سلام و درود🤠
نام:دختر پسرنما
نویسنده:نیلوفر.ن
خلاصه: در يه شب زمستون پسري در حال که عصبانيه پاي پياده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه
و به سمت خونه خودش ميره نزديک خونه که میرسه متوجه صدایی ميشه میره ببينه چه خبریه
که با صحنه دعوا رو به رو ميشه همون طورکه به سمت طرفین دعوا میدوعه حاضرین
با ديدن اون پا به فرار ميذارن و تنها يه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحيف که چاقو خورده
اونو به خونش ميبره و اونجاس که ميفهمه پسري که اورده خونش يه دختره……
↩ Mr.kiing
عالی بود بالاخره بعد از 8 ساعت تمومش کردم
پایان خیلی خوبی داستانات ♥
محشربود
حرف نداشت
امروزازکاروزندگی افتادم تااین داستان روتموم کردم
اصلادلم نمیامدگوشی روبذارم زمین