایساده شمارشو گرفته … !
ما به جنده هم تو خیابون میخوایم شماره بدیم یه ساعت باید دنبالش بدوییم ! اخرشم میگیره و زنگ نمیزنه !!

0 ❤️

453109
2015-02-12 17:53:07 +0330 +0330

قشنگ بود . حسی بود و مال خودت بود .
مثل این سگ توله جقی های داهاتی پر از عقده و کوس شعرهای تخمی تخیلی عشق جنایی سکسی تاریخی فلسفی نبود . دمت گرم .
در ضمن حقت بود به خاطر این کلمه لای پا یه چندتا کشیده آبدار بهت بزنم اما بخاطر صداقت در نوشتن مورد عفو ورافت اسلامی قرار گرفتی

2 ❤️

453110
2015-02-12 19:10:29 +0330 +0330
NA

خوب بو و به واقعیت نزدیک اما فقط کاش تا آخرش رو مینوشتی اینم مد شده ادامشو میگم شده سریال جم کیری

0 ❤️

453111
2015-02-12 20:45:41 +0330 +0330
NA

( نوک سینه های نسکافه ایش شق و سفت شده بود ) هاهاها.
خیلی دوس داشتم خدا من رو مثه تو گاگول میافرید. میدونی این فهم بیش از حد آزام میده وگرنه الان با داستانت حال میکردم.
پیشنهادم برات اینه که با نوک سینه هاش یه کافی شاپ بزنی قول میدم کارت میگیره همین بچه های سایت مشتریت میشن. هاهاها

0 ❤️

453112
2015-02-13 04:27:12 +0330 +0330
NA

من خودم مثله تو بودم اینجوری از کردن هم بیشتر ادمو شهوتی میکنه…خوب بود,مرسی

0 ❤️

453113
2015-02-13 05:35:57 +0330 +0330

لای پام تو حلقت…خخخخخ
دمت گرم داستانت قشنگ بود …حداقل مشخص بود که موقع نوشتن این داستان مث بقیه این جقیا کیر بدست نبودی.اون یکی قسمتم زودتر بزار.

0 ❤️

453114
2015-02-13 06:03:48 +0330 +0330
NA

خیلی طولانی بود نخوندم…

0 ❤️

453115
2015-02-13 08:57:31 +0330 +0330
NA

قشنگ بود بازم بنویس ok

0 ❤️

453116
2015-02-13 14:27:21 +0330 +0330
NA

یاد خاطرات چند سال پیشم انداختی give_rose

0 ❤️

453117
2015-02-13 14:57:30 +0330 +0330
NA

یه سوال فنی …تو میگی عضو نیستم … بعد چطوری داستان آپلود کردی …؟؟

و یه نتیجه گیری فنی : کافور موجود در غذای سربازان
باعث افزایش سرعت تایپ و حجم پردازش کس شعر در مغز میشه …

میگین نه این رفیقمون یه نمونه …

0 ❤️

453118
2015-02-15 20:53:23 +0330 +0330
NA

سوالی که برای من ایجاد شده اینه که چجوری یه دختر از رو سینه ارضا میشه 2،3 بار اونم ؟
تفاوت نسلها که میگن اینه هاااا دخترای الان آپ گرید شدن. خدایا عدلتو شکر…

0 ❤️

453120
2015-05-01 19:58:47 +0430 +0430
NA

خوب بود
دمت گرم
فقط بجا کير از لغت ديگه استفاده نکن
کير من از دستت شاکيه

0 ❤️