شب قبل از عروسی، در سوییت عروسام تنها نشسته بودم و احساس عجیبی داشتم که نمیگذاشت بخوابم. راجع به ارگاسمهای آیندهام فکر میکردم. به خاطر رسم و رسوم، آن شب با شوهرم نخوابیدم ولی دلم میخواست این کار را میکردم. اگر این آخرین شانسام برای یک سکس فضایی و شگفتانگیز بود چه؟
با مرور تاریخچهی قرار گذاشتنهایم در طول بیست سالِ قبل از عروسیام (که مصادف شد با روز تولد ۳۵سالگیام) متوجه شدم که سکس هیچ وقت به خوبی روزهای اول رابطه نمیشد. بین ۱۴سالگی و دستمالی شدن از روی سوتین تا زمانی که در ۳۴سالگی شوهرم را ملاقات کردم، جمعاً پنج رابطهی جدی داشتم که هر کدام کمی بیشتر از یک سال طول کشیدند. ناگزیر، از شش ماههی اول به بعد در همهشان، ما از زوجی که در صندلی عقب تاکسیهای نیویورک یواشکی سکس میکرد، تبدیل میشدیم به خواهر و برادری که با لباسهایمان کنار هم خوابمان میبرد. نهایت کارمان برای تنوع این بود که جای قاشق بزرگ را با هم عوض میکردیم [spooning: قاشقی خوابیدن، کسی که پشت قرار میگیرد و دربرگیرنده است، قاشق بزرگ و و فرد در برگرفته شده، قاشق کوچک] اما آن رابطهها حذفشدنی بودند. میتوانستم به محض این که دچار بیعلاقگی و تکرر شدم، از شرشان خلاص شوم. نگه داشتن سکس خوب هیچ وقت برایم دغدغه نبود؛ تا این که با مردی در یک سفر کاری (من ادیتور گردشگری بودم) آشنا شدم که بعداً شوهرم شد. این همان پایان قصههای پریگونه برای زندگی رمانتیک-کمدی من بود که دو دهه طول کشید. بعد از سه ماه نامزد کردیم. البته که آنموقع همچنان میخواستیم لباسهای همدیگر را جرواجر کنیم. تا ۹ ماه بعد از روز آشنایی، همچنان که برای مراسم عروسی آماده میشدیم، موفق به حفظ آن تب و تاب شدیم. برای من خودش یک رکورد بود.
ولی چه مدت میتوانست ادامه داشته باشد؟ سکس راکد در ازدواج از سکس راکد در رابطههای دوستی هم بدتر است. ممکن است در ازدواج سکس تا ابد همانطور بیشور باقی بماند.
پس از سپری کردن شبهای زیادی با نگرانی، دست به اقدام زدم. سفری گزارشی به دور دنیا را شروع و از مصاحبه با جمعیت برای کشف رازهای همسرداری استفاده کردم. من از صدها خانم در بیست کشور دنیا مصاحبه گرفتهام که در ظاهر راجع به ازدواج ولی در حقیقت راجع به سکس صحبت کردند. جوابهایشان را در کتابی جمع آوری کردهام به نام “How to be Married” که به همان اندازه که مشاوره میداد، سوالبرانگیز هم بود.
انگار در یک گروه فوق سری خانمهای قری عضو شده بودم که رمز عبورش این بود: «من به تازگی ازدواج کردم». آدمهای کاملاً غریبه، پیر، جوان، سفید، سیاه و قهوهای چیزهایی را به من گفتند که باعث میشد لپهای یک تنفروش هلندی گل بیندازد. در حقیقت، محافظهکارانهترین توصیه را از همان تنفروش هلندی گرفتم. او به من گفت که بار اصلی داشتن یک زندگی جنسی سالم بر دوش زن است. او بین شیفتهایش در منطقهی “red light” آمستردام در گوشم زمزمه کرد : «مرد متاهل به سادگی راضی میشود و حس ماجراجوییاش میخوابد.»
ملوان کشتی خودت باش. زنان مسئول حفظ تب و تاب هستند. مردان میخواهند بهشان دیکته شود که چه کنند.
زنان پلیگامیست (باور به چند همسری) قبیلهی ماسایی کنیا! هزاران مایل دورتر از اروپای شمالی، حرف او را تکرار کردند: «تو باید کنترل سکس را دستت بگیری.» این حرف با توجه به فرهنگ مرد سالارانهشان عجیب بود. زنان ماسایی از اهمیت وقت گذاشتن برای سکس سخن به میان آوردند. کاری که برای آنها با وجود زندگی در یک اتاق با چند بچه و چهار زن دیگر آسان نبود.
از آنها پرسیدم: «چگونه با وجود بچهها سکس خوبی دارید؟» زنان برای مدتی در سکوت فرو رفتند و ترسیده بودم که پا را از گلیمم درازتر کرده باشم. اما بعد یکیشان به سمتم خم شد و در حالی که نفس داغش به گردنم میخورد، زمزمه کرد: «تو روی مرد قرار میگیری، اینجوری بیصداتر است.»
آیا این که شبهای پیاپی، تا آخر عمرت با یک نفر باشی کسلکننده نیست؟ و آیا کسالت همیشه منجر به رفتار بد نمیشود؟ برای من که همیشه اینطور بوده است. همیشه نگران این بودهام که نکند تکهمسری طبیعت اصلی انسان نیست و برای راهنمایی بیشتر به فرانسویها روی آوردم چون فرهنگ آنها راجع به فعالیتهای خارج از ازدواج پذیراتر است. اما وقتی از گروهی از زنان باکلاس فرانسوی با چتریهای بینقص و ژاکتهایی شیک که از سر شانههایشان میافتاد پرسیدم: «آیا اجازهی داشتن رابطهی خارج از ازدواج راز نگهداری شور ازدواج است؟» جوری به من نگاه کردند که انگار بهشان گفته بودم عمل شنیعی انجام دهند. یک نفر عملاً روی من تف کرد: «این که بخوام شوهرم یکی دیگر را بکند؟ نه، نمیخواهم.»
پس از نوشیدن اندکی شراب و کام گرفتن از سیگار باریکش، او نرمتر شد: «باید او را مشتاق نگه دارم. باید مرموزیت خود را حفظ کنم. شما زنهای آمریکایی ازدواج میکنید و از شرّ لباس خوابهای سکسی راحت میشوید و با شلوار راحتی میچرخید و هنگام دستشویی کردن در را باز میگذارید.» شلوار راحتی را جوری با اکراه بیان کرد که انگار چیزی بدمزه چشیده. دیگر به او نگفتم که توالتهایمان در سانفرانسیسکو کوچک است و بستن در حس خفگی به من میدهد و این که شلوارهای گرانی خریدهام ولی عملاً همان شلوار راحتی بودند که فرم باسنم را خوب نشان میدادند. به جایش گفتم: «من هدف لباس خواب سکسی را نمیفهمم.» آنها به من گفتند که مرتکب گناهی بزرگ در رابطهام شدهام.
من از فرانسویها توقع تعداد زیادی مشاورهی جنسی داشتم اما به جایش از زنی یهودی ارتودوکس در اورشلیم این مشاورهها را دریافت کردم.
یک زن اسرائیلی خیلی پیر که شبیه بیآرتور بود، در ساحل بحرالمیت به من گفت: «هیچ وقت دست از سکس کردن با شوهرت نکش. حتی وقتی خیلی پیر شدی.»
زنی دیگر در میان صحبتهایمان در آپارتمانش واقع در خارج اورشلیم گفت: «کیفیت مهمتر از کمیت است.» زوجین ارتودوکس فقط در زمانهای مشخصی از ماه سکس میکنند. تصور کردم به دلایل مربوط به باروری این کار را میکنند اما بار دیگر اشتباه میکردم. زنی ارتودوکس هم سن خودم که ده سال از ازدواجش میگذشت، گفت: «زمانهایی که سکس برای زن بهتر است، سکس میکنیم. ما اعتقاد داریم که سکس واقعاً و حقیقتاً لازم است برای زن مفید باشد. زمانهایی که سکس میکنیم همان موقعهایی است که سطح هورمونها درست برای لذت بردن زن از سکس تنظیم شده است.» حالا آن زمان چه موقعی است؟ هفت روز بعد از پریود. و بله، حق با او بود. «من و شوهرم از هم در طی ماه فاصله میگیریم تا خودمان را بهتر بشناسیم و بعد به هم برمیگردیم تا یکدیگر را کامل کنیم. این باعث میشود شور و اشتیاق حفظ شود.»
من یک لیست باز درست کردم: ملوان کشتی خودت باش، مثل معشوقهی شوهرت رفتار کن (طبیعتا این را فرانسوی ها گفتند)، شلوارهای مزخرف نپوش، در توالت را ببند، سکس کمتر داشته باش تا کیفیت را بالا ببری، برای سکس کردن زمان کنار بگذار، گوشی و کامپیوتر لعنتی را از اتاق خواب بیرون نگه دار. (از آن دانمارکیهای زیرک یاد گرفتم)
چقدر دنگ و فنگ داشت!
وقتی از سفر اسرائیلم برگشتم، به شوهرم، نیک، گفتم: «بیا دو هفته سکس نکنیم.» او مشکوکانه به من نگاه کرد و گفت: «کسشعر نگو زن!» بعد هم خودش و مرا روی تخت انداخت. اگر فقط حرف سکس نداشتن انقدر شهوتش را بیشتر میکرد، ببین دیگر عملی کردنش چه غوغایی میکرد!
ادای معشوقهی مرموز درآوردن در لباسهای لختی و نازک کلاً یک داستان دیگر بود. شوهرم با دیدن لباسهای سکسی گیج شده بود. او گفت: «خب من قراره همهشونو در بیارم پس فایدهاش چیه؟» عادلانه نگاه کنیم، من هیچ وقت نتوانستم از سر هم کردن یک لباس پیچیدهی سکسی سر در بیاورم. نمیدانم قلاب و سوراخهای ریز توری باید دقیقاً کجا قرار بگیرند. سعی کردم حداقل در توالت را موقع دستشویی کردن ببندم! تلاشی برای حفظ آخرین وجوه رمزآلودم در ازدواج. اما قسم میخورم، هر دفعه که سعی کردم، نیک میخواست علت را جویا شود. حقیقت را بگویم، دستشویی ما واقعاً کوچک است. معلوم شد بهترین توصیه از طرف دانمارکیها بود. بیرون بردن گوشیها و کامپیوترهایمان از اتاق خواب فضا و زمانی برای لمس و قلقلک و بازیهای کوچکی ایجاد کرده بود که در غیر اینصورت با کلیک و توییت و اسکرول تصاویر زوجهای خوشبخت اینستاگرامی پر میشد. حال راجع به این قانون، از هر قانون دیگری در ازدواجم سختگیرتر هستم.
اتاق خواب جایی برای خوابیدن، در آغوش گرفتن و سکس است.
ما دو سال است که با هم هستیم و انگار دو دقیقه گذشته. من الان که این را مینویسم، در ماه پنجم حاملگیام هستم. به غیر از چند وقفهی کوتاه به خاطر حالت تهوعهای صبحانه و آنفلوانزا، سکسمان اصلاً به شرایط خواهربرادری نزدیک هم نشده است. همین چند روز پیش، شلوار راحتی مزخرفم را درآوردم و لخت در خانه چرخیدم. تاثیر خودش را بدجور گذاشت!
جالب بود :) کلا خانوما هستن که بیشتر بار رابطه زناشویی رو دوششون هست…
الهه ی آتش: یکم نفهمیدم چی شد.
آخر چی کار کنیم؟ :(
جملهای مبنا در امضای اینجانب بود که به لطف نسخه جدید به فاک رف: «قاعدهای در کار نیس»… همچنین به قول زیگموند فروید نیز قاعدهای وجود ندارد که به درد همه بخورد هرکس خودش باید راهی بیابد تا خود را نجات دهد.
↩ الهه ی آتش
کلا این مقالهاش حکم تیزر واسه کتابش رو داشت. که یعنی اگ نفهمیدی چی شد بیا کتابمو که حاصل همین مصاحبه و فلانه بگیر بخون( مطمئنم تو اونم هیچ نسخهی درست درمونی نپیچیده)
****سلام,ممنون از توجه شما به موضوع و کتاب How to be Married…
ممکنه در مورد ,
فروش این کتاب و کتابهای مشابه اطلاعات اماری بفرمایید؟
و دوم چقدر کتاب حول و حوش همین موضوع در دنیا وجود داره؟
با تشکر از وقت و توجه شما
↩ negar93
به نظرمن که برعکسه ودلایل زیادی هم دارم که واقعا حوصله نوشتن اونوندارم