عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده
تو رختخواب مخمل، آبي خوابيده
يه روز مامان رفته بازار، اونو خريده
قشنگتر از عروسكم ، هيچكس نديده.
نرگس بابا نمیخوای بخوابی؟
بسه این شعرو نخون دیگه
اون عروسکتم بذار کنار بخواب
فردا اولین روز مدرسته باید زود بیدار شی سرحال باشی،فردا واسه تو روز خیلی مهمیه
سرشو پایین انداخت و بی اعتنا خوند:
يه روز مامان رفته بازار، اونو خريده
قشنگتر از عروسكم ، هيچكس نديده، ترجیح دادم چیزی نگم و برم بخوابم
فردا صبح وقتی بیدار شدم دیدم نیم ساعت مونده به هشت و نرگس رو باید برسونم مدرسه
گفتم حتما خواب مونده اما دیدم لباساشو پوشیده آماده لب تخت نشسته عروسکش هم تو دستشه.
نرگس کنار من ایستاده و به یه عالمه دختری که دست تو دست مادرشون تو حیاط مدرسه وایسادن نگاه میکنه
گفتم بابا نمیترسی که تنها بشی ؟
اخه من دیگه باید برم
از امروز باید بری واسه خودت دوست پیدا کنی
دستمو محکم فشار داد و گفت بابایی؟؟؟
گفتم جون بابایی
میشه یه لحظه بشینی کنارم!!
مامان من چه شکلی بود؟
خوشکل بود؟
گفتم مامانت همه چیزش عین خودت بود
خوشکل و مهربون
گفت اون خوشکل تر بود یا تو؟
گفتم خب معلومه اون خوشکل تر بود،حالا دیگه برو دخترم من باید برم سر کار
یهو دست گذاشت رو سبیلام یه لبخند قلمبه زد و با اون برق چشماش گفت
بابایی تو خوشکل ترین مامان دنیایی
بعداز اون روز تو کل این سال ها نذاشتم نرگس اشک منو ببینه.
آخرای مراسم بود
نرگس با لباس سفید عروس داشت با مهمونا خداحافظی میکرد
چقد شبیه مادرش شده بود
من هرروز صبح با بوسه های نرگس از خواب بیدار میشدم
حالا دیگه باید میرفت دنبال سرنوشت خودش
نتونستم اون صحنه رو تماشا کنم ترسیدم بیاد سمتم جلو مهمونا بغضم بترکه
رفتم تو حیاط
بعداز چند دقیقه سیگارمو خاموش کردم تا برم باهاش خداحافظی کنم دیدم یهو جلوم سبز شد
گفت بابای اخموی من گریه کردی؟؟؟ دیگه نتونستم جلوی بغضمو بگیرم
همونجا لب باغچه نشستم
اومد کنارم نشست با گوشه لباسش اشکامو پاک کرد
دست گذاشت رو سبیلامو با بغض ترکیده گفت:
بابایی، تو هنوزم خوشکل ترین مامانِ دنیایی .
نوشته: پوریا کریمی
از کتاب آدمکهای ابری
اوه قشنگ بود ، پر از حس . عجب یه داستان خوب در مورد پدر خوندم . 🙏😋😋😋😋همش یا پدرا معتادن با خیانتکارن یا رفتن هووو سر زن اولشون اوردن.🙄🙄🙄🙄
↩ Shab.n1
قابل نداره، میشه ۳۰۰ تومن . حالا چون شما آشنایی، یه کاسه حلیم با گوشت عشق مترویی هم قبوله😋 🤣🤣🤣😜
همه مدلی پدر تو جامعه هست ، ولی اینکه بیایم تعمیمش بدیم تو داستان ها رو ،منم قبول ندارم 🤷
ممنون از حضور همیشگیت شبنم جان 🙏🌹
واقعا زیبا بود
دلم گرفت از سوال نرگس ک مامانم خشگل تر بود یا تو 😔
واقعا کاش هر ادمی ک میخواد تو زندگیش یه اشتباهی رو مرتکب بشه اولش یه خرده فکر ایندشو بکنه😔
سر هوس و یا اراده ضعیفش یه بچه رو بدبخت نکنه
↩ Joseph_Cooper
درسته، همه جور پدر هست ولی اینکه توی داستانها نقش پدر اینطوره خوشم نمیاد 😊😊😊😊
خواهش میکنم ،کوپری ارزشت بالاست ، تاپیکهات قشنگند😊😊😊😊
↩ Shab.n1
آره موافقم
لطف داری شبنم جان 🙏🌹، دست نویسنده داستان ها درد نکنه که داستان های به این خوبی می نویسند 🥰😍
↩ RANGO_021
دست نویسنده اش درد نکنه 😅😁
خوشحالم دوست داشتید تاپیک رو دوست عزیز 🙏🌹
↩ Joseph_Cooper
قطعا اگه باباش اون باشه دخترشم دختر خوبی میشه مطمئن باش
↩ Joseph_Cooper
انتخاب مطلب خوب خودش نشان تفکر و روحیات طرف داره پس دستت درد نکنه😊😊😊🙏🙏🙏🙏
↩ Shab.n1
اینجوری میگی ، کارم برای انتخاب داستان بعدی سختتر میشه، چون باید از قبلی بهتر باشه 😅😅😅
بازم ممنون از نظرت دوست عزیزم 🙏🌹
↩ Joseph_Cooper
هر چه سختتر، اثرش بیشتر 😊😊😊
خواهش میشود کوپری😁😁😁😁🙏🌹
↩ IPiinkMoon
نخیرم ، اتفاقا خیلی هم درست و قشنگ میگی 👌👏😍
انشاالله همیشه لبخند بابای عزیزت رو ببینی نرگس جان 🙏🌹😍🥰
پ.ن: خواستگار برات اومد ،بگو شرطم اینه: من خونه بابام میمونم ، تو فقط باید خرجم بعلاوه دو تا ممه رو هر ماه بدی ،همین 🤣🤣🤣😜
↩ be=to=che
خوشحالم که خوشت اومده علی جان
ممنون از همراهی همیشگیت دوست عزیزم 🙏🌹❤️
↩ IPiinkMoon
پس چی ، فکر کردی الکیه از قدیم میگفتن میخوام غلامتون بشم 😁😁😁