.
بچه که بودیم خاک بازی میکردیم

عروسک بازی می کردیم
مادر می امد و مانع میشد :

که لباس هایت کثیف می شوند و خاکی میشوی و …

اما بزرگتر شدیم

هنوز بازی میکنیم

این بار دنیا بازی !

اما دیگر مادری نیست که بگوید

مواظب باش کثیف می شوی !!!
.

♥ به سلامتی مادر ♥
واسه اینکه دیوارش ازهمه کوتاه تره!
♥ به سلامتی مادر ♥
بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من! همیشه گفت بچه هام…
♥ به سلامتی مادر ♥
بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچ وقت از غمهاش نگفت
♥ به سلامتی مادر ♥
بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
♥ به سلامتی مادر ♥
بخاطر زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده…
♥ به سلامتی مادر ♥
چون هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه‌ای نمیکنه
♥ به سلامتی مادر ♥
چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره، اما با تمام­ اینها…!!!
چه فریبانه بهشت را زیر پایت خواندند !!! ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
و زمین را بر سرت خراب کردند مـــــــــــادر!
فدای خاک زیر پایت…

[quote=reality]با اجازه
.
.
.
ای یهوه بگم چکارت کنه ترومن؟؟…این تاپیکتو ک دیدم امشب خیلی نارحت شدم چون همین شب باش دعوام شد… sad

ولی با این موضوعی ک انتخاب کردی دوباره یادم افتاد ک خدای ما نه الله نه یهوه نه پدراسمانها و…نیست بلکه مادر است…

ممنون[/quote]
جالبه
پس همين تاپيک باعث شد پشيمون بشي (silly) .
هيچوقت دل مادرامون نشکنيم، چون ديگه تکرار نميشن
عشق و دوست دختر و زن و بچه، قابل تکرار شدنن، اما مادر و پدر ديگه نه…
اميدوارم همينجا باعث شه که همگيمون بيشتر قدرشونو بدونيم ok .

.
.
.
مهربانی مادر است
ایثار مادر است
عشق مادر است
زندگی مادر است
رنجر مادر است
غم خوار مادر است
درد مادر است
تنها مادر است
بهترین جمله گیتی مادر است
*
*
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . .

[quote=ترومن][quote=reality]با اجازه
.
.
.
ای یهوه بگم چکارت کنه ترومن؟؟…این تاپیکتو ک دیدم امشب خیلی نارحت شدم چون همین شب باش دعوام شد… sad

ولی با این موضوعی ک انتخاب کردی دوباره یادم افتاد ک خدای ما نه الله نه یهوه نه پدراسمانها و…نیست بلکه مادر است…

ممنون[/quote]
جالبه
پس همين تاپيک باعث شد پشيمون بشي (silly) .
هيچوقت دل مادرامون نشکنيم، چون ديگه تکرار نميشن
عشق و دوست دختر و زن و بچه، قابل تکرار شدنن، اما مادر و پدر ديگه نه…
اميدوارم همينجا باعث شه که همگيمون بيشتر قدرشونو بدونيم ok .[/quote]

ممنون…امشب دلم بیش از حد تصور گرفته شد…!

××به ياد همه مادران سفر کرده××
مادر پیر شده و آشپزخانه از تنها شدن نگران است …
یقه پیراهن پدر هراسان به آخرین دکمه های بسته شده با دست او خیره شده اند …
فرشته مو سفید خانه مان کوله بارش را بسته …
امروز برایم خاطره اولین روز مدرسه ام را گفت که وقتی وارد کلاس شدم و او میرفت گریه میکردم …
خواستم بگویم آخر مهربان آن روز زجه‌هایم برای 4 ساعت ندیدنت بود ولی یک عمر ندیدنت را چه کنم ؟؟؟ اما نگفتم …

زنده باشی ترومن / این بهترین تایپیکیه که توی این سایت و تاریخش گذاشته شده / متاسفانه برای فریب همه چور تایپیکهایی میزارن /بخصوص سکس با محارم وبخصوص تر سکس با مادر / که ابدا قبول ندارم که چنین چیزی واقع شده باشه / وکسی بتونه به تقدس مادر … ///واقعا ازت ممنونم ممنونم/ممنونم /ممنونم/ ممنونم/ممنونم /ممنونم /ممنونم/ممنونم /ممنونم/ ممنونم/ممنونم /ممنونم /

.
.
معذرت میخوام فیثاغورس …چرا که مادر من سخت ترین معادلات است!
معذرت میخوام نیوتن …چرا که مادر من راز جاذبه است!
معذرت میخوام ادیسون …چرا که مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخوام افلاطون …چرا که این مادر من است که شهر فاضله قلب من است!
معذرت میخوام رومیو… چرا که همه راه ها به عشق مادر من ختم میشود…!
معذرت میخوام ژولیت …چرا که مادرم عشق من است !

به دنیا آمد
تا دختر کسی شود

ازدواج کرد
تا همدم کسی شود

بچه‌دار شد
تا مادر کسی شود

برای همه، کسی شد

اما خودش بی‌کس ماند…

♥ به سلامتی همه مادرا ♥

.
.مادر یعنی زندگی ،
مادر یعنی عشق ،
مادر یعنی مهر ،
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه ،
با خنده هات می خنده ،
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم…
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،
مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ، با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،
مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ، چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری …
مادر یعنی همه زندگی …

.
.
مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن
از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن
وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبها تا ابد درکارمن
پروراندی جان من با رنجهای بی شمار
کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن
خرج کردی عمر خود را تابروید جان من
من به لطفت زنده ام ای ابرباران دار من
شرح لطفت در ازل افسانه ای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن
قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای
ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن
درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو
ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن
هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت
سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن
سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد
سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن…

[quote=پویا985]زنده باشی ترومن / این بهترین تایپیکیه که توی این سایت و تاریخش گذاشته شده / متاسفانه برای فریب همه چور تایپیکهایی میزارن /بخصوص سکس با محارم وبخصوص تر سکس با مادر / که ابدا قبول ندارم که چنین چیزی واقع شده باشه / وکسی بتونه به تقدس مادر … ///واقعا ازت ممنونم ممنونم/ممنونم /ممنونم/ ممنونم/ممنونم /ممنونم /ممنونم/ممنونم /ممنونم/ ممنونم/ممنونم /ممنونم /[/quote]
سلام
خوش اومدي
گويا از کاربران قديم هستي اما با آيديه جديد.
شرمنده ميکني… (blush) . دوستان زيادي هستن که تاپيکهاي پرباري دارن. ممنون از لطفت
اونهايي که گفتي، فقط ميتونم بگم بيمارن همين.
قداست هر چيزي رو ميشه به چالش کشيد الا مادر.

بهشت از آن مادران است

در حالی که به جز پرستاری و نگهداری از فرزندان هیچ حق دیگری نسبت به آنها ندارند fool

و برای بیشتر چیزها اجازه بابا لازم است !!! sad .

[quote=eyval123412341234]وقتی بچه بودم٬ مادرم فقط مادرم بود و همیشه قدرشو میدونستم. وقتی نوجوان شدم٬ مادرم راهنمام بود و قدرشو میدونستم. وقتی جوان شدم٬ مادرم دوستم شد و قدرشو دونستم. حالا در میانسالی مادرم٬ خواهرم شده و با هم درد و دل میکنیم و هنوزم قدرشو میدونم. میدونم که بعد از مردنش٬ قرار نیست براش اشکی بریزم چون وقتی زنده بود پاهاشو بوسیدم. دستاشو بوسیدم. چشمایی که برام گریه گرده بود رو بوسیدم و در آخر هم سرش رو که پر بود از نگرانی و فکر من٬ بوسیدم. میدونی برای چه چیزی گریه خواهم کرد؟ به خاطر دلتنگیم نه به خاطر عذاب وجدان.[/quote]
سلام بر نويسنده با کمالات شهواني (smile) .
خوش اومدين
اميدوارم همه اونايي که مادرشون زنده‌اس، قدرشو بدونن
مادر سمبل عشق بدون توقع است.

