اولین تجربه فانتزی ما

1403/01/21

اولین رابطه ما با یک فانتزی شروع شد
من نادر هستم ۳۵ ساله و خانمم نفس ۳۴ ساله.ما سال ۹۹ ازدواج کردیم.هردومون خیلی هات هستیم و سعی میکنیم همه جوره به هم لذت بدیم،نفس خیلی دوست داره که تمام بدنش رو بلیسم و منم با خوردن و لیسیدن سوراخ کس و کونش براش کم نمیذارم،از طرفی منم دوست دارم هم از کس بکنم هم از کون که نفس هم هیچ وقت نه نمیگه و از هردوش لذت میبره
مابین سکسمون فیلم پورن میدیدم و با همه ی فانتزی ها لذت میبردیم،اما چیزی که برای هردومون جذاب بود رابطه موازی و ضرب بود.برای هردومون جذاب و دوست داشتنی بود،اوایلش با خجالت راجع بهش نظر میدادیم و میگفتیم که چه لذتی میبرن و بعد ها تبدیل به فانتزی شخصی شد.مابین همه سکسامون میگفتیم که کاش دونفر دیگم بودن،یا کاش یه مرد دیگم بود و از پشت حال میکردیم و یا یک زن دیگه و …
این حرفا به حرف محدود نشد و زمانی که روی کیرم نشسته و با کسش بهم حال میداد منم با انگشت سوراخ کونشو میمالیدم و اون میگفت آره بکن،میخوام،یه کیر دیگم میخوام یا برعکس که مینشست و از کون حال میکردیم کسشو میمالیدم و میگفت بازم میخوام.یدونه کمه
تا یک سال پیش در حد حرف بود و با گفتنش لذت میبردیم تا جایی که این فانتزی برامون تبدیل به نیاز شد و باهم توافق کردیم که با یک زوج تقریبا همسن و تیپ خودمون تجربش کنیم.حدود ۶ ماه داخل سایت دنبال زوج مناسب گشتیم که متاسفانه ۹۹ درصد فیک و سودجو بودن،هیچ کدوم حاظر به دیدار حضوری نمیشدن و … . به همیخاطر کلا دیگه بیخیالش شده بودیم تا چند ماه پیش که یکی از دوستای خانومم با شوهرش یک شب از آخر هفته اومدن منزل ما.مهران و الهام دوسال از ما کوچکترن و معمولا هفته ای یکی دوبار همو میبینیم.طبق روال همیشه وقتی اومدن بساط مشروب‌ رو انداختیم و چهارتامون شروع کردیم.ساقی من بودم و پیک های نیمه سنگین میریختم که روتر مست شیم و بتونیم سریعتر شام بخوریم.بعد از یک ساعت که عرق خوردیم و سیگار کشیدیم گفتم که بریم شام بخوریم که مهران گفت ترجیه میدم که فقط یکم جوجه بخورم که مستیمون خراب نشه و با موافقت همه همین کار رو کردیم.با اینکه بالای بالا بودیم باز شروع کردیم به خوردن تا جایی که مهران توان راه رفتن نداشت و متوجه نمیشیدم دورمون چه خبره.با اصرار ما قرار شد که شب بمونن و با این وضعیت بیرون رانندگی نکنن.تنها چیزی که یادم میاد تشک رو تو اتاق کنارمون براشون انداختم و روی تخت افتادم و زمانی بیدار شدم که دیدم نفس داره تکونم مید که بیدار شم،کاملا لخت شده و کیرمو تو دستشه.بهم گفت مهران من کیر میخوام.وقتی گفتم جونم کیرمو گذاشت تو دهنش شروع کرد به خوردن.همینجور که خم بود منم طبق معمول گفتم بشین رو دهنم.اون با ولع کیرمو میخورد و منم کس صاف و تپلش رو میخوردم و از شدت لذت زبونمو تا جایی که میشد میکردم تو کسش‌،بعد کونشو باز کردم و سوراخ کونشو میلیسیدم.تمام صورتم از اب کسش خیس شده بود که خودش یهو بلند شد کمرمو تو دستش گرفت و گذاشت رو سوراخ کسش و نشست روش.کیر من نسبتا کلفت و ۱۶ سانت هست اما با این حال بس کسش لیز بود تمام کیرم رفت داخل و یه آه بلند کشید.منم شروع کردم تند و محکم تلنبه زدم و با دستم محکم رو کون بزرگش میزدم.به هیچ وجه حواسمون نبود و یادمون نبود که مهران و الهام اتاق کنارمون هستن تا جایی که صدای آه و ناله الهام رو شنیدیم.اون موقع یادمون اومد که اونام هنوز خونه ماهستن و اتاق کنارن.پیش خودمون گفتیم شده و بیخیال.مثل همیشه به نفس گفتم کاش یک کیر و کس دیگم بود که بیشتر حال میکردیم که نفس گفت اتاق بغلمون هست برو بیارشون که کونم هم کیر میخواد.گفتم باشه.بعد از چند ثانیه گفت پس چرا نمیری.منم با تعجب گفتم جدی میگی؟!گفت اره جدی بهشون بگو اگر میخوان بیان.گفتم مطمئنی؟پشیمون نمیشی؟نفس هم گفت اگر تو پشیمون نمیشی منم فقط برای یکبار تجربه نه پشیمون نمیشم.رفتم دم در اتاق و مابین صدای آه و ناله های الهام گفتم مهران اگر دوست دارین بیاین پیش ما که یهو صداشون قطع شد و هیچی نگفتن و من برگشتم تو اتاق
به نفس گفتم فکر نکنم بیان،گفت مهم نیست واشکالی نداره
نفس خوابید و پاهاش رو باز کرد،منم اطراف کس خیسشو بوسیدم که کسشو بخورم تا باز آماده شه که حس کردم صدای قدم برداشتن پشت سرم میام که دیدم الهام با شورت و سوتین که نصف سینش از بالای سوتینش زده بالا و مهران باشورت اومدن،بدون اینکه کلمه ای بینمون رد و بدل بشه خودمونو کشیدیم کنار که جای اونام بشه و نفس دستشو طرف الهام به نشانه اینکه بیاد تو تخت دراز کرد و گفت دوست دارم سینمو بخوری.باورم نمیشدالهام اومد و حالت داگی گرفت و خم شد و سینه ی نفس رو گذاشت تو دهنش،منم باز شروع کردم به خوردن،مهران هم شورت الهام رو پایین کشید و شروع کردن به خوردن کسش.نفس هم بیکار نبود و سوتینش رو باز کرد.با نور کم شب خواب دیدن سینه های آویزون الهام لذتی داشت که کیرمو مثل چوب کرده بود اما وقتی نفس سینه هاش رو تو دستش گرفت و گذاشت تو دهنش دیگه نمیتونستم تحمل کنم.کیرمو گذاشتم روی کسش و گذاشتم داخلش.نفس یه آه بلند کشید که فکر کنم از لذتش آب مهران اومد.بعد از چند ثانیه مهران هم کیرشو کرد تو کس الهام،صدای آه و ناله چهارتامون کنار هم فوق العاده بود.الهام کس نفس رو میمالید و نفس هم از زیر کس الهام رو میمالید.مابین حال کردنمون الهام و نفس یه چیزایی بهم میگفتن که من متوجه نمیشدم که نفس گفت بسه کمرم درد گرفت.ار نگاه چهارتامون میشد فهمید که منتظریم که رابطه موازیمون تبدیل به ضرب بشه که نفس تیر خلاص رو زد.از زیر کیرم اومد بیرون به صورت داگی سمت کون الهام نشست.صورت الهام سمت من بود و صورت نفس سمت مهران.همینجوری که من از کس میکردمش و مهران الهام رو میکرد کیر مهران از کشید بیرون و گذاشت تو دهنش،الهام هم همین کار رو کرد.من و مهران هم بدون هیچ اعتراضی و با کمی شکه شدن از اون لحظه رویایی لذت میبردیم.