چشمان رعنا

1400/06/09



رعنا چشمهای کشیده ای داشت
از آنها که آدم را محو خودش میکند
چشم هایش همیشه برق میزدند و گونه هایش گل می انداخت!!

سال اول دانشگاه بود و بازار عاشقی ها داغ، که رعنا بین آن همه خاطرخواهِ رنگارنگ، دلش را به پسره ساکت ته کلاس داد بود…!!

عاشـــــق بود…

پسره به معنای واقعی کلمه هیچ چیز نداشت؛ گاهی روزها صبر میکردند که بروند فلافلیِ پیزوری ِ خیابانِ معلم، شام بخورند!!

سه شنبه به سه شنبه که بلیط های سینما نیم بها میشد، از چهار ساعت قبل کلاس ها را میپیچاندند و میرفتند که بتوانند بلیط گیر بیاورند؛

پسره خوره ی فیلم وکتاب بود و بعد از آن، دستِ رعنا، همیشه یکی از این رمان های پرسروصدای خارجی میدیدیم

خیلی ها نشستند زیر پای رعنا، از درِ خوابگاه تا خود دانشگاه!!
هرکس که رعنا را میشناخت نصیحتش میکرد، که حیف تو و اینهمه زیبایی نیست که پای این پسره ی آس وپاس هدر برود؟؟

رعنا زورکی میخندید و توی دلش دل آشوبه ای بود و پشت گوشهایش داغ میشد؛

اما باز هر هفته دلش را برمیداشت و میرفت همان فلافلیِ پیزوری و درپیتی!! چشمهای سبز کشیده قشنگش را، میدوخت به همان پسره آس و پاس ِ ته کلاس!!

آن وقتها استاد سی و چندساله ای داشتیم که بدجور، شیفته ی رعنا بود؛ همان تِرمی که رعنا را بی دلیل انداخت تا باز هم مجبور شود درسش را بردارد!!
خبرِ شیفتگی اش به کل دانشکده رسیده بود…

استاد سی و چندساله ی شیفته، رفت شهرستان خواستگاری رعنا وپسره ی آس و پاس ته کلاس، ساکتتر و درخود فرورفته تر، عقب نشست…

چشمهای سبز رعنا، غمگین تر و غمگین تر شد و حرفها و نصیحتها و توی گوش خواندن ها بیشتر و بیشتر!!

رعنا بالاخره یک شب، با خودش همه چیز را تمام کرد، در را روی خودش بست و صبح که بیرون آمد تصمیمش را گرفته بود…!!

چشمهای رعنا از آن روز، تبدیل به یک جفت چشم ِ معمولی شد که دیگر برق نمیزدند…

چند روز پیش، بعد از مدتها رفتم خانه ی رعنا، خانه اش بزرگ و جذاب و چشم نواز بود؛ یک سمتِ خانه اش، یک کتاب خانه ی بزرگ بود که همه جورکتابی داخلش پیدا میشد

جدیدترین فیلم آمریکایی، روی درایوش بود و توی آشپزخانه میگو سوخاری درست میکرد؛ همه وسایل خانه اش برق میزدند؛ جز چشمهاش…!!

رفتم جلوتر و آرام پرسیدم “خوبی رعنا؟”

چند ثانیه نگاهم کرد و بعد خندید…
خنده هایش بوی فلافل های سوخته فلافلیِ پیزوریِ خیابانِ معلم را میداد…

چندسال بعد، از طرف بهداشت آمده بودند و فلافلی را بخاطر اینهمه سوختگی و سرطان زا بودن پلمپ کرده بودند…

فلافلی با برق جامانده ِ چشمهای خیلی ها، برای همیشه بسته شد
نویسنده: نازنین هاتفی

1310 👀
7 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-08-31 18:48:22 +0430 +0430

همیشه اختلاف هست بین انتخاب عاشقانه و انتخاب عاقلانه . هر دو طرف هم دلایل خاص خودشون رو دارند و قابل احترام!
ولی خودم به شخصه ترجیح میدم حتی شده برای چند روز عاشقانه زندگی کنم تا چندین سال زندگی با شادی مصنوعی
پ.ن: گشنگی هم کشیدم، ولی عاشقی یادم نرفته 😏😁😉🥰

4 ❤️

2021-08-31 18:58:49 +0430 +0430

عشق عنصر گمشده زندگی های امروزیه . اگه جای ماشین و خونه و زیبایی اول دوست داشتن و تفکرات هم دیگه رو دوست داشته باشند در همه لحظات چشماشون برق شادی میزنه.
مرسی کوپری ، داستانت داستان معروف زندگی امروزیه.😊😊😊😊😊🙏🙏🙏🙏🙏

2 ❤️

2021-08-31 19:01:39 +0430 +0430

↩ ShivaBanoo
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال کنار هم بمونید کنار فرشته کوچولو زندگیتون 🙏🌹⁦❤️⁩

1 ❤️

2021-08-31 19:05:34 +0430 +0430

↩ Shab.n1
زندگی های امروزه شده دو دو تا پنج تا
همیشه یکی بیشتر میخوایم . زندگی حریص مون کرده .
نسبت به پول ، نسبت به خوشبختی های ظاهری .
و همون قدر از عشق و علاقه واقعی دور و دور و دورتر…
خوشحالم که دوست داشتی شبنم جان 🙏🌹🥰

1 ❤️

2021-08-31 19:06:44 +0430 +0430

↩ Joseph_Cooper
پس تو پایه های ادبیات رو هم لرزوندی که گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره .
منم دیدم ادمایی که مملو عشق بودند. 😊😊😊😊

1 ❤️

2021-08-31 19:13:07 +0430 +0430

↩ Shab.n1
دیدی ، اصلا خودم کمرم رگ به رگ شد با این جمله ای که گفتم 😎🥰🤣🤣🤣

منم دیدم ادمایی که مملو عشق بودند. 😊😊😊😊
خوشبحالت ، منم دیدم کم و بیش . فقط کافیه بگردی ، همیشه آدم عاشق پیدا میشه 🥰🥰🥰
1 ❤️

2021-08-31 19:15:33 +0430 +0430

↩ Joseph_Cooper
وقتی تو راهروهای دادگاه قدم بزنی زندگی هایی رو میبینی که مبنای سست داشته ، یا معیار پول یا موقعیت اجتماعی، شغل، خونه، ماشین، زیبایی ولی هیچ کدوم فکر نکردند که ایا باهم از سینما رفتن خوشش میاد،یا از خوندن کتاب شازده کوچولو ، یا از خوندن شعر کودکانه خوششون میاد یا نه. فقط خونه داری؟ جهاز داری؟ بابات چیکاره است؟ حقوقت چنده؟ چندتا خواهر برادر داری؟ وووو هزارتا سوال پوچ .

2 ❤️

2021-09-01 21:48:00 +0430 +0430

سر تو دیگ آش کی واسه شمارش نخود و لوبیا کردی 😂😂😂😂

0 ❤️

2021-09-01 21:54:30 +0430 +0430

↩ حسینی بای
رعنا اسمه!):

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «