فصل سه
قسمت شیش
(گفتگویی بین دو کارگردان پورن زن و مرد)
آیلین: من اون شب یه چیزی دیدم.
هاروی: چی دیدی؟
+: یه زن پیشخدمت بود، نه! میدونی اینش اصلاً مهم نیس، من یه لحظهای رو دیدم و فهمیدم… همهی حرفام با دخترا، همهی اون چیزایی که تو خیابون دیدم، میدونی… میخواسم اونا رو پررنگ کنم. میخواسم به مردم درمورد همون زندگیای بگم که نمیتونن ببیننش. فهمیدی؟ میخواسم بهشون حقیقت کوچولوی خودمو بگم. این ایدهی بزرگم بود، فیلم من این بود.
-: خیل خب… خب که چی؟
+: خب این فقط حقیقت کوچولوی من نیس، حقیقت تخمی تموم دنیاس! این روشیه که ما(زنا) یاد میگیرم زندگی کنیم. چیزی که معامله میکنیم، چیزی که میدیم، فهمیدی؟ بهایی که باید واسه همه چیز پرداخ کنیم.
-: بهای همه… چی هس بهای همه چیز؟
+: ببین… من قبلاً عادت کرده بودم در ازای ۳۰ دلار به مردا کص بدم… پول خیلی کمی هم بود… ولی هر زنی توی این دنیا داره یه جوری خودفروشی میکنه… لعنتی! حتا اگه خودشم نخواد اینطور باشه! بازم همچنان یه جاییش یه جور برچسب قیمت هس… تکتک ماها همینطوریم.
-: ولی این که خیلی دیدگاه کیری و بدبینانهایه!
+: نه بابا! جداً؟
-: آره حتا از نظر من.
+: این که دنیای خود شماس! شما(مردا) بودین که این بساط لعنتی رو ساختین! هاروی… دس بردار؛ ما چجوری هر صحنهی سکس رو جلوی دوربین وختی داره به لحظات پایانی نزیک میشه تموم میکنیم؟ به یارو میگیم کیرشو دربیاره آبشو بپاشه رو صورت زنه. اسمشم گذاشتیم “پول ریز”! آخه کودوم مردی هس که با زنش عشقبازی کنه و اینجوری کار رو تموم کنه هر دفه؟ یا بهتره اینطوری بگم؛ کودوم مرد… قبل از این که ما فیلمای اینجوری بسازیم و یادش بدیم؟!.. ولی این چیزیه که مردا میخوان… و چیزی هم که مردها میخوان… نه؛ درواقع چیزی که بخاطرش پول میدن… همون دنیا رو میسازه… و این موضو از همهی ما(زنا) نوعی جنده میسازه.