نفس بهم گفت برام بازش کن.همینجوری که الهام داشت کیرمو با ولع میخورد سوراخ کون نفس رو با آب کسش خیس کردم و دو انگشتمو کردم کردم داخل و بازی دادم،با این کارم حرکت خوردنش هم بیشتر شد.توصیف اون لحظه ای که کیرم تو دهن الهام بود و سینه های درشت و اویزونش رو میدیدم،از طرف دیگم دیدن نفس که اونجوری کیر مهران رو میخورد و باز کونش که قرار بود کیر قلمی و بلند مهران بره داخلش برام قابل وصف نیست.چند بار خودمو نگه داشته بودم که آبم نیاد اما دیگه تحملم تموم شد و گفتم دارم میشم که الهام خودشو کشید بالا و گفت ریز رو سینم.چنان با دهن کیرمو مکید و با دستش تکون داد که حس کردم تمام آب بدنم رو داره میکشه.سینه هاش پر از آب بود،کیر نیمه خوابیدمو گذاشت لای سینه های و تکون میداد.داشتم میمردم از لذت.الهام گفت آمادش کن که من هنوز نشدم،رفت سینه هاش رو بشوره و برگرده.تو این فاصله کوتاه اما لذتبخش اصلا حواسم به نفس نبود،وقتی به خودم اومدم دیدم که نفس رو به من نشسته رو کیر مهران و خودشو بالا و پایین میکنه.دیدن کون دادنش تو اون زاویه و بیرون زدن کسش و تکون خوردن سینه های خوشکلش باز کیرمو سیخ سیخ کرد.رفتم سمتشون و سینشو بوسیدم و کیرمو گذاشتم رو کسش.گفت فقط تند بکن که خوب ارضا شم.از رو کیر مهران بلند شد و منو خوابوند و کیرمو گذاشت رو کسش و نشست.به مهران هم گفت زود باش بکن.کون بزرگش تو دستم بود و اروم رو کیرامون بالا و پایین میشد.آه و ناله های نفس تند تر شده بود.میگفت تند تر بکنین،بکنین،میخوام کس و کونمو پر اب کنین.سه تامون نزدیک بودیم اما من هرجور بود خودمو نگه میداشتم که اول نفس ارضا شه.مهران گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم و دارم میشم و با یه آه بلند محکم چسبید به نفس.نفس گفت بریز توش که دارم میشم.منم با لذت فوق العاده ارضا شدم و همون لحظه هم نفس خیلی بد به خودش لرزید و شونه هام رو سوراخ کرد.مهران که کیرشو بیرون اورد الهام گفت زود بیا که منم میخوام.نفس هم روی کیرم انگاری بیهوش شده بود و تکون نمیخورد،اروم میگفت مردم.از درد و لذت مردم.فقط میخوام بخوابم و خودشو انداخت رو تخت.الهام گفت بلند شو بریم تو اتاق بغل که الان مهران میاد،من گفتم دوبار با شدت ارضا شدم این دفعه سخت بلند میشه و دیر ارضا میشم،گفت اشکالی نداره
ادامش رو در داستان بعدی بهتون میگم…

7 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-04-09 02:02:50 +0330 +0330

اسم ما هم که مهران و الهام هستش 😀 😀

2 ❤️

2024-04-09 02:07:13 +0330 +0330

ما هم باور کردیم!😁

0 ❤️

2024-04-09 02:08:37 +0330 +0330

توی بخش داستانها همین رو گذاشته بودی . موفق باشید

0 ❤️

2024-04-22 09:24:02 +0330 +0330

درود بر زوج جنوبی😉عالی بود داستانت🌹

0 ❤️

2024-04-26 08:31:11 +0330 +0330

نادر کجایی ادامه بده

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «