ممکنه الان بگین دروغه و فلانه
من 5 سالم بود که پدرم تصادف کرد
از6سالگی هی میدیدم صدای اه و اوهی از اتاق میاد
نگو مامانم داره تو اتاق میزنه تو تنهای
بعد سال ها14سالم شد همیشه با مامانم مخوابیدم اون شب توی بغل مامانم خوابیدم روی تشک نصف بدنش روم بود
انگار مخواستیم پزیشن بزنیم
فرداش شد و روز خیلی معمولی بود شب قبل خواب مامانم زده بود و شلوارش خیس بود پاش رو گذاشته بود رو کیرم در حدی که یه کمی میچرخیدم کیرم مخورد تو کونش صبح شد کیرم از شدت درد داشت پاره میشود
به مامانم با ترس گفتم درد داره گفت الان دردش میره منو برد حموم و جلوم لخت شد گفتم مامانننن زشت نیس
گفت تو پسرمی و منم مامانت باید همیشه دردای همو درست کنیم
اومد جلو داشتیم حموم میکردم مامانم گفت بیا صابون بزن هم دیگه رو مالیدم
از حموم در اومدیم هردومون لخت بودیم من همینحوری لخت خوابیدم دستم مونده بود رو کیرم که یهو دیدم مامانم داره بغل لبمو لیس میزنه افتاده روم خودمو زدم به خواب دیدم کیرمو داره لیس میزنه حس خوبی بود چشامو باز کردم گذاشت رف از شدت درد داشتم میموردم که بعد ناهار خواستیم بخوابیم که مامانم گفت لخت بخوابیم منم پایه شدمو لخت خوابیدم هنگام خواب دیدم مامانم داره کیرمو دست مالی میکنی و اب کیرم ریخت رو دستش که بلند شدم و مامانم گفت درد که نداره گفتم نه گفت از این به بعد با هم سکس میکنیم
گفتم زشته
گفت من دلم سکس مخواد تو هم کیرت ابش نیاد داغ نشه درد میگیره از اون به بعد مامانم و من پیش هم لختیم فیل های سکسی میبینم و لب همو بوس میکنیم و سکس میکنیم تا به الان که 15سالمه
بهتر لحظه زندگیم وقتی هس که
هنگام درد کیرم مامانم میکنه دهنش و با هوای گرم دهنش داغ میکنه کیرمو
به جون خودم مادرم به جون هرکی که بگین دروغ نیس و خاطره واقعیه