با امیدی نا امید زورق شکسته دلم را به دریای دلت سپردم و گام به جاده مهربان نگاهت نهادم.

چه ساده و معصومانه به دار آویخته شدم زمانی که ایمانم و عشقم را

(کمی دلتنگی)

Qashang bood aqaye jack sparrow :) ? ?

مینویسم از قامت شکسته ام...
از سنگینی کوله بارم....
از دشنه بی وفایی بر حصار دلم و از تنهایی و بی کسی چشمان ترم.
مینویسم از نگاه تو که بی کسی ایینه را به نگاهی گذرا دلخوش نکرد.
دلخوشم به نگاهی گذرا از رهگذری خسته بر سنگ مزارم و مینالم از شب گریه های تنهاییم که آسمان ابری نگاهم و بغص سکوت ترانه هایم را مامنی مهربان نبود...
مینویسم و سخنی بر زبان نمی آورم چرا که میترسم آسمان نگاهت به ابری گذرا دل خوش کند.
دلم میگیرد بحال خلوت کوچه پس کوچه های قلبم که حتی مسافری با صدای پای قدمهایش سکوت بکرش را نشکست.
پرم از گریه ...
دلواپسی و تنهایی و یک دنیا صدای پای سکوت!
پس مینویسم و میدانم
وفایی نیست ...
جفایی هست
و خیالی نیست
چون خدایی هست....

**
به خاطر داری که گفتی هر گر مرا تنها نمیگذاری؟<br/ >
گفتی :<br/ >
میخواهم پا به پای تو و دوش به دوش تو غیر ممکن ها را تسخیر کنیم و ناممان را بر دست نوشته های کتیبه جاوید عشق به گونه ای دیگر ترسیم کنیم که حتی مرغان خیال و شاپرکهای عاشق در رویاهای دست نیافتنی خود به آن نرسیده باشند؟<br/ >
به من گفتی:<br/ >
که گرمی محبت دستانت واقیانوس بیکران چشمان تو را که سایبانیست تا دل شیدایم را در ساحل آن به ارامش میرسانم<br/ >
با<br/ >
تمام خاطرات پاک کودکی<br/ >
و دنیایم عوض نمی کنم؟<br/ >
به یاد دارم در اخرین دیدار عشقمان چشمان مهربانت را که سرشار از تازیانه های نوازش و محبت بود به چشمانم دوختی وبی آنکه قفل لبانت را بازگشایی <br/ >
تمام ناگفته ها را ار نگاهت خواندم…<br/ >
میخواستی بگویی<br/ >
در هر دم و باز دم نسیم <br/ >
در هر پاورچین و ترنم لحظه ها بیادم هستی…<br/ >
میخواستی بگویی<br/ >
هر چند از منو بدرقه نگاهم دور میمانی اما با یادم زنجیر محکم فاصله را پاره خواهی کرد.<br/ >
میخواستی بگویی…<br/ >
تو قصد سفر داشتی و من محکوم به ماندن و چه محکومیتی از این تلخ تر؟؟؟<br/ >
گفتی که زود باز خواهی گشت تا بار دیگر فضای تاریک و نامانوس غم و فراغ با آمدنت رنگ ببازد .بمن گفتی میروی و زودتر از پلک زدنم باز خواهی گشت و با نگاهت به من فهماندی که خودت برای بازگشت شور و اشتیاقی دگر داری.<br/ >
در آن لحظه اغوشت برای من بهترین مرحم بود و اشک چشمانم تنها بدرقه من برای تو …<br/ >
تو رفتی و مدت زمان زیادی از آن روزگاران میگذرد .نمیدانم…!!!؟تاوان کدامین گناه را باز پس میدهم ؟<br/ >
اما به این باور رسیدم که دیگر هیچ لغت و هیچ واژه ای جوابگوی احساسات ورق ورق شده من نیست.<br/ >
بترس…<br/ >
از روزی که درام زندگی من را روزی کسی با تو تکرار کند .<br/ >
من<br/ >
تو را به پاکی عشق پرندگان و زلالی آب چشمه ها میبخشم …<br/ >
اما میترسم از روزی که خدا<br/ >
کفـــــــــــــــــاره عشق من را از تو در گوشه قصــــــــــــــــــــــر خیالی عشق کسی دیگــــــــــــر باز پس گیرد…!!!**

