اری این چنین است

1391/02/09

قبل از بوسیدن سنگ حجرالاسود باید بدانی که؛
سنگ حجرالاسود تکه تکه شده و درتوالت عمومی در مسجد کوفه برای مدفوع کردن استفاده شده .!..

پس پرندگان ابابیل که در این واقعه هم غیبت داشتند؟

کتاب تاریخی‌ منظوم بنام " شاهکار " اثر حسین معینی کرمانشاهی .جلد اول، صفحه ۴۴۱، … بغارت همان سنگ هم برده شد و صفحه ۴۴۴، …چه سودی در آن سنگ و برکندنش که در مسجد کوفه کرد اونش دو نیمش بکرد و به رفتار زشت دو سوشان سر چاه مدفوع هشت.

تهاجم قرمطیان به مکّه
ابوطاهر در سال ۹۳۰ م پرآوازه‌ترین تهاجم قرمطیان را رهبری کرد که طیّ آن مقدّس‌ترین اماکن و ابنیّهٔ اسلامی در شهر مکّه مورد چپاول و اهانت قرار گرفتند. به محض ورود به شهر، سپاه قرمطی شروع به کشتار حجّاج کرده و آن‌ها را در حال کشته‌شدن با به یاد آوردن آیات قرآن مورد اهانت و تمسخر نیز قرار دادند. گفته شده‌است که در این واقعه ابوطاهر با یک سپاه نهصد نفری وارد مسجدالحرام شد و این در حالی بود که او مست بود و بر روی اسبی قرار داشت و ششمیر عریانی در دستش بود و حتی اسب او نزدیک بیت ادرار کرد. ابوطاهر همچنین دستور داد تا درب کعبه را از جا درآوردند و پوشش کعبه را برداشته و میان اصحاب خود قطعه قطعه کرد. نیروهای قرمطی همچنین به فرمان ابوطاهر قبّه‌ای را که بر فراز چاه زمزم ساخته شده‌بود تخریب کردند و شمار زیادی از اجساد کشته‌شدگان را درون چاه ریختند. سرانجام در اوج خشونت و تندی قرمطیان، ابوطاهر امر کرد تا سنگ حجرالاسود را از جای برکنند؛ پس مردی از یاران وی پیش آمد و با گرزش ضربه‌ای به این سنگ زده و در همان حال چنین ندا داد که: «طیراً ابابیل کجاست؟! حجّارة من سجیل کجاست؟!».
می گويند ابوطاهر هنگام ترك مكه ابياتی سرود ودر خلال آن اظهار كرد كه اين خانه از آنِ خدا نيست وهيچگاه خداوند برای خود خانه ای برنمی گزيند .
قرمطیان سپس سنگ یادشده را به همراه انبوه غنائم به‌دست آمده با خود به احساء بردند ( بنا به روایت در توالت عمومی احساء مرکز قرامطه نصب کردند)، هحجرالاسود تا ۲۲ سال در اختیار قرمطیان بود و بر طبق روایت حجرالاسود را به چند قسمت شکستند تا این‌که سرانجام با پرداخت مبلغ زیادی یک قسمت ان فروخته و به مکه بازگردانده‌شد!.

در سال ۳۱۷ هجری قمری در زمان خلافت مقتدر خلیفه عباسی(ابوطاهر قرمطی)فرمانروای فارس بحرین و یمامه به مکه حمله کرد و حجاجی را که مشغول انجام مراسم حج بودند از دم تیغ گذرانید و یازده روز را در مکه ماند و حجرالاسود را به چند پاره کرد و از کعبه جدا نمود و ناودان زرین خانه کعبه را کند و لشکریانش خانه کعبه را غارت و ویران کردند)

کتابهای یاد شده در بالا نوشته اند قرمطیان در هنگام کشتار حجاج با خنده می گفتند:(ومن دخل کان امنا و آمنهم من خوف) یعنی:(اگر به راستی خدایی در این دنیا وجود می داشت شما را از زخم شمشیر ما در امان نگاه می داشت)

قرمطیان فرقه ای بودند که در قرن سوم هجری در برابر خلافت عباسی به پا خواستند و حکومت فارس بحرین و یمامه را به دست گرفتند.این فرقه خانه کعبه را ویران و سنگ حجرالاسود را چند پاره کردند.

