های گاااایز
بریم ادامه ماجرای من و مربی جذاب…
خلاصه روزها میگذشت و هفته اول کلاس هام روبه اتمام بود ولی دریغ از نگاه خاصی یا حرفی؛با وجود زیبایی نسبی چهرم و هیکلم و تیپ های خفن اما بازم هییییچ اتفاقی بین من و مربی نیفتاد! جز برخورد های بی منظور گاه به گاه دستش با دستم…
تا اینکه هفته دوم کلاس ها شروع شد و طبق معمول مشغول رانندگی بودم که به جای گفتنه فامیلیش اسمش رو با پیشوند آقا گفتم که بعد ازچندثانیه سکوت فرمودن آقای ایکس هستم.
فامیلیش رو گفت 😳
و منم باحرص تمام تا انتهای کلاس بدون هیچ حرفی و دوجلسه بعد هم علنا اینطوری صداش میزدم:جناب آقای مربی ایکس! (به جای ایکس فامیلیش رو درنظر بگیرید)
که وقتی بار اول شنید اینطوری خطابش کردم لبخند ریز کنار لبش رو دیدم و فهمیدم که بعله!میتونم کرم هایی بریزم…
جلسه بعد و موقع کمک دادن متوجه مکث دستش کنار دستم شدم و از گرمای دستش قلبم محکم میتپید،لعنتی جذاب خوب بلد بود خودمو توی دام خودم بندازه…
و غروب همون روز پیامی از شماره ناشناس برام اومد که متنش این بود:نفس های عمیق و تند کشیدن موقع رانندگی نشون دهنده استرسه،روی استرست کار کن از طرف جناب آقای مربی ایکس…
و این بود سرآغاز یکی از کرم هایی که ریختم…
اگه دوس داشتین بدونین چیشد و تاکجا پیش رفت کامنت قلب فراموش نشه!
↩ Mahi goli
اولش- من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی…ولی باذلت وخواری پی شبنم نمیگردم----بعد مخزنیتون—یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه من…
امان از دست شیطون بلاها…!!!
منتظر قسمت بعدیم،
ببینم بالاخره تونستی مخ مربی رو. بزنی یا نه
↩ Campion
اگه همراهت پایه باشه راحته!
بعدا یه تاپیک مفصل راجب همراهم که پایه تمومه کرم ریزی هامه میزنم
خوب چراغ سبز نشون میدادی شب که میشد میرفتی روش موتور سواری هم یاد میگرفتی خخخخ