عبدالرحمن ابنخلدون (۱۳۳۲-۱۴۰۶) جامعهشناس بزرگ تونسی بود که اثر مشهوری بهنام مقدمه دارد که بههمت مرحوم محمدپروین گنابادی بهفارسی برگردان شده است. او در این کتاب درباب موضوعات مختلفی از جمله تأثیر هوا در رنگ بدن آدمیان، چگونگی تشکیل دولتها، طول عمر دولتها، مراحل طبیعی هر دولت، بدویت (بیابانگردی) و برتری آن بر حضارت (شهرنشینی)، و مالیاتستانی سخن رانده است.
در این نوشتار به نقل گفتار او درباب عمر طبیعی هر دولت میپردازم. او در باب سوم، فصل چهاردهم مقدمه مینویسد:
«عمر دولت از سه پشت تجاوز نمیکند:
نسل نخست دارای خوی خشونت و توحش بادیهنشینی (مانند تنگی معیشت و دلاوری و شکار و فرمانروایی مشترک) است و، بههمین علت، شدت عصبیت در میانشان محفوظ میماند. از همینرو، دم شمشیرشان بُرنده و جانبشان شکوهمند و مایهی بیم دشمن است و مردم مغلوب و فرمانبر آنانند.
نسل دوم بهسبب کشورداری و نازونعمت تغییر خوی میدهد و از بادیهنشینی به شهرنشینی میگراید و از تنگی روزی به فراخی معیشت و ناز و نعمت، و از فرمانروایی مشترک به خودکامگی میرسد تا تنها یک تن فرمانروایی را به خود اختصاص دهد، و دیگر اعضای خاندان و دولت از کوشش در راه کسب قدرت باز میایستند و به سستی و زبونی تن درمیدهند؛ از اینرو جوشوخروش عصبیتشان فروکش میکند و ذلیل و فروتن میشوند. ولی همچنان بسیاری از صفات نسل نخستین در آنان باقی میماند، زیرا این نسل دوران نسل نخستین را درک کرده و خود نیز در بسیاری از احوال با آنان به همکاری پرداخته و غلبهجویی و کوشش و نگهبانی دیده و هنوز بسیاری از فضایل و صفات دوران بادیهنشینی در او باقیمانده است.
اما نسل سوم روزگار بادیهنشینی و خشونت را چنان از یاد میبرد که گویی وجود نداشته است، و عصبیتش را از دست میدهد و فراخی معیشت و ناز و نعمتش به حداکثر میرسد و بهمنزلهی کسانی قرار میگیرند که در تکفل دولت هستند و به زنان و کودکانی میمانند که باید در پرتو حمایت مردان باشند، و حس مدافعه را از دست میدهند و عصبیتشان بکلی زایل میشود و با پوشیدن لباسها و نشانهای دولتی و اسبسواری و تربیت نیکو بر مردم جلوه میکنند، در حالیکه غالبشان بر پشت اسبان از زنان هم ترسوترند؛ چه هرگاه مدعی و مخالفی بر ایشان بتازد، نمیتوانند در برابرش مقاومت کنند. از اینرو، رئیس دولت به کسانی جز آنان از مردمان سرسخت و دلاور نیازمند میشود و بر موالی و مزدوران خویش میافزاید تا هنگامی که ایرد انقراض آن دولت را اعلام فرماید.»
آنچه در بالا آمد، گفتهی ابنخلدون در باب عمر طبیعی دولتها بود که در کتاب مقدمه، باب سوم، فصل چهاردهم آمده است.
من با کمی تأمل در این سخنان دیدم که این گفتهی ابنخلدون درباب سه نسل از حاکمان جمهوری اسلامی ایران نیز صادق است: نسل اول همان امثال شهیدان چمران و باکری و همت و شهدای جنگ با عراق و بسیاری ــ نه همهی ــ مسئولان ابتدای انقلاب اسلامی بود که کموبیش به پاکدستی و تقوا و عملگرایی و شهادتطلبی شهره بودند. نسل دوم همانا سرداران و بازنشستگان کنونی سپاه است که هر یک گوشهای از اقتصاد این مملکت را بهدست گرفتهاند و ول نمیکنند؛ نظیر سرداران غلامعلی رشید و سلامی و قالیباف و رضایی و رادان و غیره. خصوصیت ایشان اینست که در دوران جنگ مشارکت داشتند و رشادتها و دلیریها دیدند و کردند، اما حالا در ناز و نعمت مستغرقند. نسل سوم همانا بسیجیان دهه شصتی و هفتادی است که دوران جنگ را ندیدهاند و سختیهایش را نچشیدهاند و بهجایش چفیهای بر گردن میبندند و با باتومی در دست بر دختران بیدفاع دبیرستانی حمله میبرند و خیال میکنند دلیرند، حال آنکه اگر جنگی با دولتی خارجی روی دهد، از رشادت و دلیری سران نسل اول بیبهرهاند و برخی از ایشان چنان از مردانگی بهدورند که مفعول جنسی برخی سران نسل دوم هم واقع میشوند.
ممنون از تفسیر خوبت از حرفای ابن خلدون
البته این عمدتا درمورد رژیم های غاصب و دیکتارتوی که بر پایه توتالیتاریسم هستن صدق میکنه، نه رژیم های مردم سالاری
البته این نوشته بیشتر با دوران پهلوی قابل قیاس هست
اینا باید به اونایی گفت که میگن انگار خون رضاشاه تو رگ های شاه و ولیعهد نیست
اینا تو سه تا محیط کاملا متفاوت بزرگ شدن
جمهوری اسلامی به نظر من جنبش فرق داره با اینا
به نظر من دوست بداریم یا نه این حکومتی بوده که از دل مردم بیرون اومده.حالا اگه از اون آمار مسخره ی ۹۸ درصد رای آری بگذریم یه تعداد بزرگی از مردم به این رژیم رای داده بودن و در برابر کارای مسخره ی رژیم هیچ کاری نمیکردن
نسل اول کسایی بودن که عمیقا به اسلام و ارزشهاش ایمان داشتن و فکر میکردن با این تفکر میشه مملکت داری کرد و یه دستشون که جونشون را روی این کار گذاشتن یه دستشون هم که ساده لوح بودن کم کم از دایره ی قدرت بیرون زده شدن
نسل بعدی کسایی بودن که خیلی داغ و ابله نبودن اما هنوز یه اعتقاداتی داشتن
اما نسل جدید اگه از بازماندگان قبلی باشن کسایی هستن که به شدت قدرت طلب بودن و عالمو آدمو فروختن که به اینجا رسیدن یا توی مقامشون موندن
یا اگه بعد انقلاب متولد شدن کسایی هستن که معمولا ارزش های اخلاقی و این حرفا واسشون کشکه اینا فقط میان که جیبشونو پر کنن و برن
ممنون 👍
جالب و خوندنی بودن هردوتا تاپیکی که گذاشتی
نظر خودت بود آخرش؟ منم داشتم میخوندم همین اومد به ذهنم
جالب و خوندنی بودن هردوتا تاپیکی که گذاشتی
نظر خودت بود آخرش؟بله پاراگراف آخر نظر حقیر بود. حرفای ابنخلدون چنان است که انگاری پیشگو بوده