محمود و سمیه

1401/01/02

توی یه تابستون داغ، کنار تنور نونوایی محمود عرق می ریخت و نون از تنور در می آورد. با اینکه کولر رو سرش روشن بود. اما انگار نه انگار کولر روشنه. محمود از ده سالگی شاگرد نونوایی و‌پادویی کرده بود. تا تونسته به نون واسونی(کسی که نانها را از تنور خارج می کند) برسه. قد و قامت بلندی داشت و بدن ورزیده و دستانی بلند. انگار اینکار انگِ خودش بود.
چارشونه بود و کمر باریک. دخترا برای دیدنش می اومدن تو اون نونوایی تا هم نون بخرن هم …
سمیه همیشه موقع ظهر برای ناهار نون تازه می خرید. یه دختر ۱۵شایدم ۱۶ ساله بود. محمود همیشه یخه اش باز بود و پشم سینه اش بیرون.
بازواشو هم همیشه لخت بودن. یا آستین کوتاه به تن می کرد. یا آستیناشو تا بالای بازو میداد بالا. سمیه هم وختی می رفت نون بخره فقط به بازوها و پشم سینه محمود نگاه می کرد‌‌. و تو دلش می خواست که یه روزی دست بکشه به اون پشمای سینه و اون بازوهای برآمده. ذوق می کرد. و دلش غنج می رفت. آروم، آروم این آرزو تو دل سمیه مثل یه بذری که تو دل خاک جا داده شده ریشه دَوند و سبز شد. تا یه روز محمود را به چنگ بیاره. محمود بین دو پخت صبح و ظهر یه چاشت می خورد و بعدش می رفت تو لَته (محل انبار آرد) دراز می کشید. سمیه هم آمارشو در اورده بود که محمود کی میره برا استراحت.
یه روز گرم بعد از اینکه محمود آخرین نونو از تنور کشید بیرون. سمیه دزدکی اونو پایید. و متوجه شد که دوتا از کارگرا هم از نونوایی برای کاری خارج شدن. برای سمیه بهترین فرصت بود تا بره پیش محمود. در می زنه…ولی محمود اعتنایی نمی کنه. با غًر و لند عاقبت میاد دم در. بهش میگه: آبجی یه ساعت دیگه بیا، الان نون نداریم.
سمیه: می دونم محمود آقا ولی من یه کم آرد می خاستم. میشه بیام تو؟
محمود: چرا که نه!؟ بفرمایید.
محمود در رو باز می کنه و سمیه میاد تو نونوایی.
محمود متوجه حالت غیر طبیعی سمیه میشه. و یه نگاهی به چشماش می اندازه و با چشمکی که سمیه می زنه همه چیز رو متوجه میشه…
در نونوایی را از تو قفل می کنه و سمیه را میبره تو لته …‌ سمیه هم رسیده نرسیده. دست می اندزه گردن محمود و محمود هم با یه ماچ آبدار از لپای سمیه بغلش می کنه و دوتایی خودشون را روی گونی های آرد پرت می کنن و شروع به نوازش هم می کنن. سمیه دستش میره رو پشم سینه محمود و محمود لب می گیره از اون. سمیه دو دستی بازوان گرم محمود را می چسبه و محمود دستش میره تو سینه های سمیه، اونقدر سمیه از خود بیخود میشه که خودش رو تسلیم محمود می کنه. و محمود هم کیرشو در میاره و می زاره لای پای سمیه و تا فیها خالدون سمیه جا می کنه. چندتا تلمبه هم می زنه براش و آهسته و آرام کنارهم می خوابند. حالا دیگه سمیه به آرزوش رسیده بود. و محمود هم از آردهایی که روش شیطونی کردن به رسم یادگاری به سمیه داد. تا کسی شکی نکنه…

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-03-22 03:28:41 +0430 +0430

❤❤❤

2 ❤️

2022-03-22 03:31:47 +0430 +0430

↩ اقای عکاس
سلام اقای عکاس خوبی. سال نو مبارک. خوش اومدی. 🌹

1 ❤️

2022-03-22 03:42:31 +0430 +0430

↩ rrahmog
سلام عزیز دل سال نو توام نبارک مرسی عزیز دل❤❤❤🥳

2 ❤️

2022-03-22 04:04:31 +0430 +0430

داستانت خوب بود قشنگم
ولی باید سن دخترهه رو بیشتر می‌زدی
یکم زد تو ذوقم سنش
اگه می‌زدی ۲۰ داستانه فوق العاده میشد عزیز دلم

1 ❤️

2022-03-22 04:04:52 +0430 +0430

اللهم ارزقنا

1 ❤️

2022-03-22 04:07:44 +0430 +0430

↩ Jurassic.D
👍 🙏

0 ❤️

2022-03-22 04:08:55 +0430 +0430

↩ Insect-pussy
بله رزقی که خودش بیاد تو دامنت خوبه 👌

1 ❤️

2022-03-22 08:35:40 +0430 +0430

↩ تشنه عشق
تندرست باشید. و شاد و خرم دوست من. سال نو رو هم به شما تبریک می گم. 🌹

1 ❤️

2022-03-22 10:49:16 +0430 +0430

↩ تشنه عشق
سپاس از تو دوست خوبم.
ایام بکام. نوروز پیروز. 🌹

0 ❤️

2022-03-22 10:58:09 +0430 +0430

درود
ادامه داره یانع
اما از نظر من این حرکات خانم ها یا اقایون عشق نیست بلکه هوس میباشد .اگه محمود بعد چند بار رابطه جنسی از ترس اینکه اویزونش نشه ، نندازش دور و بایکی دیگه …صلبات

1 ❤️

2022-03-22 11:06:25 +0430 +0430

↩ Mehrbano negan
نه عزیزم تموم شد. 👌 🌹
منم نگفتم عشقه. مهربانو یه داستانه عزیزم. ممنون که خوندی 🌹

1 ❤️

2022-03-22 11:10:06 +0430 +0430

↩ rrahmog
😆😄😀😂😄
میدونم ،من نظرم رو درمورد این نوع روابط که اکثر باعث سرخوردگی و… دخترها میشه گفتم
سپاس دوست عزیز

0 ❤️

2022-03-22 11:52:22 +0430 +0430

↩ Elnazkhanum
همسری من یک خرسسسس گریزلی پشمالو هست (مثل نوددرصد اقایون ایرانی)
ولی من از گذاشتن سرم روی موهای سینه اش لذت میبرم

2 ❤️

2022-03-22 11:57:12 +0430 +0430

↩ Elnazkhanum
شما هر چی دوست داری نامگذاری کن مهم پارتنرته که باس لذت ببره عزیزم…

0 ❤️

2022-03-22 11:58:28 +0430 +0430

↩ Mehrbano negan
یا خرس گریزلی… 🙏

1 ❤️

2022-03-22 12:02:02 +0430 +0430

↩ Elnazkhanum
رو نداشتن پشمش نامگذاری کن مثلا صحرای بی خار و خس…‌.خخخخ

1 ❤️

2022-03-22 12:03:42 +0430 +0430

↩ Elnazkhanum
👍 😂

0 ❤️

2022-03-22 12:14:11 +0430 +0430

↩ rrahmog
تو حساب کن قد 180 وزن 90 فقط عضله وپر پشم
چی میشه
خرس گریزلی
اخه ادم اینجوری نمیشه😆😅😄😂😁
اخ
یکی خورد پس کله ام 😆😄😃

2 ❤️

2022-03-22 12:16:18 +0430 +0430

از داستان های کوچه بازاری تو خوشم میاد بخصوص با لحن نگارش 💜
آقا سهیل عيدت مبارک
آرزوی بهروزی و بهترین ها.

2 ❤️

2022-03-22 14:17:09 +0430 +0430

↩ Nafas7196
چشم حتما نفس جان خواهم نوشت.
خوشحالم که از خط خطی های من خوشت اومده عزیزم.
تنها نفس سایت.

1 ❤️

2022-03-22 14:26:15 +0430 +0430

↩ Fuzzy01
فداتشم. عزیزمی. فازی جان.
دورت بگردم. نوکرتم دربست تو راهی هم سوار نمی کنم. 🌹
سال خوبی همچنین برای شما باشه ۱۴۰۱. ممنونم از تمام محبتات.

1 ❤️

2022-03-22 14:28:52 +0430 +0430

↩ rrahmog
فدات🙏🙏

1 ❤️

2022-03-22 14:31:08 +0430 +0430

↩ Fuzzy01
❤️

1 ❤️

2022-03-22 14:49:21 +0430 +0430

↩ Nafas7196
چشم عزیزم حتما… ولی همینجا خوبه دورهمیم و خوش میگذره. 🙏 🌹 🙏

1 ❤️

2022-03-22 15:16:51 +0430 +0430

↩ Nafas7196
🙏 👍

1 ❤️

2022-03-22 18:20:14 +0430 +0430

↩ Sara.Shirazi
فداتشم. مرسی ساراجان. 🌹 🙏

1 ❤️

2022-03-22 18:49:56 +0430 +0430

↩ Sara.Shirazi
💋 😘

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «