ماهی گلی و مرد همسایه

1402/05/10

تازه آروم شده بودمو نشسته بودم روی مبل که همون لحظه صدای تیک بازشدن درب لباسشویی اومد؛رفتم سمت کمد تا پانچی روی تاب و شورت کوتاهم بپوشم و لباسارو پهن کنم روی رخت آویزه بالکن که زیر چشمی دیدم حرکاتمو با پوزخندگوشه لبش دنبال میکرد.
وقتی مشغول بودم طبق معمول مرد همسایه روبه رو پرده رو کنار زد و ظاهر شد.پوف کلافه ای کشیدم و مشغول پهن کردن لباسا شدم.
صدای دربالکن اومد اما بخاطر دلخوری عمیقی که داشتم سمتش برنگشتم ،گیلاس شرابش رو لبه‌ی بالکن گذاشت و با لحنی که توش حرص موج میزد گفت چرا خودتو پوشوندی مثلا؟!گوشه پانچو گرفت و به طرز مسخره ای بالا آوردش وهمزمان با سرش بسمت خونه همسایه اشاره کرد و گفت اون حتی از روی اینم اون قوس کوفتیه کمرتو تشخیص میده!
لباسمو از دستش کشیدم و بسمت پنجره ای که ازونجا بادقت نگاهمون میکرد خیره شدم و"اون" انگار فهمیده بود چیزی درست نیست چون تکون نمی‌خورد!و همچنان خیره من بود…


برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-08-02 14:39:33 +0330 +0330

با اندام و باسنی که داری، یوسف هم اگه بود نمیتونست جلوی خودشو بگیره

1 ❤️

2023-08-02 17:17:04 +0330 +0330
1 ❤️

2023-08-03 00:39:34 +0330 +0330
1 ❤️

2023-08-10 19:08:57 +0330 +0330

فکر کنم با خیره شدن و نگاه کردن داشته باهات حال میکرده

1 ❤️

2023-10-08 17:34:52 +0330 +0330

Up

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «