کَژ مَژ و بی انتها

1400/09/13

کژمژ و بي‌انتها
به طول ِ زمان‌های پيش و پس
ستون ِ استخوان‌ها
چشم‌خانه‌ها تهي
دنده‌ها عريان
دهان
يکي برنامده فرياد
فرو ريخته دندان‌ها همه،
سوت ِ خارج‌خوان ِ ترانه‌ی روزگاران ِ از يادرفته
در وزش ِ باد ِ کهن
فرونستاده هنوز
از کي ِ باستان.
باد ِ اعصار ِ کهن در جمجمه‌های روفته
بر ستون ِ بي‌انتهای آهکين
فروشده در ماسه‌های انتظاری بدوی.
دفترهای سپيد ِ بي‌گناهي
به تشتي چوبين
بر سر
معطل مانده بر دروازه‌ی عبور:
نخ ِ پَرکي چرکين
بر سوراخ ِ جوالدوزی.
اما خيال‌ات را هنوز
فراگرد ِ بسترم حضوری به کمال بود
از آن پيش‌تر که خواب‌ام به ژرفاهای ژرف اندرکشد.
گفتم اينک ترجمان ِ حيات
تا قيلوله را بي‌بايست نپنداری.
آن‌گاه دانستم
که مرگ
پايان نيست

( استاد شاملو )

510 👀
5 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-12-06 22:15:13 +0330 +0330

دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میبویند
روزگار غریبی ست نازنین

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «