معدن کار

1400/12/16

گوم‌، گوم، گوم، تتق، تتق،‌ترق. همه چی‌از هم‌پاشید و جدا شد. چشم چشم رو نمی دید. غباری سیاه و غلیظ همه جا را احاطه کرد. غبار صورت های تکیده کارگران را تیره و تار کرد. و با سوت سرکارگر حشمتی همه به‌ خط شدند. تا دوباره در پیکار با سنگ و کوه و موانع طبیعی، روز دیگری را آغاز کنند. تلاشی برای لقمه ای نان در برابر فرسایش جان.
حشمتی(با صدای بلند): حسن و تقی و نقی و علیجان و ممد حسین. گروه خط مقدم هستن… ما بقی هم کاراشون همون کار قبلیه یاعلی …دست به کار شید.
واگن حمل مواد معدنی به حرکت در آمد و کارگران هر کدوم تو محل کارشون مستقر شدند. تو هر رگه ای از معدن یک گروه پنج نفره با بیل و کلنگ و کلاه کاسکت راهی شدند. حفاری تو عمق صد و پنجاه متری سطح زمین صورت می گرفت. اکسیژن بشدت کم و دمای هوا بالا بود. عرق از چار بند وجودشون سرازیر می شد
ته رگه شماره ۲ حسن رفت که حجم کار رو در بیاره و تقسیم کار کنه.
حسن:ای وای خدای من چه رگهٔ تخمیه بچه ها تو عمرم همچی چیزی ندیدم.
تُف تو ذاتت خدا. آخه این چه شانسیه.
همش تخته سنگِ لاکردار. کون آدم پاره میشه، تو این خراب شده. خیلی خوب رفقا دست بکار شید. چاره نیست. باید رگه را تخلیه کنیم.
صدای چکاچک کلنگ و قلم و دیلم و پتک در هم میشه، و مثل جنگی واقعی اما بدون شمشیر و بدون پایان ادامه پیدا می کنه. واگنهای خالی یکی یکی پر می شوند و بیرون معدن تخلیه. انگار خدا هم از زندگی معدن کار ها چیزی نمی دونست؟
تحمل اون همه فشار برای لقمه ای نان چیزی خارق العاده ایه. مثل جنگجوی حاضر به یراقی که، همیشه آماده جنگ و نبرد باشه. و هر آن نگران ریزش و یا کمبود هوا بشه و تمام…
زندگی برای معدنکار وسط نداره. یا مرگ و یا زندگی ما بینی هم اگر باشه دست و پنجه نرم کردن با مرگه.
پریوش دختری که علائق و سلایقش با هم جنسای خودش فرق داشت. لباسهای معدنکاران را دوست می داشت. و کار معدن هم براش جذاب بود. تو دانشگاه هم مهندسی معدن خونده بود. ریشه این علاقه حکایتی شیرینی داره.
پری(پریوش) تو معدن سرکارگر خط ۴بود. دختری جدی و در عین حال مهربون. و شیرین زبون. بجاش شوخی می کرد ولی موقع کار جدی بود. و کارگرای خط همه اخلاقش رو می دونستن…

حسن پسری خوش مشرب و با مرامی بود و همه رو حرفش حساب می کردن. لوطی بود و داش مشتی. این دو سرکارگر (پری و حسن) تو کار رقیب هم بودند و بیرون رفیق…

16 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-03-07 13:33:18 +0330 +0330

سینه خیز…
به یاد کسی که توی معدن پر گاز میشه و برای نجات دوستش بدون اینکه فکر کنه میزنه تو دل تونل…

3 ❤️

2022-03-07 15:06:31 +0330 +0330

↩ Elnazkhanum
بدتر شده
بازنشستگی در معدن با توجه به شرایط بین 12 تا 15بود. الان با شرکت های خصوصی و قراردادهای ماهانه
بگیر برو جلو…

2 ❤️

2022-03-07 15:13:03 +0330 +0330

↩ Elnazkhanum
این یک نمونه بود فقط…
شغلی که نه روی زمین هستی نه روی هوا
بلکه پیشروی میکنی تو قبرت…
به همین سختی.

2 ❤️

2022-03-07 15:16:42 +0330 +0330

↩ Elnazkhanum
هیچ کاری سخت نیست…
ولی این کار تا نبینی باور نمیکنی

1 ❤️

2022-03-07 16:03:26 +0330 +0330

↩ Elnazkhanum
بله شوربختانه از تنکنولوژی جدید عقبیم خیلی

1 ❤️

2022-03-07 16:05:51 +0330 +0330

↩ Fuzzy01
افرین معلومه که دستی‌بر‌اتش داری 👌

1 ❤️

2022-03-07 16:18:30 +0330 +0330

↩ rrahmog
دمت گرم خوب نوشتی.

1 ❤️

2022-03-07 16:40:43 +0330 +0330

واسه نونه واسه نون

1 ❤️

2022-03-07 17:28:31 +0330 +0330

↩ Fuzzy01
قربون شما.
ممنونم از نگاهت. 🌹

1 ❤️

2022-03-07 20:03:55 +0330 +0330

↩ zhuan
بله ادامه خواهد داشت

1 ❤️

2022-03-07 20:14:40 +0330 +0330
0 ❤️

2022-03-07 22:18:50 +0330 +0330

خب، داستان تا همین جاست؟ یا قراره بعدا اورتیک بشه؟
بقیه اش رو ما باید حدس بزنیم؟

1 ❤️

2022-03-07 22:20:36 +0330 +0330

↩ Insect-pussy
ادامه داره عزیزم
ممنون از نگاهت
اگر دوست داری حدس بزنی بفرما 🙏
سراپا گوش(ببخشید چشم) هستم

1 ❤️

2022-03-07 22:26:01 +0330 +0330

↩ rrahmog
نه، خودتون ادامه بدید.
جالب بود
داستان با تصویر سازی خوبی آغاز شده. 🌹 👍 🌹

1 ❤️

2022-03-07 22:31:10 +0330 +0330

↩ Insect-pussy
خواهش می کنم .
ممنونم از نظرتون.
نظرات و حمایتهای شما آدم را دلگرم می کنه.
سپاس بیکران
از شما مهربانوی عزیزم شیلا خانم.

1 ❤️

2022-03-12 07:09:19 +0330 +0330

من اشتباه کردم و اول، قسمت دوم این داستان رو خوندم . الان بیشتر مشتاق شدم که قسمت سوم رو بخونم.
درود و سپاس 🙏🌺

1 ❤️

2022-03-12 07:14:09 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
خواهش میکنم. به هر حال برگ سبزی است. تقدیم نگاه مهربونتون.

1 ❤️

2022-03-12 07:33:16 +0330 +0330

↩ rrahmog
واقعا عالی بود و از شخصیت پریوش خوشم اومد . یه جورایی میتونم در برخی رفتارها و اخلاقش همزادپنداری کنم، خوب داره پیش میره. فقط برای قسمت سوم وقت بذارید . حیفه که کیفیت رو فدای سرعت انتشار کنید

1 ❤️

2022-03-12 08:12:10 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
چشم حتما در تلاشم که همانطور که گفتید. بشوم. نظراتتون مایه پیشرفت و دلگرمی من است. سپاس. 🌹

1 ❤️

2022-03-12 19:54:11 +0330 +0330

↩ rrahmog
🙏🌺🥰

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «