فرش را در زیر نور ماهتاب افکنده ایم
شیشه ی سر بسته را در جوی آب افکنده ایم
گردن یارست ما را جایگاه دست راست
دست چپ بر گردن تنگ شراب افکنده ایم
دوستان مستند و هر یک گوشه ای افتاده اند
ما و دلبر هم کناری رختخواب افکنده ایم
بس که در گوشی سخن گفتیم با آن ماهرو
سایرین را یک به یک اضطراب افکنده ایم
پاره کردیم از تن سیمین تنی تن پوش را
امشب از مستی نقاب از آفتاب افکنده ایم
خویش را بر موج اندامش ز فرط پیچ و تاب
تا نگهداریم، پا را در رکاب! افکنده ایم
راه ناهموار وصل امشب «جلالی» صاف شد
ز آن که طرح کار را اول خراب افکنده ایم
<عبدالحسین جلالیان>
پریشان خاطر آن آواره در صحرای گیسویت
هزاران شب خراب افتاده در کنج سر مویت
من از سمت سپاه عشقبازان آمدم سویت
که بنویسم خجالت میکشد ماه از گل رویت 😘
مو فرفری بابایی چطووووره…؟؟؟
یه سری سیاه و سفیدا خوبن؛ مث برف لای موهات!
مث کلاویه های پیانو؛ مث اون دو تا چشمات…
مث ترکیب یه شال سفید؛ با موهای مشکی فرفری
مث یه آلبوم عکس قدیمی؛ که پره از عکسای بچگی
با تو رنگ دنیام چه قشنگه! سیاه سفیده آره… همینشه که قشنگه
غبطه میخورد دریا به موجهای پی درپی
به پیچ وتاب زلفی که نوارقلب من است 😍 😍 😍
↩ little sweetie
من دیر رسیدم بی انصاف عکس پاک کردی ندیدم
↩ Farshad8828
احتمالا چشمات بخار داشت یه بار دیگه چک کن😁☺️
↩ little sweetie
ببخشید جسارتم رو… 🙏 🙏
ای کـه چـون رخ مینمایی آفـتاب آیـد برون
آنچنان مستی که از چشمت شراب آید برون
زلفگانت خـود حجابی بـر نگاهت میکـشد
وای از آن روزی که زلفت از حجاب آید برون(امان از این بیت😅)
آنکه میگوید دوام عالم از بی بند و باری شد خراب
گیسوانت را رهـا کن تا خـراب آید برون!
آنکه میگوید صبوری کن بهشت از آن ماست !
هـر کجا رخ مینمایی با شـتاب آید برون
زاهد از اندوه رسوایی به رخ دارد نقاب
ور نه پیش دیگران خود بی نقاب آید برون
گوئیا در خواب غفلت مانده اند اصحاب کهف
پس تو رخ بنما که این عالم ز خواب آید برون