عبدالرحمن ابنخلدون (۱۳۳۲-۱۴۰۶) جامعهشناس بزرگ تونسی بود که اثر مشهوری بهنام مقدمه دارد که بههمت مرحوم محمدپروین گنابادی بهفارسی برگردان شده است. او در این کتاب درباب موضوعات مختلفی از جمله تأثیر هوا در رنگ بدن آدمیان، چگونگی تشکیل دولتها، طول عمر دولتها، مراحل طبیعی هر دولت، بدویت (بیابانگردی) و برتری آن بر حضارت (شهرنشینی)، ستمگری حکام و مالیاتستانی سخن رانده است.
در این نوشتار به نقل گفتار او درباب تأثیر ستمگری حاکمان بر ویرانی اجتماع و سپس حکومت خودشان میپردازم. او در باب سوم، فصل ۴۳ مقدمه با عنوان «ستم اعلامکنندهی ویرانی اجتماع و عمران است» مینویسد:
تجاوز به اموال مردم آنان را از بدست آوردن و بارور کردن ثروت نومید میسازد، چه میبینند در چنین شرایطی سرانجام هستیشان را به غارت میبرند و آنچه را بدست میآورند از ایشان میربایند؛ و هرگاه مردم از بدست آوردن و تولید ثروت نومید شوند، از کوشش و تلاش در راه آن دست برمیدارند. تجاوز و ستم بههر اندازه باشد، بههمان نسبت رعایا از کوشش در راه بدست آوردن ثروت بازمیایستند. در واقع، آبادانی و فراوانی و رواج بازارها تنها در پرتو کار و کوشش مردم برای مصالح زندگی و پیشههاست، و به همین سبب اگر مردم در راه معاش خود کوشش نکنند و دست از پیشهها بردارند، بازارهای اجتماع و آبادانی بیرونق و کاسد میشود و احوال متزلزل میگردد و مردم در جستجوی روزی از آن سرزمین رخت برمیبندند و به نواحی دیگر مهاجرت میکنند و در نتیجه جمعیت آن ناحیه تقلیل مییابد و شهرهای آن خالی از سکنه میشود و شهرستانهای آن ویران میگردد و پریشانی و نابسامانی آن دیار به دولت و سلطان هم سرایت میکند، زیرا دولت برای اجتماع بهمنزلهی صورت است که وقتی مادهی آن تباهی پذیرد، خواه ناخواه صورت هم تباه میشود.
مسعودی در ضمن اخبار ایرانیان حکایتی آورده: در روزگار بهرام ساسانی، موبد پیشوای دین پادشاه را از ستمگری نهی کرد و در اینباره مَثلی از زبان جغد آورد: «پادشاهی آواز جغدی را شنید. از موبد پرسید: ’ آیا گفتار این پرنده را میفهمی؟‘ موبد پاسخ داد: ’ آری. جغد نری میخواهد با جغد مادهای جفت شود و جغد ماده شیربهای خود را بیست دِه ویرانه شرط میکند از دِههایی که در عصر این پادشاه ویران شده است. نر شرط ماده را پذیرفت و گفت اگر فرمانروایی این پادشاه ادامه یابد، هزار ده ویران هم بهعنوان تیول به تو خواهم بخشید؛ چنین شرطی از هرخواستهی دیگر آسانتر است.‘ پادشاه از خواب غفلت بیدار شد و موبد نصیحتش کرد: ’پادشاها، کشور ارجمندی نیابد جز به دین، و دین استوار نشود جز به پادشاهی، و پادشاهی ارجمندی نیابد جز به مردان، و مردان نیرو نگیرند جز به مال، و به مال نتوان راه یافت جز به آبادانی، و به آبادانی نتوان رسید جز به داد.‘»
بنابراین، فرجامِ بدِ ستم به دولت بازمیگردد زیرا اجتماع و عمران، که بهمنزلهی مادهی دولت بهشمار میرود، ویران میگردد. مقصود قرآن و شرع از تحریم ستمگری نیز همین است، چه از ستمْ جامعه به تباهی و ویرانی دچار میشود، و ویرانی و تباهی نیز انقراض نوع بشر را اعلام میدارد. فقط اینکه ستمگری ــ برخلاف گناهانی مانند زنا و قتل و مستی ــ جز از خداوندان زور و قدرت سر نمیزند و برای همین نمیتوان شکنجه و کیفری برای این گناه وضع کرد. از اینرو، شارع در نکوهش و تهدید ستمگران مبالغهی فراوان کرده است تا شاید آنهمه مذمت و تهدید موجب شود تا در نفس کسانی که بر ستم توانایند مانعی بهوجود آید.
اینها سخنان ابنخلدون در فصل ۴۳ مقدمه بود. نکتهی مهمش این بود که او جامعه را ماده (جوهره) و دولت را صرفاً صورت آن پنداشته است؛ یعنی اگر جامعه سالم و بسامان باشد، دولت نیز ثروتمند خواهد بود و اگر جامعه فقیر و فاسد باشد، دولت از آثار سوء آن برکنار نخواهد بود. اساساً، وجود دولت معلول وجود جامعه است و بقای آن نیز وابسته به بقا و سلامت جامعه. کاش مسئولانِ در خوابِ جمهوری اسلامی ایران این سخن ابنخلدون را میدانستند و از عواقب زیانبار سیاستهای فقرزای خود نهتنها برای جامعه، بلکه برای بقای حکومت خودشان نیز آگاه بودند.
عالی بود
کلا جامعه شناسی رو خیلی خوشم میاد
و بن خلدون از اون حسابی هاست
↩ Bopho
بله عزیز. ابنخلدون انگاری پیشگو بوده. اونجا که نوشته «بازارهای اجتماع و آبادانی بیرونق و کاسد میشود و احوال متزلزل میگردد و مردم در جستجوی روزی از آن سرزمین رخت برمیبندند و به نواحی دیگر مهاجرت میکنند و در نتیجه جمعیت آن ناحیه تقلیل مییابد» انگار داشته اوضاع ایرانِ امروز را پیشبینی میکرده که دکتران و مهندسانش دارند مهاجرت میکنند.
↩ Bopho
عزیزم منظور از منبع چیست؟ اگر کتابش را میگید، خب عرض کردم کتاب مقدمه به ترجمهی محمد پروین گنابادی. (در مورد این تاپیک، فصل چهلوسومش)
فقط عرض کنم همهی این کتاب خواندنی نیست و مطالب کسالتبار زیاد داره و حاوی اغلاط املایی هم هست.
چه بسا جوامع و حاکمیت هایی که بخاطر ظلم بر مردمانش با نیرویی از درون و یا با فشار و تهدید از بیرون به پایان کار خود رسیدهاند…
بیشتر مواقع کسانی که دم از عدالتخواهی و مبارزه با فساد میزنند، متأسفانه در عمل خلاف آن برایمان ثابت میشود…
هر حکومتی نهایتا به این نتیجه میرسه که باید ملت رو استثمار کرد حالا یا بطور مستقیم یا توسط طبقه ای از همون ملت وگرنه ساقط میشه … هر حکومتی استثنا هم نداره. حالا ابزار یه حکومت دین هست یکی دموکراسی یکی سوسیالیسته یکی با سرمایه داری.مردم همیشه به شکل گله های گوسفند انگاشته شدن. انقلابهایی که صورت میگیره فقط شکل استثمار شدن عوض میشه ملتها هیچوقت ازاد نبوده و نخواهند بود.
↩ Suckerium
دقیقاً.
بهنظرم آزادترین و مردمیترین نوع حکومت حکومت آنارشیستی است که در آن دولت وجود ندارد. ولی تا حالا چنین نظامی در هیچ کشوری برقرار نشده.
مورد کره شمالی همیشه برام معماست که چرا از هم نمیپاشه چون مردم توش زندونیند، فقیر و زیر فشار شدید حکومت و از تماس با خارج منع و آگاهی آنها بسیار پایین ولی در عوض در کره جنوبی عکس این مورد در جریانه