داستانی اموزنده برای جوان امروز ایران:

.
.
.
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:
در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است.این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم.
استاد به او گفت:
از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی.
جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:
ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است.!

[quote=reality]داستانی اموزنده برای جوان امروز ایران:

.
.
.
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:
در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است.این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم.
استاد به او گفت:
از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی.
جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:
ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است.![/quote]
داداش ريليتي
امشب خيلي اينجارو صفا دادي
پستهات يکي از يکي قشنگترن
ممنونم از همکاريت drinks .

[quote=ترومن][quote=reality]داستانی اموزنده برای جوان امروز ایران:

.
.
.
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:
در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است.این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم.
استاد به او گفت:
از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی.
جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:
ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است.![/quote]
داداش ريليتي
امشب خيلي اينجارو صفا دادي
پستهات يکي از يکي قشنگترن
ممنونم از همکاريت drinks .[/quote]

خاهش میکنم دوست خوبم…

به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياد بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!

مادر… … سالخوردگی دخترکی تنهاست… … که عروسکهایش حرف میزنند، بزرگ میشوند، راه می افتند و میروند.

سرم را نه ظلم خم ميکند و نه ترس!
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم ميشود مادر…

آرزوی سلامتي همه مادرها

مادرم فرشته است…
ولی
هیچوقت ندیدم پرواز کند…
زیرا به پایش…
من را بسته بود.

مادر
دست هایش می‌لرزد
پاهایش درد می‌کند
فشار خونش
گاهی بالا می رود
هر شب
یک کیسه پر از قرص های رنگارنگ از توی کیفش درمی‌آورد
می خورد
برای سلامتی من
حال من خوب می‌شود
آرام به خواب می‌روم
او خودش
اماهنوز
موقع نفس کشیدن
آرام درد می کشد.

هر روز خانه ﺭﺍ ﺟﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﺪ…

ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ؛

ﺭﻧﮓ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ دارد.

هیچوقت به ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ نرﻓﺘﻪ؛

اما یک ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

“مادر”

[quote=دخــــتر بــסِ]مادر… … سالخوردگی دخترکی تنهاست… … که عروسکهایش حرف میزنند، بزرگ میشوند، راه می افتند و میروند.[/quote]
درود
خوشحالم که باز ميبينمت
ممنون give_rose .

بعضی وقت ها

از اینکه

قدم از مادرم بلندتر است

خجالت میکشم

تاری ازموی سرت کم بشود ،
می میرم
آه!
گیسوی تو درهم بشود ،
می میرم
قلب من ،
ازتپش قلب تو جان می گیرد
آه!
قلب تو پر ازغم بشود ،
می میرم

مادربودن یه شغل تمام وقته
مگه نه اینکه مادرا هرگز به
مرخصی نمیرن
استعفا نمیدن
بازنشسته نمیشن

مادر بودن مثل یه جاده
یه طرفه
یه طرفه وبی انتها

نوزاد از سینه مادرش شیرمیخوره
کلسیم مادر کم میشه و دندان مادرو بدردمیاره و…
نوزاد برای خود مردی میشه
پاشو روپای دیگش میندازه و با ادعای علم وفرهنگ میگه:
عقل زن ناقصه ازخودت پرسیدی عقلت که کامله چطور کامل شد؟
عقلت ازهمان صاحب عقلی که ناقصه کامل شد.

♥مادرم♥

من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم

زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من

مادرها اگه منطق داشتن مادر نمیشدند ، نمیشود با منطق انقدر عاشق بود !

خمیده ترین
ایستاده دنیا
{مادر}