تنهایی های منو خالم

1401/10/14

این داستان که میخوام  بگم  خاطره واقعی منو  خالم  هست  که به فتیش پا  و گرایش های  ارباب  برده مربوط میشه  اگه دوست ندارید  نخونید
من   ۱۸ سالمه
و  فوت  فتیش  و  برده  ، البته کلا رو  فامیل هیچ حسی ندارم  جز این  یه مورد از خالم  بگم ناهید تقریبا ۴۳ ساله   لاغر و سفید و بقیه اش به شما ربط نداره 😁
و تقریبا یک ماهی میشد که پسرش به خدمت  مقدس سربازی رفته  بود  و کار شوهرش  هم  طوری بود که ۱۵ روز بود و ۱۵ روز نبود  و اما بعد…
مدر مادر  من  قصد  مهمونی بازی و سفر داشتن  منم  نمی خواستم برم و بعد کلی مرافه  و  گفتن   برا  این  که از گشنگی نمیری و تنهایی تو خونه  کون  ندی و حتی جقم نزنی  گمشو  برو  پیش خالت 
منم   رفتم   بگذریم.
شب اول  ساعت  ۷  رسیدم  در رو باز کرد و  سلام  احوال پرسی   دست و ماشو  لاک مشکی   زده  بود
و من  فقط رو پاش حس داشتم
اصل داستان  ساعت ۲ صبح موقع خواب رخ داد  اون  رو مبل  دراز  کشیده  بود و مت رو  زمن  طوری که سرم  پشت  پاش بود و  میشنیدم که  داره  ماشو بهم میمالونه  برگشتم  نگاش  کردم و دیدم  داره  با یه دست  شونشو ماساژ میده و با دست  دیگه گوشی دستشه
_خاله جان  خسته شدیا

+نه عزیزم  قبل این که تو بیای کلی  کار  کردم.

_میخواید  یکم  شونه هاتونو بمالم(طبیعی بود قبلا این کارو انجام داده  بودم)

  • نه  گلم  خسته  میشی

_نه  یه خورده که خستگیتون  در بره خسته شدم ول میکنم 
اینو گفتمو رفتم  یغل مبل بالا سرش و شروع کردم به ماساژ دادن  
همینطوری که ادامه میدادم دستمو گرفت و گفت:
+اینجوری اذیت میشی بذار بشینم زمین 
اروم دستشو ماچ  کردم و کنار زدمو  گفتم:
_من خسته  نمیشم  ولی میخواید  جا  بتدازم بد  تو جاتون  دراز بکشید که  خودتونم  راحت باشيد

+اا   گلم (واکنش به دست بوسیش) پس بزار  بندازم

_نه  بشینید میندازنم

+زحمت میشه
_چه زحمتی

خلاصه جارو  انداختمو بالشتشم گذاشتمو گفتم خاله جان بفرمایید
اوند به حالت دمر دراز کشید
_خاله جان پاتونو بلند میکنید یه بالشت بزلرم زیرش اینجوری بهتره .انجام  داد 
خلاصه شروع کردم از کتفش ماساژ داد  ۱۰ قیقه تمام ماساژ دادم  بعد رفتم سراغ کمرش  (مکالمه خاصی انجام نمیشد ففط هر چند دیقه یکبار میگفت بسه خسته میشی بعد کمر دستاشو گذاشتم  کنار هم و  قشنگ یه  ماساژ اساسی به دستاش دادم بعد رفتم سمت عضله های پاش  و  ۵  دقیقه هم اونارو ماساژ دادم و  بعد  رفتم سراغ  اصل کاری
+ننهه  دیگه  بسه پامو نمی خواد!!
_خاله جان تصل کهری اینجاست  کل خستگی از اینا در میری
+اخه  بده که 
_نه بابا چه بدی
+مرسی
همینجوری  که صحبت میکردم با انگشت کف پاشو ماساژ میدادم و پاشنه پاش بعد با کف دو دستم‌قشنگ کف پاشو ماساژ دادم بعد رفتم سراغ انگشتاش اونم بدش نیمده بود بعد بهش گفتم که برگردید تا بتونم پاهاتون رو بهتر ماساژ بدم

+کافیه دیگه(خیلی شل)
_نه اصل اخرشه  اینجوری خستگیش در میره

تشکر کرد  و برگشت
خلاصه دو دستی با جون و دل ماساژ دادم و قلنج انگشتاشو  یکی  شکونم و تبسم زیباشو تماشا کردم…

10730 👀
4 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-01-04 10:04:47 +0330 +0330

دستتا از تو شورتت در بیار و تایپ کن کونی

3 ❤️

2023-01-04 10:53:21 +0330 +0330

↩ Esfnima2
دهنت🤣🤣🤣🤣🤣

1 ❤️

2023-01-04 11:00:11 +0330 +0330

↩ Shin hob
آخه ببین چقد غلط املایی و تایپی داره

0 ❤️

2023-01-04 11:25:10 +0330 +0330

↩ Esfnima2
کسکش تو سرعت اینجوری میشه

0 ❤️

2023-01-04 11:30:29 +0330 +0330

↩ bardekamsen9
کوس اگه کش داشت که مامانت الان تاجر کش بود حرومزاده.
کیرم تو اون سرعتت

1 ❤️

2023-01-04 18:02:38 +0330 +0330

↩ Esfnima2
ولی متسفانه کش نداره هو نانوس تو گوی سبقتو از بقیه جنده های کشور ربوده😔

0 ❤️

2023-01-08 00:55:37 +0330 +0330

.

0 ❤️

2023-07-21 17:11:30 +0330 +0330

↩ Esfnima2
من کلا کص دستم . کصکش/p>

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «