هنوز…!
درهمين نزديكی ما…!

مردى گوسفند می‌کُشد و خونش را به ماشين چند صد ميليونى‌اش ميمالد!

پسری پشت ماشینش می‌نویسد: “بیمه قمر بنی هاشم”، يا اينکه می‌نويسد “يا جد فلانی”؛ اما مثل یابو میراند!

هنوز برای ازدواج استخاره می‌کنند نه تحقیق!

هنوز توی چاه پول می‌ریزند و نامه عربی پست می‌کنند!

هنوز مردم چشم ديدن بوسه عشق را ندارند درحاليكه برای ديدن صحنه اعدام با شور و شوق حاضر می‌شوند!

هنوز قبل از پدر شدن، حتی يك كتاب تربيت كودك پارسی نمی‌خوانند اما هرشب در مسجد دعای عربی می‌خوانند!

درحاليكه تنها نان‌آور همسايه، بعلت بيماری‌ و بی‌پولی درحال مرگ است، فرسنگها مسير را جهت زيارت خدایی می‌روند كه خودش به وضوح بیان کرده که: از رگ گردنتان به شما نزديكترم….

هنوز بر آزادگی حسین اشک می‌ریزند اما حاضر نیستند یک روز آزاده زندگی کنند.

زبان و کلامشان مملوّ از جملات زیباست اما عملشان سرشار از زشتی و ناپاکی است!

آری این است بلای تعصب کورکورانه جاهلی؛ بلای خانمانسوز ایران

به یاد دیالوگی بس قشنگ و معنی‌دار از سریال امام‌علی افتادم؛

“معاویه: قوی‌تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟
عمروعاص: آری، جهل مردم…!”

آیا در سایهٔ همین جهل و پذیرش و تقلیدهای بدون تفکر و کورکورانه نیست که حاکمان و سردمداران ما به خودشان چنین اجازه می‌دهند تا با بی‌شرمی تمام، این گفتارهای سخیف و البته برای خودشان منفعت دار و ضامن بقای حکومت و نظام را به زبان جاری کنند؟!

علاوه بر این، علم‌الهدی امام جمعه مشهد، در پاسخ به این گفته حسن روحانی؛ “مردم را نباید به زور و شلاق به بهشت ببریم”، این را بیان کرد که: “شلاق که سهل است، با تمام قوا جلوی کسانی که مانع رفتن مردم به بهشت می‌شوند، خواهیم ایستاد!”

به راستی چه کسی این وظیفه را برای حاکم اسلامی تعیین کرده است؟! چرا آخوند باید مردم را به زور و با شلاق به بهشت ببرد؟! چگونه این حق را برای خود قائل می‌شود که به اسم نماینده خدا در تمام امور زندگی مردم دخالت کند؟! چه منفعتی برای او دارد؟! واقعا اگر آخوند جماعت تا این حد دلسوز جامعه و به فکر مردم میبود، آیا این همه مصیبت و بلا نصیب مردم ایران میشد؟!

و در نهایت؛

آیا جهل و تعصب و تقلید کورکورانه اکثریت مردم باعث به وجود آمدن چنین دیدگاه‌هایی برای سردمداران حکومت نشده است؟!

تفکر عقلانی و منطقی به دور از تعصب و تقدّس؛ اولین قدم برای ایجاد تغییر