بدترین سوتی زندگیم به نظر خودم این بود موقعی که پورن میدیدم مادرم دید
بدترین سوتی شما چی بوده؟
پ.ن:عکس همینجوریه دلم خواست
↩ elham…joon
اگر تو توی سن ۱۹دخترتو در حال خود ارضای ببینی چه ری اکشنی نشون میدی؟
چند دقیقس دارم فکر میکنم کدومو بنویسم تا مطمئن میشم یه بدترشو یادم میاد!! چیکار کردی با اعتماد به نفسمون خدا ازت نگذره 😛
خونه تنها بودم مثه همیشه داشتم با خودم ور میرفتم و یه خیار تو کونم بود که خانمم یهو اومد و دید 😬 😬 😬
بدترین سوتی ای که دادم، یه بار وسط یه جمع یه حرفی زدم و همون لحظه متوجه شدم اشتباه گفتم ولی انقدر تا آخر حرف منو تکرار کردن و خندیدن که دوست داشتم زمین دهن باز کنه و برم توش 🤌🏻
(دوستان بنا بر دلایلی نصف این کامنت رو حذف کردم :) اصلا حال کَل انداختن ندارم... )الان که فکر میکنم میتونم حرف زدن در مورد کون یلدا هم یکی از بدترین سوتی های که بود دادم چون این دختر ول کن کون من نیست 🥲
بدترین سوتی من این بود که یه وقتی برای دوستان شهوانی هم از تلگرام استفاده میکردم در حالیکه برای بیزنسم از تلگرام استفاده میکردم و یکبار یه عکس سکسی فرستادم به مدیر یک کمپانی که زن بود و خلاصه خیلی افتضاح شد . برای همینم با دوستان شهوانی فقط توی شهوانی چت میکنم
↩ Abbas_monster29
نمیدونم دنبال چی هستی، یا میخوایی چکار کنی،
اگه فکر میکنی یا حتی مطمئنی من فیکم، باشه من هیچی ندارم برای اثبات خلف حرفت؛
ولی اگه فکر میکنی من و کیوت گرل یه نفریم، که خب سخت در اشتباهی! خیلی خیلی سخت در اشتباهی… .
الی من یه بار مامانم موقع جق زدن مچم رو گرفت
اون لحظه میخواستم بمیرم
۱.قضاوت نکنید
۲.ناراحت نکنین
۳.با شادی زندگی کنین
بها دادن به شریکی کاری که لیاقت نداشت این از همه بدتر بودباعث تبعات زیادی تو زندگیم بود
گروهبان نگهبان بودم رفتم به نگهبانا سر بزنم، دیدم نگهبان اسایشگاه ته اسایشگاه داره یکی رو میکنه 😬
وقتی نوجوون بودم یکی از بچه همسایه هامون تو ماشین خودشون تو حیاتشون داشت برام ساک میزد چه ساک زن خوبی هم بود البته قبلش هم برام میزد و ابمم را میخورد که دقیقا موقع اومدن آبم باباش اومد و دید اونم درش اورد دیگه حسابشو بکنید کنسول وسط پیکان چه صحنه ای بشه
حدوداً ۱۸ ساله بودم. مادرم آموزشگاه خیاطی و طراحی لباس و اینجورچیزا داشت و دخترای زیادی رو آموزش می داد. در یه ترم، دوست دخترم که هممحلی ما و دوسال ازم کوچیکتر بود، ثبت نام کرد، ولی دیرتر از بقیه. واسه همین تا چندجلسه، شاگردای دیگه که می رفتن، او دوساعت بیشتر می موند و تمرینا و تکلیفایی رو که مادرم بهش داده بود انجام می داد تا خودشو به بقیه برسونه.
گهگاه مادرم برای انجام کاری میومد خونه و من به بهانه باشگاه یا کلاس کنکور می رفتم بیرون و در غیاب او به آموزشگاهش سر می زدم و با جی افم دور از چشم اغیار و با خیال راحت، حال و حول و لاس و بوسی داشتیم و گاهی همدیگه رو به نوعی ارضا می کردیم.
خلاصه حسابی خرکیف میشدم!یه بار مادرم زودتر از دفعههای قبل برگشت و ما دوتا هم مشغول بودیم، من دکمههای لباسشو وا کرده بودم و سینههاشو میخوردم و میبوسیدم و کسشو از روی شلوارش نوازش میکردم. اونم زیپ شلوارمو وا کرده و کیرمو از بغل شورتم کشیده بود بیرون و فشار و فشور میداد که چشات روز بد نبینه، یهو صدای در رو شنیدیم و تا اومدیم به خودمون بجنبیم، مادرم وارد سالن آموزشگاه شد!
جات نه خالی، اونجا که با هرچی دم دستش بود منو زد از دمپایی و کفش بگیر تا سانتیمتر خیاطی و خطکش تی و الگو و… دوست دخترمم انداخت بیرون و بهش گفت تکلیفتو بعداً روشن میکنم!
بعدم به بابام که نظامی بود خبر داد و شب یه کتک مفصل از اون و داداش بزرگترم خوردم و خرکیف شدنهام همه دود شد رفت هوا! خود مادرم هم تا یه ماه با من قهر بود تا زمانی که ازم تعهد قرص و محکم گرفت؛ مبنی بر “توبه و پر از غلطکردم گهخوردم” که دور و بر این کارا نرم.
اون دختر رو به این بهانه که خیلی عقبه و چیزی یاد نمیگیره از آموزشگاهش اخراج کرد (که مامانش باور نکرده بود) و شهریه کلّ ترمش رو هم به خانوادهش برگردوند!
البته چون توبۀ گرگ مرگه، بعد از چندماه من دوباره رابطهم رو با دوست دخترم برقرار کردم تا زمانی که رفتم دانشگاه توی یه شهر دیگه و بعدش سربازی. دوست دخترم هم بعداً در شهر خودمون قبول شد و سال سوم تحصیلش به اجبار مامان و باباش ازدواج کرد و همدیگه رو اصلاً ندیدیم.
یه سوتی کوچیک دیگهم، سه سال قبل از اون ماجرا در خونه خودمون و در حال لاس و لیس با دختر داییم (که همسن خودم بود) ازم سر زد که اونجا هم حسابی کتکی شدم!
کلّاً کتکخورم خیلی ملس بود؛ به خاطر نظامی و خشن بودن بابام و مبادی آداب بودن مادرم، و عصیانهای من!
ولی بدترین سوتی در سکسهایی که در نوجوانی و جوانی داشتم همون بالاییه بود که باعث شد واسه دفعات بعد با هرکس رابطهای دارم، خیلی حسابشدهتر و محتاطتر عمل کنم!