اینجا صدای نفس سرد تازیانه های خاموش بر پشت پنجره بلورین رویاهایم <br/ >
گویی بغض باران را به همنشینی و میهمانی خلوت دلم فرا میخواند<br/ >
اینجا<br/ >
حتی چکاوک نیز با آهنگ باران و غزل هشق بیگانه است.<br/ >
و <br/ >
من<br/ >
اینجا <br/ >
تنهای تنها و بی تو …<br/ >
با من بگـــــــــــــــــــــــــــو و هراس مدار از اینگه بگویند<br/ >
ترانه ای بیهوده میخوانی<br/ >
زنجــــــــــــــــــــــیر محکم اسارت را بگشای و از عمق فاصله بسویم <br/ >
پر کش.<br/ >
فریاد صدایت را از پشت این دیوار با گوش جان پذیرایم<br/ >
نگذار <br/ >
اینجا زیر آوار و تازیانه غم با خود تنهــــــــــــــــــــــــا بمانم.<br/ >
بیـــــــــــــــــــــــــا…<br/ >
چشمهایم در انتظار تو با افق همگام و همراز میشود.<br/ >
جانم جویای کرانه ای از وجود توســـــــــــــــت.<br/ >
بیآآآآآآآآآ <br/ >
و مرا با خود به جایی ببر که دیگــــــــــــــــــــــر هرگز سردی این فضا و حضور واضح و منحوس مرگ را حس نکنم.<br/ >
پس به کتیبه جاوید عشق قسمت میدهم زود بیایی <br/ >
پیش از آنکه مجبور باشی تمام احساس و عشقت را <br/ >
به سنگ مزارم <br/ >
تقدیم کنی…

…Loading

ممنون از amalf
hosna khanom عزیز ?

متن هاتون زیبا بودن

مرسی . . . ?

خوشحالم دل نوشته هام مقبول شما و دوستان دیگه قرار گرفت برگ سبزی تحفه درویش بود. از شما ودیگر دوستانم تقاضا دارم اگه دلنوشته شعر یا حتی من برگزیده ای از خودشون یا شاعری پسندیدن اینجا بزارن ?

**◊ ◊ ◊

.

.

قَهر ڪِـہ میڪُنیـטּ مُرآقِبِ فآصِلِـہ هآ بآشیـטּ !

بَعضیآ هَمیـטּ حَوآلی مُنتَظِر جآیِ خآلی بَرآیِ نِشَستَـטּ میگَردَטּ [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**◊ ◊ ◊

.

.

شَبآیِ بی تو مَـטּ بی خوآب میشَم

ڪسی هَم اِسم تو هَر جآ ڪِـہ بآشِـہ , مِثِ پَروآنِـہ هآ بی تآب میشَم [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**◊ ◊ ◊

.

.

بِـہ ڪسآیی ڪـہ پُشتِ سَرتوטּ حَرف میزَنَـטּ بی اِعتِنآ بآشید

اونآ بِـہ هَمونجآ تَعَلُق دآرَن! دَقیقاً ‘ پُشتِ سَرتوטּ ‘ [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**◊ ◊ ◊

.

زیآدی رُک بودَنَم خوب نیست , آدَمو مَنفور میکُنِه, آدَمآ دوس نَدآرَטּ یِـہ سِری چیزآ رو اِنقَد رُک بِشنَوَטּ [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**بیل گیتس میگِـہ : مَـטּ هَمیشِـہ آدَمآیِ تَنبَلُ بَرآیِ ڪآرآیِ سَخت اِنتِخآب میڪُنَم

چوטּ اونآ رآحَت تَریـטּ رآه رو بَرآیِ اَنجآمِش پیدآ میڪُنَـטּ ! هوم ۸)) [!] ×**

**◊ ◊ ◊

.

بُگذآر بِگویَم ڪِـہ اَز سَرآبِ ایـטּُ آטּ بُریدَم , مَـטּ اَز عَطَش تَرآنِـہ آفَریدَم

بِـہ سَمتِ مآندَنَت رآهی نِمیشَوی چرآ

گآهی سِتآرہ هِدیـہ ڪُـטּ بِـہ مُشتِ پوچ شَب هآ , شِمُردہ تَر بِگو بآ مَـטּ حُروفِ رَفتَنَت , [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**◊ ◊ ◊

.

گآهی تَنهآ ڪآری ڪِـہ اَز دَستِتوטּ بَرمیآد اینِـہ ڪِـہ نَـہ تَعَجُب ڪُنید , نَـہ تَفَڪُر , نَـہ تَصَوُر , نَـہ تَحَیُر

فَقَط یِـہ نَفَسِ عَمیقُ ایمآטּ بِـہ اینڪِـہ هَمِـہ چیز اونطور ڪِـہ بآیَد دُرُست میشِـہ , [!] ×

◊ ◊ ◊ **

**◊ ◊ ◊

.

یِـہ جآ هَست ڪِـہ بآیَد وآیستی , یِـہ جآ هَم هَست ڪِـہ بآیَد دَرری

اَمآ اَگِـہ جآیِ ایـטּ دو تآ بآ هَم عَوَض شِـہ , تآ آخَر عُمر بِدِهڪآر خودِتی , [!] ×

◊ ◊ ◊

.**

**.

یِـہ مُدَت ڪِـہ میگذَرہ

آدَم تو زندِگیِ خودِش تَـہ میڪِشِـہ ُ فَقَط بِـہ وِسآطَتِ زندِگیِ دیگَرآטּ زندِگی میڪُنِـہ , [!] ×**

**◊ ◊ ◊

.

.

گآهی اوقآت فِڪر ڪَردَטּ بِـہ بَعضیآ

نآخوآگآه لَبخَندُ رویِ لَبآت میآرہ , دوس دآرَم اوטּ لَبخَندآیِ بیگآهُ اوטּ بَعضی هآ رو , [!] ×

◊ ◊ ◊ **

مولتی کافه:
.:
موهام لَخت بود…
صافِ صاف!
ولی تو هميشه ازشون متنفر بودی، ميگفتی حالتو به هم ميزنه!
ميگفتی موی فر دوست داری…
راستش اونموقع ديگه برام اهميت نداشت كه چه قدر به موهای صافم علاقه دارم!
فقط يه دراكولای اخمو تو ذهنم بود. يكی كه حتی اسمش بهم نيرو ميداد…
راستش اين نيرو عجيب مستم می كرد… دوستش داشتم!
واسه همين رفتم موهام رو فر كردم! گفته بودی از موی مشكی بدت مياد!
بلوند كردم!
حالا من با موی فر بِلوند بی شباهت به من قبلی ولی عاشق تر جلوی آينه از ظاهرم لذت می بردم …
دوست داشتم شب كه ميای همه چيز رويايی باشه، فضای خونه رو رمانتيک كردم و منتظرت شدم…
در و كه باز كردی بوی عطر سردت همه جا پراكنده شد،
با تموم وجودم بلعيدمش!
لامپ كه روشن شد بی اينكه بخوای به سمتم اومدی…
دستی روی موهام كشيدی و سرتو فرو كردی توی گودی گردنم؛ داشتم از اين نزديكی لذت ميبردم كه خيلی آروم گفتی: لعنتی تو هيچوقت اون نميشی!

#لاادری

اینم از من تقدیمتون
علی ۳۰مشهد
۰ ۹ ۰ ۱ ۴ ۳ ۰ ۲ ۶ ۹ ۶

ممنون از همتون محمد عزیز سجاد و علی ودر یک نگاه ?

هر شب سعی میکنم یکی از نوشته هامو بزارم دوستان هم منو کمک کنن ممنون مبشم .از در بک نگاه هم بابت متنای زیباش تشکر میکنم ممنون ?

این جمله گابریل گارسیا مارکز رو شنیدی؟

«سخت است زندگی با کسانی که دغدغه‌هایت را نمی‌فهمند ولی عزیزان تواَند!»

شرح حال خودمه (dash)

_

راه حل براش پیدا کردی به مام بگو!

تشکر از همگی بخ خصوص در یک نگاه عزیز که در نبود خودم به منو تایپیک لطف زیادی داره.اسی جون و تمامی دوستان عزیز که قابل دیدن و پست گذاشتن

درود کاپیتان…

شرمنده اگه ب تاپیکت دیر رسیدم… رفیق، هرجا تاپیک تازه ای زدی، دوستای قدیمیتو بی اطلاع نذار…

درد لحظات تنهاییتو اگه با قلبن نتونم حس کنم، اما شرایطت رو میتونم درک کنم… امیدوارم هرچی خاک شادروان، مادرته… سلامتی باشه برای بازماندگانش… خاصه جنابالی…