هرچن مرد از لحاظ فیزیکی زورش به زن میچربه ولی بهرحال یه نقطه ضعف بزرگ وسط لنگاش هس.
بشخصه واسم عجیبه چرا زنایی که قربانی تجاوز میشن به مخشون نمیرسه محکم بکوبن تو تخم طرف؟
چه با لگد، چه مشت، چه زانو… یا هرچی رادستر بود.
بلخره ضربه زیادم محکم نباشه باز یارو تا لحظاتی زمینگیر میشه و فرصت فرارم واسه زنه هس.
پ ن: راجب امر تجاوز و پیامداش و عواملش و اینا بعدها مفصل تاپیک میزنیم، فعلن این سؤال ذهنمو درگیر کرده بود. باشد که مورد اسفاده قرار گیرد بلکه چن تا زن دیدن تونسن بهره ببرن مام آمار تجاوزات آینده رو به نوبهی خودمان بسی کاهش دادیم!
من چندبار بهش فکر کردم ولی میترسم تو تخم کسی بزنم یه وقت بمیره اینجوری نیس؟
الان بحث زن نیست
کنار طوسی نرن اما تجاوز خود به خود پایین میاد
من یه بار با یه پسره رفتم بیرون معلوم بود از اون بکناس خیلی مهربون بش گفتم وایسه یه اب معدنی بگیرم پیاده شدم براش بای بای کردم.کلا خشونت تو ذاتم نیس :(
تعداد کمی از خانمها فرار میکنن، یا زدن تخم یارو اوراق شده یا هر چیز دیگه ولی تعدادشون کمه. کسی وسط خیابون که تجاوز نمیکنه طرف بتونه فرار کنه، با چاقو و اسلحه میبرنش جایی که هرچی جیغ بزنه فایده نداشته باشه چه برسه فرار کنه. خیلی مواقع هم که راه فرار هست استرس و ترس و دستپاچه شدن اجازه فرار نمیده
یه ویکی پدیا از زندگیت به خصوص سکس هات برام بفرس
یه جغی بزنم
منتظر تاپیک مفصلت درباره تجاوز میمونم…
اما در مورد تجاوز…تو اون لحظه هیچی به ذهن آدم نمیرسه انگار داری یه فیلمو میبینی که بازیگر اصلیش خودتی…تو اون لحظه فقط ب این فکر میکنی ک آیا زمان متوقف شده؟!کنترلی رو رفتار و حرکاتت نداری و قدرت تصمیم گیریتو از دست میدی…
نمیدونم شاید اگه قبلش آموزشهایی داده بشه و با تکرار تو ذهن آدم حک بشه تو اون لحظه جز قربانی بودن بشه کاری کرد!مثلا ضربه به تخمای طرف!!!
اما در مورد تجاوز...تو اون لحظه هیچی به ذهن آدم نمیرسه انگار داری یه فیلمو میبینی که بازیگر اصلیش خودتی...تو اون لحظه فقط ب این فکر میکنی ک آیا زمان متوقف شده؟!کنترلی رو رفتار و حرکاتت نداری و قدرت تصمیم گیریتو از دست میدی...
نمیدونم شاید اگه قبلش آموزشهایی داده بشه و با تکرار تو ذهن آدم حک بشه تو اون لحظه جز قربانی بودن بشه کاری کرد!مثلا ضربه به تخمای طرف!!!
منتظر نمون! دلیلشم خودت میدونی... فعلنم هیچی سنجد تو دسو بالم نیس.
بهرحال این ریزه تاپیک امید روزنهای بود برا همون آموزشای لازم واسه حک شدن تو ذهن بانوان و پسران ریزنخش جهت پیشگیری از قربانی شدن با حربهی متلاشی نمودن خایگان متجاوزان محترم. البته اگه خودشون این تاپیکو نبینن تا زین پس یادشون بمونه حین عملیات خایههاشونم محفوظ بدارن!
همه میخوان بکنن، اما داستان تجاوز فرق داره، با آب معدنی خریدن مشکل حل نمیشه دو سه سال قبل یه خانومی اومد که روی بخیه هاش تاتو بزنم، دو تا لاشی تخم حروم بزور بهش تجاوز کرده بودن، کمر و سینه و شکم و کون..... هم با چاقو و کاتر خط خطی کرده بودن. این خانوم ورزش کار بود اما تجاوز اینقدر خشن و بی رحمانه ست که هرکس فرار کنه خیلی خیلی شانس آورده.
همه میخوان بکنن، اما داستان تجاوز فرق داره، با آب معدنی خریدن مشکل حل نمیشه دو سه سال قبل یه خانومی اومد که روی بخیه هاش تاتو بزنم، دو تا لاشی تخم حروم بزور بهش تجاوز کرده بودن، کمر و سینه و شکم و کون..... هم با چاقو و کاتر خط خطی کرده بودن. این خانوم ورزش کار بود اما تجاوز اینقدر خشن و بی رحمانه ست که هرکس فرار کنه خیلی خیلی شانس آورده.
بله من خودم چند سال پیش بهم تجاوز شد کلی هم کتک خوردم اون موقع ادم مغزش قفل میشه میدونی وقتی تو یه جایی گیر کنی در هر صورت ب گا میری حتی اگه چیزی هم پرت کنی تو سر یارو بیفته بمیره خونش میفته گردنت اگه هم کاری نکنی بهت تجاوز میشه خلاصه که خدا نکنه همچین بلایی سر کسی بیاد
در تجاوز تکی، همون موقعی هم که گرفته میشه زیر مشت و لگد، اگه تو یه موقعیت مناسب (قبل از اینکه کامل له و لورده بشه) بتونه ضربه رو وارد کنه به نظرت کارساز نیس؟
در تجاوز تکی، همون موقعی هم که گرفته میشه زیر مشت و لگد، اگه تو یه موقعیت مناسب (قبل از اینکه کامل له و لورده بشه) بتونه ضربه رو وارد کنه به نظرت کارساز نیس؟
بستگی داره...با یه مشت درست حسابی تو شکم تو همون ضربه اول دیگه طرف نفس نمیتونه بکشه تو تخم زدن و الفرار پیشکش...بستگی داره متجاوز چقد کاربلد باشه
پس ذهنشون باید طوری آماده باشه که به محض احساس خطر تجاوز، قبل از اینکه متجاوز تا حد غلبه بهشون نزیک شه، سریع با یه حرکت غافلگیرکننده جوری بزنن تو تخماش که یارو نفمه از کجا خورده.
ولی اگه ضربه خطا رف دیگه اوضا ریدمال اندر ریدماله...
حرفا میزنیااا تجاوز با تهدید شروع میشه تو یه جای خلوت با سلاح سرد منکه شخصا اول سکته میکنم بعد غش کار به ضربه زدنم نمیرسه ?
دوستان بعد ازینکه چند نفر خفتت کردن با سلاح سرد و گرم دیگه کار زیادی نمیشه کرد به عنوان تاپیک توجه کنین :) نوشته پیشگیری در مورد پیشگیری صحبت کنین به نظرمن آدم باید مکان و زمان رفت و آمدشرو کنترل کنه ، نوع پوشش نسبت به مکان و ...
اقا بین خودمون باشه من برا ی بنده خدایی ک حساسم روش رفتم ب هزارتا بدبختی و واسطه و اینا ی کلت شاهکش خریدم با ی شوکر از ی شهر دیگه چون قاچاقه…همیشه گفتم بزاره تو کیفش…کلته رو تستش نکردم ک ولی شوکره واقعا قویه.طرف قلب و سر بخوره فک کنم بره تو کما طرف
سلاح گرم مشکلات و محاسن خودش رو داره، باید بشناسی نه اینکه فقط بخاطر اسمش یا اندازش خریداری بشه،
سلاح باید نو باشه، شلیک نکرده باشه این موضوع خیلی خیلی مهمه.
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
با هرچی زور و قدرت داری توهم بجنگی حالا به قول دوستمون خایه طرف با زانو دست و مشت هرچی بترکونی یارو میخواد تجاوز کنه بعد واستی نگاه کنی زن و مرد بودنم نداره چون یارو بیماره روانی پیشنهادم این یارورو بترکونید هر بلایی هم سرش امد به تخمم ? ? 🙄 🙄
اسکلت خان به این آسونیا نیس که برادر من! نمیشه تنظیم کرد دقیقا زد توی تخمای طرف! یادمه یه بار با یه نفر دعوا میکردم، آقا این کسمغز هی سعی میکرد بزنه به تخمام! چار پنج بار مشت و لگد انداخت به سمت تخمام، هیشکدوم نمیخورد به هدف! حساب کن تازه طرف مرد بود و توی وسط دعوا نمیتونست درست هدفگیری کنه بزنه تخم های مبارک بنده! ? تنها راهش همون اسپری فلفل یا شوکر و اینجور چیزاس… سوال تو اینه که دختره چرا وقتی داره بهش تجاوز میشه نمیزنه توی تخمای طرف، ولی سوال من اینه که چرا وقتی بهش تجاوز شد و تموم شد، کاری نمیکنه و انتقام نمیگیره؟…
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
از جمله تاپیکای اکشن داش اسی ?.