ابوطاهر قرمطی رهبر این فرقه دستور داد هرچه تورات و انجیل و قران بود در صحرا ریختند و بر آنها نجاست کردند.قرمطی اظهار داشت:(سه نفر این دنیا را به فساد کشیدند یک چوپان یک پزشک و یک شتر چران و این شتر چران از دو نفر نخست بسیار حیله بازتر و نابکارتر بود.)(سیاست نامه نگارش خواجه نظام الملک طوسی صفحه ۲۴۴)

و اکنون برای افزون کردن ثوابتان مهر فرموده به کتابهای تبصره العوام فی معرفه الانام صفحه ۵۲ تاریخ الخلفا صفحه ۱۴۲ و تاریخ گزیده صفحه ۲۶۸)نگاه فرمایید

1568 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2012-04-28 03:44:51 +0430 +0430

من مسلمان نیستم
ولی شما مسلمونهارو خوب میشناسم
افتخار میکنم بیشتر هم وطنانم شیعه هستند
توی فرقه های اسلام بنظرم عاقلترینشون همین شیعه ها هستند
هر چند این حکومت وجهه اسلام وشیعه رو هم خراب کرده
این کار شما در توهین به اسلامه فرقی نمیکنه توهین به ادیان حالا هر دینی باشد
ولی خاله این کار شما رو ناپسند میدونه
حالا اون سنگ گه گفتی هر چی بوده وهست اینطور که من فهمیدم مورد تکریم واحترام مسلمونها است واین کار شما توهین

0 ❤️

2012-04-28 03:52:31 +0430 +0430

[quote=خاله میترا]من مسلمان نیستم
ولی شما مسلمونهارو خوب میشناسم
افتخار میکنم بیشتر هم وطنانم شیعه هستند
توی فرقه های اسلام بنظرم عاقلترینشون همین شیعه ها هستند
هر چند این حکومت وجهه اسلام وشیعه رو هم خراب کرده
این کار شما در توهین به اسلامه فرقی نمیکنه توهین به ادیان حالا هر دینی باشد
ولی خاله این کار شما رو ناپسند میدونه
حالا اون سنگ گه گفتی هر چی بوده وهست اینطور که من فهمیدم مورد تکریم واحترام مسلمونها است واین کار شما توهین[/quote]
خاله جون چطوری خوبی :-) خاله شما عکس کیر و کس پیدا کن بذار تا جوونامون جلقی بشن و بشینن کنج خونه خودشونو نابود کنن…با این کارا کار نداشته باش…

0 ❤️

2012-04-28 03:58:50 +0430 +0430

اين فقط يه متن با حالت خبري گفته, گزارش انچه اتفاق افتاده كجاش توهينه؟!

اينا با اعتقادات خودشونم در تناقضن… از يه طرف يكتاپرست هستن و از طرفي مشرك! كه سنگ و ضريح و خاك و كلوخ رو ميپرستن

0 ❤️

2012-04-28 05:37:26 +0430 +0430

خاله با دروود و ادب باری من چه توهینی کردم خاله من فقط برگی از تاریخ را بازگو کردم و نه بیش

در پندار و گفتار و کردارم من توهین جایی و راهی ندارد .

0 ❤️

2012-04-28 06:45:48 +0430 +0430

[quote=rooozbeh_7]خاله با دروود و ادب باری من چه توهینی کردم خاله من فقط برگی از تاریخ را بازگو کردم و نه بیش

در پندار و گفتار و کردارم من توهین جایی و راهی ندارد .[/quote]
.
.

.
.
. خاله بنظر من این سایت جای این حرفها نیست توی جامعه امروز کشور ما اتحاد بهتر است این حرفهای شما بین همه جامعه وادیان مختلفش تفرقه میندازه همون چیزی که تو افغانستان شاهدشیم
شما سعی کن حرفهایی بزنی که بتونی باهاش همه رو تو صف مبارزه با رژیم متحد کنی نه تفرقه بندازی از این پس هم توی تایپیک های سیاسی دیگه نظر نمیدهم

0 ❤️

2012-04-28 06:47:33 +0430 +0430

[quote=دوبرمن][quote=خاله میترا]من مسلمان نیستم
ولی شما مسلمونهارو خوب میشناسم
افتخار میکنم بیشتر هم وطنانم شیعه هستند
توی فرقه های اسلام بنظرم عاقلترینشون همین شیعه ها هستند
هر چند این حکومت وجهه اسلام وشیعه رو هم خراب کرده
این کار شما در توهین به اسلامه فرقی نمیکنه توهین به ادیان حالا هر دینی باشد
ولی خاله این کار شما رو ناپسند میدونه
حالا اون سنگ گه گفتی هر چی بوده وهست اینطور که من فهمیدم مورد تکریم واحترام مسلمونها است واین کار شما توهین[/quote]
خاله جون چطوری خوبی :-) خاله شما عکس کیر و کس پیدا کن بذار تا جوونامون جلقی بشن و بشینن کنج خونه خودشونو نابود کنن…با این کارا کار نداشته باش…[/quote]
.

.
.
. دیگه توی تایپیک های شما وهر کشس دیگه ای که سیاسی باشه نظر نمیدهم

0 ❤️

2012-04-29 01:30:54 +0430 +0430

در هر جایی که سخن از ایران به میان میاید ما بر خود میبالیم و فخر می فروشیم .
چرا که بزرگانی در اسمان ادب و فرهنگ ایران زمین به دنیا امدند که نه تنها در ایران بلکه در جهان میدرخشند.
و ما بر خود می بالیم،به جهانیان فخر میفروشیم و براستی هم شایسته این فخر فروشی هستیم .
چرا که گوشه گوشه ی این جهان صحبت از ادبیات و فرهنگ پر ریشه و پایدار با پشتوانه اندیشه ی بالای انسانی و
انساندوستی به میان است و هر روز که میگذرد نکته ای نو و بدیع از لابلای این زیبا برگها بیرون میاید که مارا به اندیشه وامیدارد که براستی چیست این افسانه .
نمونه بارز این فخر فروشی ما ایرانیها همین بس که شعر سعدی استاد سخن بر سر در سازمان ملل حک شده است.
بنی ادم اعضای یک پیکرند،
که در افرینش ز یک گوهرند،
چو عضوی بدرد اورد روزگار ،
دگر عضوها را نماند قرار،
تو کز محنت دیگران بی غمیف
نشاید که نامت نهند ادمی

یا مولانا جلاالدین بلخی که اوازه اش طنین انداز است .خیام این بزرگ مرد ،عطار نیشاپوری،زکیای رازی ،منصور حلاج،حافظ ،شهریار ،سهراب،و و و …
باری به هر روی شده است بنشیم که این بزرگان چرا سخن در لفافه میگفتند و گفتند و برای ما به یادگار گذاشتن.
چرا ؟
برای چه میگفتند ؟
چه گفتند ؟
و از گفته هایشان فقط ما انجا که سخن از دل دلبر به میان است مزاقمان را خوشتر میاید؟
چرا دیگر اندیشه های ناب که که گاه بی پروا میگفتندو به قیمت از دست دادن جانشان تمام میشدو گاه در لفافه سخن میراندند ما سخنی به میان نمی اوریم .
چرا؟
ایا براستی ما یزرگان ادب اسمان ایران زمین را دوست داریم ؟
ایا باورشان داریم؟
ایا ایمان داریم به انچه گفته اند و با انان همراهیم در این بین؟

0 ❤️

2012-04-29 01:54:53 +0430 +0430

:star:
اينهمه جنگ و جدل حاصل کوته نظريست
چون نظر پاک کنی کعبه و بتخانه يکيست
… :sushi:

0 ❤️

2012-04-29 02:07:16 +0430 +0430

کعبه و الله
اينهمه جنگ و جدل حاصل کوته نظريست
چون نظر پاک کنی کعبه و بتخانه يکيست
عماد خراسانی
در بررسی هر پديده تاريخی و برای مطالعه و نتيجه گيری از تحولات ادوار تاريخی ناچارا" ما به
دگرگونی و تضادهايی در اين مورد برمی خوريم. يکی از اشکالات اين بررسی می تواند
اختلاف ايدئولوژيکی و يا نظری خود تاريخدان باشد، که يک مورد مشخص را بصورت مثبت و يا
منفی ارزيابی نمايد، که همين نکات شايد از نظر يک تاريخ شناس ديگر به طور کاملا" واژگونه
مطرح گردد. به همين خاطر کاونده اين مجموعه سعی نموده برای اين فصل و ريشه يابی
کلمه اللّه و کعبه، از صاحب نظران و انديشمندان متعددی نمونه آورده شود و آنگاه قضاوت
نهايی به خود خواننده خردگرا و ارجمند واگزار گردد. ذکر اين نکته قابل توجه می باشد که
اکثريت اين متفکران و فرهيختگان عمدتا" در يک مورد توافق نظر دارند و آن اينست که تعاريف
آورده شده و تاريخی در متون دينی کاملا" جنبه افسانه و اسطوره ای دارد و کمترين
خويشاوندی با علم و تاريخ و باستانشناسی در آن مشاهده نمی شود.
به همين خاطر سعی شده که راه منطقی و علمی در مورد کعبه که پژوهشگران در مجموع
آنرا مرکز بت پرستی و خانه بت های متفاوت که تا مرز 360 عدد می رسيده، می دانند، يافته
شود.
از جمله، اين پژوهشگران اعتقاد دارند که الله بت بزرگ، بتخانه کعبه بود و اکبر يعنی بتی که از
همه بزرگتر بود. بهمين روی آنرا الله اکبر می گفتند.
در پيش گفتار اين فصل شما خوانندگان خردگرا را دعوت می کنيم که به نظرات گوناگون شعرا
و عارفان ايران در مورد کعبه و بتخانه، توجه نمائيد. در آثار اين شعرای نامی ايران بارها
خواسته شده که با صدای رسا اعلام نمائيد که ما مسلمان نيستيم و بيهوده روح اسلامی
خود را بجای ما جا نرنيد.
بطور مثال از حافظ، مولوی، جامی، عطارنيشابوری، کليم کاشانی، سعدی، خيام، رازی،
بوعلی سينا، ناصرخسرو، حلاج، نسيمی، ابوسعيدابوالخير، عبيدزاکانی، و…
می توان نام برد.
بايد خاطر نشان نمود که هرخواننده ای که به ديوان اين انديشمندان مراجعه نمايد، حتما" به
اشعاری برمی خورد که در مدح اديان الهی و يا بطور مشخص تر، در مورد اسلام و قرآن گفته
شده است و شايد آنرا دليلی در مسلمان بودن و يا اعتماد داشتن اين فرهيختگان به متون
قرآن بياورند. راه دور نرويم، هر کدام از ما که مدعی هستيم کليه باورهای خرافی و علم
ستيزی که در متون اسلامی آورده شده و مورد نقد و بررسی قرار می گيرند و از ريشه همه
آنها را رد می گردند، روزی و روزگاری شايد از معتقدان بسياری از ما بوده و سرانجام پس از
مطالعه و آشنايی به علم و خرد و نظرات تاريخ نويسان معتبر، به مرز الحاد و خود خدايی
رسيده ايم. اصولا" همه انسانها دوران رشد و تکامل را از کودکی، نوجوانی، بحرانی، ميانسال
و پيری طی می کنند و همراه با اين رشد است که ميتوان اگر علاقه مند بود و کاوشگر به خرد
و علم دست يابند.
کمااينکه اکثر شعرا و عارقان اين راه را طی کرده و کسانی چون ابن راوندی، فضل الله
استرآبادی، حلاج و رهبران فرقه های خردگرا در قرون دوم و سوم هجری که خود از عالمان
اصول اسلامی و حتی دارای رساله و مقام روحانی بوده اند، ولی در نهايت به نفی کليه
انديشه های دينی و حتی به نفی الله و خدا رسيده اند. اين مطلب را با آوردن مثالهايی از اين
شعرا و انديشمندان پی ميگيريم.
ابتدا از مولوی شروع می کنيم:
آنها که به سر در طلب کعبه دويدند
چون عاقبت الامر به مقصود رسيدند
رفتند در آن خانه که بينند خدا را
بسيار بجستند، خدا را نديدند
چون معتکف خانه شدند از سرتکليف
ناگاه خطابی هم از آن خانه شنيدند کای خانه پرستان، چه پرستيد گلِ و سنگ؟
آن خانه پرستيد که پاکان طلبيدند!
معشوق همين جاست، بيائيد، بيائيد
معشوق تو همسايه ديوار به ديوار
در باديه سرگشته، شما در چه هوائيد؟
گر صورت بی صورت معشوق ببينيد،
هم حاجی و هم کعبه و هم خانه شمائيد.
ابلهان تعظيم مسجد می کنند
در جفای اهل دل جّد می کنند
آن مجاز است اين حقيقت، ای خران
نيست مسجد جز درون سروران
کعبه جانها توایِ گِرد تو آرم طواف
جغد نيمِ، برخراب هيچ ندارم طواف
از عطار نيشابوری:
ما گبر قديم نامسلمانيم
نام آور کفر و ننگ ايمانيم
کی باشد و کیِ که ناگهان ما
اين پرده زکار خويش بدرائيم
آيا زبانی شيواتر و رساتر از اين شاعر می توان سراغ کرد، عطار نيشابوری اين شعر را در قرن
ششم هجری سروده، در جای ديگر او می گويد:
نعره زنان برون شدم، دلق و سجاده سوختم
دشمن جان خويش را درين خانه يافتم
از صائب تبريزی…
در کعبه، ز اسرارِ حقيقت خبری نيست
اين زمزمه از خانه خمّار بلند است
فريب گريه زاهد مخور ز سادهِ دلی
که دام در دل دانه است سجده داران را
چند بيت از خيام…
گر من ز می مغانه مستم، هستم
گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم
گويند کسان: بهشت با حور خوش است
من می گويم که: آب انگور خوش است
ما خون رزان خوريم و تو خون کسان!
انصاف بده، کدام خونخوارتريم!
از ناصر خسرو ميتوان به اين اشعار او توجه نمود.
گفتند که موضوع شريعت نه به عقل است
زيرا که شد اسلام به شمشير مقرر
و يا جايی در مورد نماز و سجده چنين می گويد:
اين بس نبود که روی و زانو
در خاک بمالی و بسائی
گر سوی تو پارسائی است اين
و الله که تو ديو بر خطائی

0 ❤️

2012-04-29 02:58:21 +0430 +0430

و يا…
همه پارسائی نه روزه است و زهد،
نه اندر فزون نماز و دعاست
نه دلق کبود و نه موی دراز
نه اندر سجاده، نه اندر عبا است،
سنايی شاعر قرن ششم يکی از گشاده مغزان زمان خود بوده که در افشای دين اسلام جهد
و کوشش فراوانی نموده، در اين قسمت بطور بسيار مختصر نمونه هايی از شعرهای او را در
مورد مسجد و کعبه و نماز می آوريم:
ننگ اين مسجد پرستان را ره ديگر زنيم
چونکه مسجد لافگه شد، قبه را ويران کنيم
و يا…
در منازل از گدايی حاجيان حج فروش
خيمه های ظالمان را رکن و مشعر کرده اند
مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی! مسلمانی!
از اين آئين بی دينان، پشيمانی! پشيمانی!
بوقت خدمت يزدان دلت را کن سوی قبله
از آن کاين کار دل باشد، نباشدکار پيشانی
خاقانی که يکی از هم دوره های سنائی در قرن ششم بوده، تحت فشار و تعقيب و آزار
شريعتمداران دين، شعری سروده که بخوبی نشانگر رد موهامات دينی و بازگشت به انديشه
پاک ايرانی را دارد، او می سرايد:
بامدادان سوی مسجد می شدم
پيری از کوی مغان آمد برون
دست من بگرفت و در ميخانه برد
با من از راز نهان آمد برون
گفت: می خور تا برون آئی ز پوست
نافه نيز از پوست زان آمد برون
می خوری به کز ريا طاعت کنی
گفتم و تير از کمان آمد برون
در مورد سعدی شاعر قرن هفتم گفته ها بسيار است. عده ای او را يک مسلمان متعهد که
در رواج انديشه های اسلامی نفش داشته، معرفی کرده اند و گروهی نيز او را همچون ساير
انديشمندان زمان خود، از معتقدان اصول اسلامی و قرآنی مورد شناسايی قرار داده اند. به
هر روی با هم پی می گيريم چند نمونه از اشعار اين فرهيخته زمان خود را:
از من بگوی حاجی مردم گزای را
که او پوستين خلق به آزار ميدرد
حاجی تو نيستی، شتر است، از برای آنک
بيچاره خار می خورد و بار می برد!
و جايی ديگر در نکوهش نماز و پيشانی بر مهر زدن می گويد:
طاعت آن نيست که بر خاک نهی پيشانی
صدق پيش آر، که اخلاص به پيشانی نيست
و قابل توجه گروهی که سعدی را مسلمان مومن و متعهدی می دانند:
از صومعه رفتم به خرابات برآريد
گرد از من و سجاده و طامات برآريد
تا گرد ريا گم شود از دامن سعدی
رختش همه در آب خرابات برآريد
حافظ خود مجموعه ای جدا می طلبد، او که يک قرن پس از سعدی و در زمان مبارزالدين شاه
اسلام پناه و جلاد می زيسته، منطقا" بايد ديوان غزليات او شعرهايی در مدح اين سلطان
خون آشام سروده باشد، و در کنار آن برای توجه اين شاه و فرار از سلطه اسلام پناهی او،
چند غزلی در ستايش از محمد پسر عبدالله و يا علی پسر ابوطالب نوشته باشد.
اما حافظ با شجاعت هر چه تمامتر در مبارزه با زاهدان ريائی، آخوند، واعظ، شيخ گمراه و نقد
اسلام شعرهای فراوانی سروده، به اين اشعار توجه فرمائيد.
امام شهر که بودش سر نماز دراز
به خون دختر رز، خرقه را قصارت کرد
اگر امام جماعت طلب کند امروز
خبر دهيد که حافظ به می طهارت کرد
و يا…
برو به ميکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کانجا سياه کارانند
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
ودر مورد کعبه…
در کعبه کوی تو هر آنکس که بيايد
از قبله ابروی تو در عين نمازست
دل کز طواف کعبه کُويت وقوف يافت
از شوق آن حريم ندارد سر مجاز
کليم کاشانی در بيشتر اشعار خود به افشای دکان داران دين می نشيند و نيرنگ و فريب آنها
را نقد می کند. او بسيار زيبا در توصيف می و حرام بودن آن از جانب زاهد چنين می گويد:
زاهد از آب خرابات همان به که نخورد
حيف، ناپاک خورد آب بدان پاکی را
پياده طی ره کعبه گر کند زاهد
ازين، به راه خدا آشنا نخواهد شد
به کيش اهل تجّرد نماز نيست درست
به مسجدی که سرانجام بوريا دارد
کس ز هفتاد و دو ملت اين معما حل نکرد
کاين همه مذهب چرا در دين يک پيغمبر است
از حزين لاهيجی در مورد کعبه…
تو در بتخانه انديشه دينی، نمی دانی
که عارف کعبه ميداند دل گبر و مسلمان را
از صحبت شيخان دغل سوخت دماغم
ای باده پرستان، ره ميخانه کدام است
از نشاط اصفهانی…
ترسم نرسی به کعبه ای شيخ
کاين راه بسوی سومنات است
خائف در قرن سيزدهم افراد به حج رفته را مورد انتقاد جدی قرار می دهد و آنها را به ماری
تشبيه کره که اژدهاوار به وطن برگشته اند.
حاجی که ز مکه و منا برگشته
ماری است که رفته، اژدها برگشته
از غزالی مشهدی چنين می خوانيم…
در کعبه اگر دل سوی غير است ترا
طاعت گنه است و کعبه دِير است ترا
ور دل به حق است و ساکن بتکده ای
خوش باش که عابت به خير است ترا
از رحيم توجه…
کعبه هم سنگ نشانی است که ره گم نشود
حاجی! احرام دگر بند ببين يار کجاست
عمادالدين نسيمی يکی از رهبران جنبش حروفيه در مورد کعبه می سرايد:
آنکس که بين کعبه و بتخانه فرق ديد
نابالغ است و کودک، باشد اگر چه پير
مسجد و ميکده و کعبه و بتخانه يکيست
ای غلط کرده ره کوچه ما، خانه يکيست
شهريار در نقد اسلام و کعبه اشعار متعددی دارد، او از جمله می گويد:
اهل اسلامی اگر مانده پس از اينهمه آلام
گو، بيا گرد هم آئيم و بگرييم به اسلام
مسجدی هست، ولی مسجد بوزينه به منبر
کعبه ای هست، ولی کعبه آلوده به اصنام
منصور حلاج يکی از زنادقه قرن سوم که همواره از دشمنان سرسخت زاهدان کوته فکر و
خشک مغزان زمان خود بود، در ديوان خود سروده:.
دگر چه تدبيری ای رفيقان
شکسته در دريا، اين سفينه
به مذهب صليب می ميرم
نه مکه می خواهم نه مدينه
او در يکی از نوشته های خود خطاب به فرقه قرمطيان چنين آورده:.
اَهدَمُ الَکَعبِه را يعنی خانه کعبه ويران کن.
و از بابا طاهر عريان
به سر شوق سِر کوی ته ديِرم
به دل مهر مه رویِ ته ديِرم
بُتِ من کعبه من قبله من
ته یِ هر سو نظر سویِ ته ديِرم
خوشا آنانکه پا از سر ندونن
سر و پائی بجز دلبر ندونن
بهشت و کعبه و بتخانه و ديِر
سرائی خالی از دلبر ندونن

0 ❤️

2012-04-29 03:35:11 +0430 +0430

به نظرت چند نفر این نوشته ها و اشعار رو میخونند!؟
اکثریت همین که وارد میشن و میبینن موضوع چیه از ترس بلا از سایت هم خارج میشن!
اصلا فکر میکنی چند نفر معنی این اشعار رو میفهمند!
این اشعار قبلا برای این نسل یه جور دیگه تفسیر شده…
بی خیال شو…
دست از سر جهل بکش…
مردم شهری که همه در ان میلنگند
به کسی که درست راه میرود میخندد

0 ❤️

2012-04-29 04:49:03 +0430 +0430

دروود:
گرامی ما را در این بیغوله مگر دستی هم مانده است .
هر انچه دست یافتنی بود از ما بردند و ربودند.
دیگر در این شهر سری نمانده ،تا چه رسد دستی بر آستان آن رسد

0 ❤️

2012-04-30 00:39:30 +0430 +0430

تازه مسلمان شده اى را گفتند :

اسلام راچگونه يافتي؟!
گفت : دين عجيبى است چون در آن داخل شوى سر آلتت را ببرند !
و اگر خارج شوى سر خودت را ! (عبید زاكاني)

:O :O :O

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «