مدرسهی ما توی خیابون معدل، دقیقا چسبیده به یه مدرسه دخترونه قرار گرفته بود. معمولا نوبتی، یکی از مدرسهها رو ربع ساعت زودتر تعطیل میکردن تا موقع تعطیل شدن نخوریم تو قَدِ همدیگه؛ یعنی خونه رفتنهامون با هم یکی نشه. من و دوستم پژمان، خونهمون توی یه کوچه بود، اما اون سر شهر. هر روز با دوچرخه نیم ساعت رکاب میزدیم تا برسیم به کلاس. معلمها این موضوع رو میدونستن و بهمون اجازه داده بودن که زودتر از مدرسه بزنیم بیرون. البته پول داشتیم سرویس بگیریم، اما خب هزار تا دوز و کَلَک به کار بستیم که آقا ما پدرامون تو معدن کار میکنن و وضعیت مالی خوبی نداریم، برای همین با دوچرخه میایم مدرسه. توی زمستون صورتمون رو میپوشوندیم فقط چشمهامون معلوم بود. از این نقابها هم که جدیدا برا کرونا استفاده می کنن، می ذاشتیم رو سر و صورتمون.
همیشه زمان رفتن، با دخترا هم مسیر میشدیم. پژمان توی این رفت و آمدها خاطر خواه یه دختری به اسم نازی شد. تو مدرسهشون دخترای دیگه دست میزدن و میخوندن:
“آی نازی نازی نازی
تو دیگه خیلی درازی”
ناراحت نمیشد؛ دختری خوبی بود. پر سر و صدا، شیطون و صد البته زور پاهاشم زیاد بود. نازی و پژمان سوار دوچرخه میشدن و برای اینکه خسته نشن نوبتی ده دقیقه با تمام توان رکاب میزدن. حتی بعضی وقتها برای اینکه حرصشو در بیارم میگفتم من نمی دونم پژمان چه جوری خیابونو میبینه وقتی تو می شینی جلوش! یه روز در میون تو فلافلی مش صفر، فلال میخوردیم. خاله لیلا، مادر پژمان، با مادرم خیلی جور بودن، عین دوتا خواهر. وقتی میدیدن یه روز در میون با شکم سیر میایم خونه، بهمون شک کردن. گندش در اومد که ما مفسد فیالارض شدیم. مادرامون خیلی مذهبی بودن، هر گونه ارتباط با دخترای دیگه براشون با فساد و فحشا برابری میکرد. وقتی دانشگاه هر دوشون عکاسی قبول شدن، رفتیم خواستگاری. اون دوتا کفتر دراز و کوتوله مراسم نامزدی گرفتن. پژمان تعمیرات ماشین رو کنار پدرش یاد گرفت، بعدشم وضعیت مالیش خوب شد و ازدواج کرد. روز عروسی عین یه برادر زدم پشت پژمان و گفتم: بدون اغراق و خود شیرینی، یکی از آرزوهای زندگیم دیدن عروسی شما دوتا بود. وقتی بغلش کردم تموم خاطرات نوجونیمون عین یه فیلم از جلو چشمام رد شد. کم کم دوتایی بند کردن به من که باید زن بگیری، چون ما با آدم مجرد مسافرت نمیریم. نازی شده بود خواهر نداشته من، هر چی می پُخت، اول یه ذرهشو می ریخت تو بشقاب، میفرستاد واسه من. حتی بیشتر از پژمان فکر ازدواج من بود.
توی شهریورماه ساعت چهار صبح اومدن کلید خونه شون رو دادن به من که به گل ها آب بدم و شب برم همونجا بخوابم و یخچالشون رو خالی کنم. می خواستن اولین مسافرت زندگیشون رو برن.
یه هفته که گذشت تو مسیر برگشت تصادف کردن، وقتی رسیدم یه جنازه دیدم که یه پتوی سوخته و بلند کشیده بودن روش. نازی بود. از ترس ، از شدت ناراحتی یا هر چیزی بلند داد زدم:
"آی نازی نازی نازی / تو دیگه خیلی درازی"
می خوندم که بلند شه، بلند شه حرصش در بیاد با ناخن های بلندش گوشت دستمو بگیره. می خوندم که پژمان بگه با زن من درست حرف بزن، اما هیچوقت دیگه این اتفاق نیفتاد. رفیق های کوتوله و دراز من برای همیشه رفتن. خیلی دوست داشتم یه بار دیگه بغلشون کنم ، یه بار دیگه بگم : بچه شما نمی دونه باید به من بگه عمو یا دایی. قبل از اینکه دیر بشه کسایی که دوستشون دارین رو بغل کنین.
نوشته: سعید سجادیان
اگر خواندن این داستان غم انگیز برایتان ناراحت کننده بود ، از شما دوستان عزیز معذرت خواهی میکنم🙏🌹
یک نصیحت دوستانه: همیشه محبت خودتان رو به دیگران مخصوصا عزیزانتان دریغ نکنید ، چون روزی که نباشند دیگر فرصت جبران نیست 😔😔😔
با سپاس 🌹🌹🌹
جای نویسنده نیستم و نبودم که بخوام درکش کنم ولی خوندن این متن هم به اندازه ی کافی تلخ بود🖤
↩ Sasan shah
بعضی از تلخی ها همیشه تو دل آدم میمونه 😔😔😔
ممنون از نظری که دادید دوست عزیز 🙏🌹
خیلی غم انگیز بود تسلیت میگم خیلی ناراحتم کرد😔😈 خدا صبر بده بهتون
روایت درام و تلخی بود .از قدیم گفتن همه چیز جدیدش خوبه جز رفیق که قدیمیش خوبه
↩ lil_lebowski
اگر ناراحتتون کردم، معذرت می خواهم 🙏🙏🙏
↩ Mehrab7011
دوست عزیز این یک داستان هست ، هر چند شاید واقعیت داشته باشه ، ولی بیشتر داستان ها ساخته ذهن نویسنده است .
بعدشم من نویسنده داستان نیستم .
اگر خواندن داستان ناراحتتون کرده ، معذرت میخوام 🙏🌹
↩ Joseph_Cooper
یه قسمت گنده ای از زندگی واقعیه این اتفاقا
بالاخره باید کنار اومد باهاشون 🖤
↩ Joseph_Cooper
هیچ اشکالی نداره که مطلب سکسی نبوده یا غمگین بوده،مگه حتما باید فقط در مورد سکس نوشت؟!برات آرزوی صبر میکنم 😢
↩ lil_lebowski
ن داش الان ک اینو خوندم زیاد رو ب راه نیستم
↩ Joseph_Cooper
خوب دوست عزیز هر خواننده ای با خوندن این داستان یکم ناراحت میشه منم یکی از اون خواننده هام
↩ داریوشم
آقا داریوش عزیز ، این فقط یک داستانه که نویسنده اش هم شخص دیگه ای هستش .اصلا هیچ ارتباطی با من نداره🤷
اتفاقا مطالب غیر سکسی که اینجا منتشر میشه ،خیلی از مطالب سکسیش بهتره بنظر خودم 😍😍😍
ممنون از همراهیت دوست خوبم 🙏🌹
↩ Mehrab7011
اگر خواستی حال و هوات عوض بشه ، میتونی بری تو صفحه من . چند تایی تاپیک طنز هست که خنده رو لبات بیاره دوست عزیز 🌹🌹🌹