بزرگی گفته قبل اینکه به کسی ابراز احساسات کنی…یا بگی دوسش داری یا اصلا بهش فکر کنی…یه دست جق سنگین با تخیلات فانتزیت بزن حسابی خالی شی بعدش ببین همین احساس رو داری.
پ.ن:عزیزم جقت رو بزن به این مسائل عشقی احساسی عاطفی اونم تو فامیل فک نکن.
موفق و پایدار باشی

عزيزم اين بستگي به روحيه اون دختر خانم داره: درون گرايت يا برون گرا؟ رمانتيكه يا منطقي؟ خجالتيه يا خو شيفته؟… اينها رو بايد در اين سالها فهميده باشي. با اين خصوصيات ميتوني تصميم بگيري و درست عمل كني

↩ Cad
❤❤

↩ marde-khoshbakht
❤❤

راستش من هم همینطوری بودم اما عشم یک پسر بود برعکس شما . هیچیش نمیشد کرد . سپردمش دست زمان ،

چون از شما هم بزرگترە ، دیگە هیچ راه حلی نیست ، فقط بسپارش دست چرخ و فلک زمان . خیلی بهش فکر نکن ، صدمە میبینی در دراز مدت ،

تا خودش نخواد کاری ازت ساخته نیست 😎

**اون 26 سالشه من 19 و از بچگی باهم بودیم و اون منو مثل برادرش میدونه**

یعنی هرجور حساب میکنم، جور در نمیاد:
وقتی تو ۳ ساله بودی اون ۱۰ سالش بوده
تو شدی ۱۳ ساله، اون ۲۰ سالش بوده
حالا تو ۱۹ ساله شدی اون ۲۶ ساله…

چجوری از بچگی با هم بودید آخه؟ 😆😆

↩ Lor-Boy
باهم بودنو به رابطه دو طرفه میدونی ؟ اینکه هر روز خونشون باشی یا خونتون باشه یا بزرگت کرده باشه باهم بودن حساب نمیشه ؟

از اونجایی که احساسات شما به منطق ات غلبه کرده و خیلی هم قوی هست، به نظرم شما سه راه داری:

1- هر چه زودتر یه دوس دخترت از یه جایی پیدا کنی (مجازی یا غیر مجازی) و سعی کنی وقت و انرژی ت رو صرف دوس دخترت کنی

2- به همین خانومی که دوسش داری (اگه خیلی باهاش راحتی و نزدیکی بهش) بگو برای یکی از دوستات چنین اتفاقی افتاده و داره دیوونه میشه! به نظرت چی بهش بگم؟و اینطوری شاید جوابی که میده جواب خودش رو روشن کنه برات.

3- دل رو به دریا بزن و بهش از احساساتت بگو و اینم بگو که می دونی اشتباه و غیر منطقیه!

دیوونه نشو