لز اتفاقی خونه خاله (واقعى)

1402/06/04

درووود
امیدوارم حال دلتون خوب باشه و هرکجا که هستین،شادو سلامت باشین.🙏🙏

امروز تصمیم گرفتم یکی از خاطرات لز خودم با دوست دخترخاله ام رو براتون تعریف کنم که برام خیلی شیرین بوده و همیشه یادش میکنم.🙏😘🌹🥂

یه روز دخترخاله زری به من زنگ زد گفت بیا خونمون که دلمون برات تنگ شده و فردا هم جمعه هستش و با هم میریم پیک نیک🤗🤗🤗

ازونجایی که همیشه سفرهای یک روزه خوبی داشتیم ،آماده شدم و رفتم و بعدظهر همون روز دیدم یه خانم جوان هم سن و سال خودمون اومد که فهمیدم دوست صمیمی زری هستش و بعد روبوسی که برام کمی عجیب بود،نشستیم و کمی صحبت کردیم و با هم جور شدیم و کلی خوش گذروندیم و شب من و زری و دوستش اکرم ،رفتیم اطاق مجردی زری و تشک رو زمین انداختیم و دراز کشیدیم و اکرم گفت :مهستی باید وسط بخوابه چون مهمونه ماست و من کمی جا خوردم و گفتم چرا وسط؟گفت کوس ناز نکن،امشب می‌خوام بکنمت🫣🫣🫣خیلی هم جدی می‌گفت و من گفتم عیب بابا و گفت مگه میشه من تورو نکنم؟؟؟!!😌😌😌زری گفت ،شوخی می‌کنه عزیزم،بعد کلی خنده و شوخی ،خلاصه اون شب می‌خوابیم و متوجه ساعت نبودم اونوقت شب که دیدم یکی ممه هامو میماله،اول فکر کردم زری هستش،ولی وقتی چشامو باز کردم ،دیدم اکرم به من میگه هیس هیس🥺اول خواستم دستش رو بزنم کنار،ولی سریع لبم رو گرفت و چنان ازم لب گرفت که بی حال شدم ،دقیقا احساس کردم یه مرد داره لبامو میخوره🙏🙏که بعدش دید خوشم اومده ،دستش رو برد تو شورتم و با انگشتش ،زالم رو بازی داد و پاهام باز شد و انگشت شست و نشانه رو با هم کرد داخل کوسم و اونقدر محکم تلمبه زد که انگار یه مرد با کیرش داره منو میکنه،و ممه هم تو دهنش و نوکش رو دندون می‌گرفت که من بدجوری جنده شدم و پاورم زد بالا و ارضا شدم تو دستاش و دیدم اکرم اومد جلوی صورتم و لبامو مکید و بعد آبم رو با انگشتش کرد تو دهنش و لیسید و تو گوشم گفت،تو جنده منی و باید بیای پیشم که می‌خوام جرت بدم سلیطه و فقط تونستم صدای نفسم رو با دستام که جلوی دهنم برده بودم،کنترل کنم که زری نشنوه.تا اینکه منو بوسید و هر دو خوابیدیم،من که بعد. ارضا چنان سبک میشم که راحت می‌خوابم.صبح بود که دیدم زری منو بغل کرده و میگه ،مهستی منو ارضا کن که من دیوونه شدم و سریع لباشو به دهن گرفتم و اون ممه های خوشگلش که منو روانی می‌کنه رو چنان مکیدم که خودم احساس جنده بودن قشنگی داشتم و دستم رو کردم تو کوسش که صاف صاف و مثل پنبه بود و براش تلمبه زدم و خودش با زالکش بازی کرد و ارضا شد و بعد ازش یه لب حسابی گرفتم و گفت پاهات رو باز کن ،منم پاهام رو باز کردم و دستش رو کرد تو کوسم و گفت مهستی ،کوست چه آبی انداخته و نوک سینه منو می‌لیسید و با ۵انگشتش منو حسابی گائید و من به زور نفس می‌کشیدم و ارضا شدم و بی حال و یه لب داغ ازش گرفتم و بوسیدمش و آنقدر حال خوبی داشتم که نگو.🙏🙏🙏♥️♥️♥️
بعد یکساعت ،همگی بلند شدیم و رفتیم آماده بشیم برای یه جمعه قشنگ و یه صبحانه توپ.

زیباترین تجربه لز رو در یک شب ،داشتم و جالب این بود که اکرم نمی‌خواست زری بفهمه که منو گائیده🤗
زری هم نمی‌خواست ،اکرم بفهمه که با هم رابطه داریم و لز میکنیم☺️☺️

یه حسادت زنانه شیرین که بیشتر باعث میشه به هردوشون کوس بدی🙏🙏🤗🤗😘😘😋😋
امیدوارم که ازین خاطره لذت برده باشین.🙏🙏🙏

تا بعد🖐️🖐️🖐️🖐️

12 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-08-26 21:08:34 +0330 +0330

همیشه همچین اتفاقای ناب سکسی برات بیفته مهستی جون

0 ❤️

2023-08-26 21:14:17 +0330 +0330

👍

1 ❤️

2023-08-26 21:14:23 +0330 +0330

تموم شد خیلی تاثیر گذار بود😐

1 ❤️

2023-08-26 23:47:38 +0330 +0330

من باور میکنم و قشنگ بود . عالی بود

0 ❤️

2023-08-30 18:28:42 +0330 +0330

👍 🌹 👌 💋 ❤️ 😘

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «