سلام.
امیدوارم حال همگی خوب باشه.
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب / تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید / من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
مرغ دل در قفس سینه من می نالد / بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است / بیم آنست که از پرده فتد راز امشب
گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان / پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب
شهریار
هیچ هماهنگی بین تصاویر و شعر وجود نداره.
شعر، تقریبا وصف حال دلم هستش.
تصاویر، دلم میخاست اونجا باشم.
↩ Mahyafatr
وااا …
تو این تاپیک این چیه میفرستی!!!
اونم عکس با چهره !!!
نمیشه گفت بدتر از این نمیشه، چون همیشه بدترش وجود داره. وصف حال بود.
↩ MHM2XL
صد البته.
امیدوارم همیشه حال دلتون خوب و بهتر از خوب باشه.
ممنون از همراهی شما. 🙏 🌹
↩ Mr.Feeling
شما لطف دارین.
مرسی که برا تاپیکام وقت میذارین. 🙏 🌹
↩ Joseph_Cooper
همیشه بهم لطف داشتی، مرسی ازت.
دم خود شما گرم.
راستی وی آی پی شدنتون هم به مبارکا 👍 🌹
↩ sepideh58
ممنون از شما که برا تاپیک وقت گذاشتین سپیده خانم.
خوشحالم خوشتون اومده. 🙏 🌹
↩ sepideh58
اینجوری نگید خواهشاً، خدا نکنه
ممنون از لطف شما. 🌹
↩ be=to=che
دیوانه ی عشقت ای پری روی / عاقل نشود ب هیچ پندی 🌿
↩ niosha_1380
مرسی از همراهی شما و بیت شعری که نقل کردین.
حضرت مولانا :
گر کسی گوید که بهر عشق بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟
تو جوابش ده که: اندر شوق بحر قطره بی آرام و ناپروا شود
↩ be=to=che
و اون قطره هی با خودش میگه که
تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم / تا تو یه کنار آیی یا من ب کنار افتم
↩ niosha_1380
رهی معیری :
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم / وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران / اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
↩ niosha_1380
رهی معیری :
همه شب نالم چون نی که غمی دارم / دل و جان بردی اما نشدی یارم
با ما بودی، بی ما رفتی چو بوی گل / به کجا رفتی؟ تنها ماندم، تنها رفتی
↩ be=to=che
گفتی ک دیر و زود ب حالت نظر کنم / آری کنی ، چو بر سر خاکم گذر کنی ☹️
↩ niosha_1380
رهی معیری :
ای جلوه ی برق آشیان سوز تو را / ای روشنی شمع شب افروز تو را
ز آن روز که دیدمت شبی خوابم نیست / ای کاش ندیده بودم آن روز تو را
↩ be=to=che
زلف گرد اور ک بازم دل پریشان می شود ! / روی پنهان کن که بازم دیده حیران می شود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر / تا هنوز از نرگس مستت چ فرمان می شود
↩ niosha_1380
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