سه یا چهار ماه پیش بود یا یکی از کاربرای خانوم اینجا اشنا شدم و یه کتاب معرفی کردم بهش. از اون زمان که باهم چت میکنیم یه کتاب صوتی رو انتخاب می کنیم و حداکثر تو ۱۵،۲۰ روز گوش میدیم. کتابای پایین رو تو این مدت باهم خوندیم. امیدوارم همچنان ادامه بدیم.

سه شنبه ها با موری:
یه استاد پیر که از کارافتاده شده و در حال مرگه با شاگرد قدیمی خودش “میچ” قرار میزاره تا هر سه شنبه هرچی که از زندگی درباره بخشیدن، حسرت هاش،مرگ،عشق، خونواده و… یاد گرفته رو به " میچ" منتقل کنه.
کتاب ساده و خوبیه. درسهایی که به میچ میده هرچند برای همه‌ی ما شعاری و تکراریه ولی زیباست.مفاهیم پیچیده‌ای هم قرار نیست مطرح کنه.به گمونم اگه کتابای این سبکی دوست دارین از این کتاب هم خوشتون میاد و دید شما رو به زندگی عوض میکنه.
اگر چگونه مردن رو یاد بگیری، چگونه زندگی کردن رو هم یاد می‌گیری

کتابخانه نیمه شب:
همه ی ما یک سری حسرت هایی تو زندگی داریم‌ که فکر میکنیم اگر جایی انتخاب دیگه ای داشتیم سرنوشت دیگه‌ای رقم میخورد.کتاب درباره همین موضوعه.دختری پس از خودکشی تو کتابخونه فرصت این رو داره که متوجه بشه اگر انتخاب های دیگه ای انجام میداد، چه اتفاقی پیش میومد؟ با کدوم انتخاب زندگی بهتری داشت و با کدوم انتخاب زندگی بدتری داشت!
با اینکه تعریف مثبتی از کتاب شنیده بودم برای خودم واقعا کتاب خسته کننده ای بود که با زحمت تمومش کردم.شاید چون مشخص بود کتاب قراره چی بگه!همون حرفای انگیزشی که شبانه روز به گوشت میخوره.
البته خودم دایم در طول خوندن کتاب به این فکر میکردم که اگه انتخابای دیگه ای داشتم تو دنیای موازی چی برام پیش میومد؟
میتونی درباره انتخاب هات تصمیم بگیری ولی درباره نتایج‌شون نه

زن تخم مرغی:
ماجرای یک زن روستایی که در حین جنگ جهانی، زمانیکه شوهرش به جنگ رفته، با مرد یهودی غریبه ای اشنا میشه و مرد رو در آغل مخفی نگه میداره. کتاب جالبی بود ولی تکلیف نویسنده مشخص با خودش مشخص نبود که قراره داستان جنگ رو تعریف کنه یا ماجرای یه سکس پنهانی لذت بخش!
البته که کتاب ساده و روان نوشته شده بود ولی خودم فکر میکردم این سوژه خیلی هیجان انگیز تر باشه ولی نبود.حتی پایان خوبی هم نداشت.گمونم مقداری هم سانسور شده

حاجی اقا:
حاجی ابوتراب یکی از قرمساق ترین پدرسوخته هایی هست که دیدم.یه بازاری حقه باز و ریاکار که یه خدمتکار داره که باهاش حرف میزنه و افراد مختلف میان با حاجی اقا دیدار می‌کنند تا کارشون راه بیافته.
دومین بار بود رفتم سراغ این کتاب ولی بازم باید سروقت برم سراغش.با این که حدود۸۰سال پیش نوشته شده ولی همچنان تازه‌ست. میتونه با زمان حاضر تطبیق بدی.طنز تلخی داره.پر از نیش و کنایه به شخصیت های مختلف داستان که شما هم متوجه میشین هر کدوم نماینده کدام گروه و دسته‌ هستند. داستان ساده‌ست و پیچیدگی هم نداره و قابل فهمه
برای اینکه مردم در خط نگه‌داشته شوند، آن‌ها باید گرسنه، نیازمند، بی‌سواد، و خرافی نگه‌داشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نه‌تنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژه‌های بدیعی را نیز بکار می‌برد که نه شما و نه من نمی‌توانیم آن را بفهمیم … چه اتفاقی می‌افتد اگر کودک علوفه‌فروش باهوش و توانا باشد و کودک من، پسر یک حاجی، تنبل و احمق باشد؟

سال بلوا:
داستان دختری به نام نوشا که پدرش سرهنگ پر نفوذیه. نوشا عاشق یه کوزه گر میشه ولی با تنها دکتر شهر ازدواج میکنه.سرنوشت دختر در داستان واقعا تلخ و غم انگیزه. پر از ناامیدی و حسرت. اتفاقات داستان ترتیب زمانی نداره که شاید یه خرده کار رو مشکل کنه. بهرحال اگه زندگی تلخ و زهرماری دارین و همیطنوری غمگین هستین، این کتاب حالت روبد تر میکنه، که البته این‌هم هنر نویسنده‌ست که اینطور جذاب و ماهرانه نوشته. اگر زن/ دختر هستید که بیشتر هم با نوشا همدردی می کنید . کارتون سخت تر میشه.
آه مظلوم خورشید رو می‌کشه

جهان باتلاقی گندیده و مرگبار است که نباید دست و پا زد، آرام آرام باید زندگی کرد و مرد و رفت.