من به عنوان یک متجاوز از این به بعد بیشتر مراقب تخمام خواهم بود ?.
تشکر?
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
معتادی که زندگی من و مادرمو نابود کرد…کاش میشد بکشمش…ولی حیف…مجبورم تحملش کنم…یه بار یکی از دوستام ازم پرسید که چرا تو اینقدر داغونی؟؟میدونی چند نفر تو دنیا نون شب ندارن بخورن؟مگه از این بدترم هست؟گفتم اره،بدترش اینه که کوفتت جلوت باشه و نتونی بخوریش…من جفتشو کشیدم،دومی بدتره…بی گناهم و احساس گناه دارم،اونم به خاطر یه حیوون دیگه…بزارین ساده بگم…مهم نیست مسلح به چیزی باشید یا نه…مهم نیست که زور داشته باشید یا نه…یه راهی پیدا کنید…چون اگه بهتون تجاوز بشه ملت خر شمارو شماتت میکنن…ملت بیشعور که نمیگن اخه بچه هشت ساله چی میفهمه…میگن کونش میخاره…تازه…خودتونم پشیمون میشید از زندگی…از همه چی…یه راهی پیدا کنید…بهترین کار همینه
ما فامیل داریم تبریز بهم تعریف میکرد:یه پسری به دختر خانمی هی تیکه می نداخته و اذیتش میکرده که به گفته دختر خانم سه یا چهار بار بهش اخطار میده که راتو بکش برو وگرنه بد میبینی.ولی پسره به کارش ادامه میده .از قضا دختره رزم کار کیو کشین بوده که جزوه خشن ترین زرم محصوب میشه.سرتونو درد نیارم با کفش پاشنه بلند درست زده بود وسط دندوناش و ناکارش کرده بود و تمام دندونای جلویی ششکسته بودن بعد از شکایت بازی و این حرفا قاضی حق رو داده بود به دختره
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
معتادی که زندگی من و مادرمو نابود کرد…کاش میشد بکشمش…ولی حیف…مجبورم تحملش کنم…یه بار یکی از دوستام ازم پرسید که چرا تو اینقدر داغونی؟؟میدونی چند نفر تو دنیا نون شب ندارن بخورن؟مگه از این بدترم هست؟گفتم اره،بدترش اینه که کوفتت جلوت باشه و نتونی بخوریش…من جفتشو کشیدم،دومی بدتره…بی گناهم و احساس گناه دارم،اونم به خاطر یه حیوون دیگه…بزارین ساده بگم…مهم نیست مسلح به چیزی باشید یا نه…مهم نیست که زور داشته باشید یا نه…یه راهی پیدا کنید…چون اگه بهتون تجاوز بشه ملت خر شمارو شماتت میکنن…ملت بیشعور که نمیگن اخه بچه هشت ساله چی میفهمه…میگن کونش میخاره…تازه…خودتونم پشیمون میشید از زندگی…از همه چی…یه راهی پیدا کنید…بهترین کار همینه
داداش برای چن لحظه به کشتن طرف بشین جدی فک کن(نه در حد یه خیال و تصور فک کن واقعا قراره بکشیش)بعد چنبار میبینی که یواش یواش داری اماده میشی
XLX عزیز،جدای این که سخته ادم کسی رو بکشه(حالا هر چقدرم پست فطرت باشه) باید فکر کرد که اصلا ارزششو داره؟من بیشتر شبیه یه ادم مردم،اونم تو نقطه اوج به اصطلاح زندگیم،اول جوونیم…اما با همین وضع خراب روحی بازم میتونم اینده ای داشته باشم.حیف نیست؟؟واقعا انتقام ارزش نابودی دو تا زندگی رو داره؟ضمنا…اون ادم هنوزم عوضیه…اما از قبلش بهتر شده،خیلی بهتر…ازش متنفرم اما گاهی میگم شاید باید یه فرصت دوباره بهش بدم…تازه،با مرگ اون که زندگی من از اول شروع نمیشه،بچگیم رفت،نوجوونیم رفت…تو اول جوونی هم که مثل پیرمردای هشتاد سالم…کشتنش چی رو درست میکنه؟
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
معتادی که زندگی من و مادرمو نابود کرد…کاش میشد بکشمش…ولی حیف…مجبورم تحملش کنم…یه بار یکی از دوستام ازم پرسید که چرا تو اینقدر داغونی؟؟میدونی چند نفر تو دنیا نون شب ندارن بخورن؟مگه از این بدترم هست؟گفتم اره،بدترش اینه که کوفتت جلوت باشه و نتونی بخوریش…من جفتشو کشیدم،دومی بدتره…بی گناهم و احساس گناه دارم،اونم به خاطر یه حیوون دیگه…بزارین ساده بگم…مهم نیست مسلح به چیزی باشید یا نه…مهم نیست که زور داشته باشید یا نه…یه راهی پیدا کنید…چون اگه بهتون تجاوز بشه ملت خر شمارو شماتت میکنن…ملت بیشعور که نمیگن اخه بچه هشت ساله چی میفهمه…میگن کونش میخاره…تازه…خودتونم پشیمون میشید از زندگی…از همه چی…یه راهی پیدا کنید…بهترین کار همینه
داداش برای چن لحظه به کشتن طرف بشین جدی فک کن(نه در حد یه خیال و تصور فک کن واقعا قراره بکشیش)بعد چنبار میبینی که یواش یواش داری اماده میشی
XLX عزیز،جدای این که سخته ادم کسی رو بکشه(حالا هر چقدرم پست فطرت باشه) باید فکر کرد که اصلا ارزششو داره؟من بیشتر شبیه یه ادم مردم،اونم تو نقطه اوج به اصطلاح زندگیم،اول جوونیم…اما با همین وضع خراب روحی بازم میتونم اینده ای داشته باشم.حیف نیست؟؟واقعا انتقام ارزش نابودی دو تا زندگی رو داره؟ضمنا…اون ادم هنوزم عوضیه…اما از قبلش بهتر شده،خیلی بهتر…ازش متنفرم اما گاهی میگم شاید باید یه فرصت دوباره بهش بدم…تازه،با مرگ اون که زندگی من از اول شروع نمیشه،بچگیم رفت،نوجوونیم رفت…تو اول جوونی هم که مثل پیرمردای هشتاد سالم…کشتنش چی رو درست میکنه؟
بهت ارامش میده کم چیزی نیس…ولی اگه فک میکنی هنوز چیزی برای از دست دادن داری اینکار نکن
XLX عزیز،اکثر ما چیزی برای از دست دادن داریم…در مورد خودم فکر نکنم چیزی باشه…گذشتم پر درده و ایندم نامعلوم…جدای احساس پوچی و تنهایی عجیبم…اما این زندگی سگی رو ادامه میدم…شاید یه روز همه چی عوض شه…
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
معتادی که زندگی من و مادرمو نابود کرد…کاش میشد بکشمش…ولی حیف…مجبورم تحملش کنم…یه بار یکی از دوستام ازم پرسید که چرا تو اینقدر داغونی؟؟میدونی چند نفر تو دنیا نون شب ندارن بخورن؟مگه از این بدترم هست؟گفتم اره،بدترش اینه که کوفتت جلوت باشه و نتونی بخوریش…من جفتشو کشیدم،دومی بدتره…بی گناهم و احساس گناه دارم،اونم به خاطر یه حیوون دیگه…بزارین ساده بگم…مهم نیست مسلح به چیزی باشید یا نه…مهم نیست که زور داشته باشید یا نه…یه راهی پیدا کنید…چون اگه بهتون تجاوز بشه ملت خر شمارو شماتت میکنن…ملت بیشعور که نمیگن اخه بچه هشت ساله چی میفهمه…میگن کونش میخاره…تازه…خودتونم پشیمون میشید از زندگی…از همه چی…یه راهی پیدا کنید…بهترین کار همینه
داداش برای چن لحظه به کشتن طرف بشین جدی فک کن(نه در حد یه خیال و تصور فک کن واقعا قراره بکشیش)بعد چنبار میبینی که یواش یواش داری اماده میشی
XLX عزیز،جدای این که سخته ادم کسی رو بکشه(حالا هر چقدرم پست فطرت باشه) باید فکر کرد که اصلا ارزششو داره؟من بیشتر شبیه یه ادم مردم،اونم تو نقطه اوج به اصطلاح زندگیم،اول جوونیم…اما با همین وضع خراب روحی بازم میتونم اینده ای داشته باشم.حیف نیست؟؟واقعا انتقام ارزش نابودی دو تا زندگی رو داره؟ضمنا…اون ادم هنوزم عوضیه…اما از قبلش بهتر شده،خیلی بهتر…ازش متنفرم اما گاهی میگم شاید باید یه فرصت دوباره بهش بدم…تازه،با مرگ اون که زندگی من از اول شروع نمیشه،بچگیم رفت،نوجوونیم رفت…تو اول جوونی هم که مثل پیرمردای هشتاد سالم…کشتنش چی رو درست میکنه؟
بهت ارامش میده کم چیزی نیس…ولی اگه فک میکنی هنوز چیزی برای از دست دادن داری اینکار نکن
XLX عزیز،اکثر ما چیزی برای از دست دادن داریم…در مورد خودم فکر نکنم چیزی باشه…گذشتم پر درده و ایندم نامعلوم…جدای احساس پوچی و تنهایی عجیبم…اما این زندگی سگی رو ادامه میدم…شاید یه روز همه چی عوض شه…
میگی چیزی برای از دست دادن نداری ولی بعد گفتی شاید ی روز همه چی عوض شه این خودش ینی امید!!!
اکثر خشونت هایی که توی تجاوز وجود داره به خاطر مقاومت هست ، به نظرم بهترین ایده لذت بردن از موقعیت هست و بعدا پلیس و … ، اولین کاری که باید کرد اینه که متجاوز احساس خطر نکنه و فکر کنه شما هم دلتون میخواد ، در این صورت امکان فرار با کمترین آسیب وجود داره و حتی شاید خود متجاوز شما رو به مقصد برسونه ، فقط یادتون باشه که حتما باید یه سری کارها رو انجام بدید تا پزشک قانونی بتونه متجاوز رو شناسایی کنه
به عنوان یک قربانی تجاوز،توی جامعه ای کسی که بهش تجاوز شده بی ابرو میشه نه متجاوز،میتونم بگم بهتره بجنگی و بمیری...تو هفده هجده سال زندگیم تقریبا نصف شبامو به زور ارامبخش خوابیدم...هنوزم کابوسشو دارم...از اون موقع تا الان بعد از تقریبا ده سال،هیچوقت نتونستم جز توی یه اتاق قفل شده بخوابم،اتاقی که کلیدش تو دستم باشه...ادم نابود میشه...حداقل من که شدم...پوچی مطلق...هم سن و سالای من وقت بیکاریشون جق میزنن...من خودکشی میکنم...من که همون روز مردم...و زندگی برام جک احمقانه ایه که نمیشه از شرش خلاص شم...هر کسی که منو میشناسه میگه تو چرا باید افسرده باشی؟تو که یه نابغه ای و مخی و از این حرفا...نمیدونن...اونا هیچی نمیدونن...تجاوز...داغی روی پیشونی و روحته...مخصوصا اگه یکی از خونواده خودت اینکارو کرده باشه...کسی که هر روز میبینیش...نظر منو بخواین،ادم بهتره بجنگه و بمیره...مهم نیست که زورت میرسه یا نه...فقط بزن...فقط بزن...
تنها راهش انتقامه… انتقام آرامش عجیبی داره… به عنوان شخصی که انتقام گرفتم اینو میگم… یه قرص برنج حل کن تو غذاش و تمام.
معتادی که زندگی من و مادرمو نابود کرد…کاش میشد بکشمش…ولی حیف…مجبورم تحملش کنم…یه بار یکی از دوستام ازم پرسید که چرا تو اینقدر داغونی؟؟میدونی چند نفر تو دنیا نون شب ندارن بخورن؟مگه از این بدترم هست؟گفتم اره،بدترش اینه که کوفتت جلوت باشه و نتونی بخوریش…من جفتشو کشیدم،دومی بدتره…بی گناهم و احساس گناه دارم،اونم به خاطر یه حیوون دیگه…بزارین ساده بگم…مهم نیست مسلح به چیزی باشید یا نه…مهم نیست که زور داشته باشید یا نه…یه راهی پیدا کنید…چون اگه بهتون تجاوز بشه ملت خر شمارو شماتت میکنن…ملت بیشعور که نمیگن اخه بچه هشت ساله چی میفهمه…میگن کونش میخاره…تازه…خودتونم پشیمون میشید از زندگی…از همه چی…یه راهی پیدا کنید…بهترین کار همینه
داداش برای چن لحظه به کشتن طرف بشین جدی فک کن(نه در حد یه خیال و تصور فک کن واقعا قراره بکشیش)بعد چنبار میبینی که یواش یواش داری اماده میشی
XLX عزیز،جدای این که سخته ادم کسی رو بکشه(حالا هر چقدرم پست فطرت باشه) باید فکر کرد که اصلا ارزششو داره؟من بیشتر شبیه یه ادم مردم،اونم تو نقطه اوج به اصطلاح زندگیم،اول جوونیم…اما با همین وضع خراب روحی بازم میتونم اینده ای داشته باشم.حیف نیست؟؟واقعا انتقام ارزش نابودی دو تا زندگی رو داره؟ضمنا…اون ادم هنوزم عوضیه…اما از قبلش بهتر شده،خیلی بهتر…ازش متنفرم اما گاهی میگم شاید باید یه فرصت دوباره بهش بدم…تازه،با مرگ اون که زندگی من از اول شروع نمیشه،بچگیم رفت،نوجوونیم رفت…تو اول جوونی هم که مثل پیرمردای هشتاد سالم…کشتنش چی رو درست میکنه؟
بهت ارامش میده کم چیزی نیس…ولی اگه فک میکنی هنوز چیزی برای از دست دادن داری اینکار نکن
XLX عزیز،اکثر ما چیزی برای از دست دادن داریم…در مورد خودم فکر نکنم چیزی باشه…گذشتم پر درده و ایندم نامعلوم…جدای احساس پوچی و تنهایی عجیبم…اما این زندگی سگی رو ادامه میدم…شاید یه روز همه چی عوض شه…
میگی چیزی برای از دست دادن نداری ولی بعد گفتی شاید ی روز همه چی عوض شه این خودش ینی امید!!!
عزیزم من کسی رو که عاشقش بودم و هستم رو از دست دادم…تنها کسی که به امیدش زندگی میکردم،برای همین دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم…ولی ته ته دلم یه کورسوی امیدی هست که شاید بتونم برگردم پیشش،مطمىن باش من الان دلیلی برای زنده موندن ندارم!ولی به قول عمو لىون (تولستوی) :ادمی به امید زندست…اینا فرق دارن دوست عزیز…
دوستان عزیز و محترم، باید یه واقعیت رو بپذیرید و هضم کنید اونم اتفاقی که برای شما افتاده.
ولی یه چیزو خواهشا فراموش نکنید، اینکه هنوز زنده هستید. و اتفاقی که افتاده تقصیر شما نبوده، پس بار گناهی به گردنتون نیست. شاید پیش خودتون بگید که اره اون الان راجبه من چی فکر میکنه و یا اینکه من به عنوان یه انسان انقد پایین اومدم که فقط برای اون یه تیکه گوشت برای لذت بودم، من تمام حرفاتونو درک میکنم، منتهای امر بحث اینه که شما الان زنده اید. زندگی متوقف نشده. با عذاب دادن خودتون بخدا چیزی درست نمیشه. فکر انتقام باشید، و برای انتقام باید جنب و جوشی باشه، جنب وجوشی برای اینده. تلاش برای ساختن یه اینده بهتر.
من تعجب میکنم از deadlover1999 که با این سن کمش مشخصه یه ذهن خلاق داره و چقد پخته حرف میزنه که نشون از هوش بالاش داره، با این حال ثابت و راکد توی زندگیش مونده. پسر خوب، عزیز من یوقت فکر نکنی با این رفتارت اونو عذاب میدی، حتی اگه عضوی از خانوادت باشه. با این رفتار خودتو داری نابود میکنی. زندگی سگی یعنی چی؟ بچسب ب زندگیت. اللن زور بازویی داری و کلی چیزای دیگه. بچسب ب درس خوندنت ب زندگی و به ایندت. امیدوارم خبرای خوبی ازت بشنوم…شاد باشید
ممنون دوست عزیز…به هر حال،همونطور که در جواب اون یکی دوستمون گفتم،ادمی به امید زندست…منم میدونم تنها ادمی که دارم عذابش میدم خودمم…ولی من بهترین سالای عمرم،عزیز ترین و تنها ادمی که واقعا دوستش داشتم و خیلی چیزای دیگه رو از دست دادم…جمع و جور کردن اینا از نظر دوستان سخته…ولی در اصل برای من غیر ممکنه…