خاطرات دیدن بدن لخت زنهای فامیل

1402/11/27

اینجا، از خاطرات تون بگید

6760 👀
1 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-02-16 18:25:42 +0330 +0330

سلام
من امیرم 14سالمه و میخوام داستان واقعی دیدن بدن لخت زن عموم و عمه ام از حموم خونه مادربزرگم رو براتون بگم.
معمولاً بعد از مدرسه بین راه ی سر به خونه مادربزرگم میزدم، وقتی رسیدم سر کوچه، دیدم عموم داره با ماشین میره، من رو ندید و رفت، وارد خونه که شدم،دیدم که زن عموم با عمه ام دارن با هم میرن حموم، عموم آورده بودش که عمه ام ببردش حموم چون بارداره و اگه تنها باشه سخته براش. زن عموم ماه آخر بارداری اش رو میگذرونه و عموم تو این چند ماه همه جوره گوش به حرفشه.عمه ام مجرده و همراه مادربزرگم زندگی میکنن. وقتی وارد خونه شدم کسی من رو ندید و تا اون لحظه کسی متوجه حضور من نشده بود، صدای بسته شدن در حموم اومد، که رفته بودن برای استحمام. درب حیاط رو بستم و وارد اتاق شدم،رفتم داخل اتاق مادربزرگم که دیدم خوابه،دیدم خبری نیست، خواستم از اونجا برم که احساس تشنگی کردم و رفتم آشپزخانه آب بخورم، پنجره حموم کنار دیوار مطبخ بود، داشتم آب می‌خوردم که توجهم به پنجره جلب شد. پنجره نیمه باز بود و میشد از زیرش داخل حموم رو نگاه کرد،قبلا امتحان کرده بودم. صدای حرف زدشون میومد و داشتن با هم حرف میزدن،به این فکر افتادم ی حالی بکنم باهاشون،قبل از اینکه اولین نگاه رو بکنم تصورم این بود که زن عمو فرناز احتمالا باید با لباس زیر باشه و عمه الناز که میخواد کارهاش مثل لیف کمر و شستن موها انجام بده، مثل تو خونه با بلیز شلوار باشه. با خودم فکر کردم که ببینم میشه زن عمو فرناز رو با لباس زیر ببینم یا نه. حتی تصورش با اون شکم برام تحریک کننده بود، رفتم نزدیک پنجره تا ی نگاه بندازم که دیدم هنوز لباس هاشون رو درنیاوردن و نشستن رو ۴پایه، از حرف هاشون فهمیدم منتظر گرم شدن آب هستند، حال کردم چون می‌تونستم لحظه لخت شدنشون رو ببینم، عمه الناز مثل تو خونه بلیز شلوار پوشیده بود و زن عمو فرناز هم لباس ی تیکه حاملگی. بعد از چند دقیقه که حرف هاشون رو زدن،عمه الناز اب رو امتحان کرد و دید گرم شده مجدد آب رو بست و به زن عمو گفت فرناز جان آماده ست و گرم،لباسات رو دربیار. فرناز که ی لباس ی تیکه بارداری پوشیده بود، بلند شد و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهنش، عمه الناز هم خیلی سریع بلیزش رو درآورد و گذاشت روی میز سرحموم،من که حسابی از این حرکتش شوکه شده بودم و منتظر دیدن شکم لخت فرناز بودم با دیدن ی سوتین صورتی که چفت ممه های ۸۵ اش شده بود محو تماشای ممه هاش شدم، با دیدن چاک ممه های سکسی اش حسابی حشری شده بودم و آرزو کردم کاش خودش تنهایی اومده بود حموم تا لخت میشد و می‌تونستم نوک ممه هاش رو ببینم، شلوارش رو هم درآورد و گذاشت روی بلیزش، شرتش هم با سوتین اش ست صورتی بود،وقتی که برگشت و کون اش رو دیدم حسابی هیجان زده شدم چون اصلاً فکر نمی‌کردم همچین بدن سکسی و رو فرمی داشته باشه، در مورد درآوردن لباس هاش باید بگم که خودم هم اول حسابی جا خوردم چون اول فکر میکردم عمه الناز فقط اومده کمک فرناز در حد کارهایی مثل لیف زدن کمر و شستن موهاش و فکر نمی‌کردم بخواد لخت بشه، وقتی لباسش رو درآورد فک کردم فقط خاطر اینه که میخواد لباس هاش خیس نشن اما اشتباه میکردم. الناز که دید فرناز هنوز داره دکمه های لباسش رو باز میکنه،گفت چقدر لفتش میدی و خودش دست به کار شد و نشست و از پایین لباس زن عموم رو کشید بالا و درآورد، فرناز که پشتش به من بود، کون گنده و گوشتی اش مشخص شد،ی لحظه فک کردم هیچ لباس زیری نپوشیده و باید آماده لخت دیدنش بشم، اما ی ست جذاب بیکینی بندی پوشیده بود که رنگش نارنجی بود، برخلاف عمه النازم که شرتش کامل کونش رو پوشونده بود ، شرت ست بیکینی زن عمو فرناز خیلی سکسی بود کنارش دو تا بند داشت و دیگه لازم نبود برای درآوردنش خم بشه و تا پایین بیاد، فک کنم بهش میگن لامبادا و چون بند پشتش رفته بود لای کونش،همه کونش مشخص بود.من که ممه رو بیشتر از کون میپسندم، اینجا عاشق کونش شدم و کیرم شق کرد هنوز چند ثانیه ای از لخت دیدن عمه النازم نگذشته بود که به بدن لخت و سکسی تر زن عموی خوش اندام ام خیره شدم،الناز لباسش رو گذاشت رو لباسهای خودش و بعد گفت چ خانمی، ماشاالله پستون هات از منم گنده تر شده،از منم جلو زدی ناقلا، این جمله رو که شنیدم، نگاهم رفت سمت کمرش و مشتاق بودم هرچه زودتر ممه هاش رو ببینم،به کمرش که دقت کردم،دیدم هیچ درز یا بندی نیست و فقط ی بند رد شده،برام سوال شد که پس از کجا باز و بسته میشه؟ فرناز در جوابش گفت مگه نمیدونی تو بارداری پستونا هم بزرگ میشن؟الناز گفت نه.فرناز هم بهش گفت خب حالا بدون و بعد دستش رو گذاشت رو ممه هاش و گفت این پستونا غذای بشه منه،فداش بشم منم قربونش بشم منه. بشه خودمه این خوشگل پسر النازم نشست و شکم فرناز و بوس کرد و گفت قربونش بره عمه. الناز برگشت رفت آب رو باز کنه که با دیدن ممه های ۹۰ اش من به حد ارضا رسیدم ولی جلوی خودم رو گرفتم تا همزمان با لخت شدنش ارضا بشم،ممه هاش خیلی عالی شده بود، داخل ی بیکینی نارنجی که از دو تا تیکه پارچه مثلثی کوچیک تشکیل شده بود که تقریبا فقط نوک ممه اش رو پوشونده بود و از وسط بهم گره میخورد و این گره راه باز و بسته شدنش بود، از خلاقیت سازنده اش لذت بردم چون دیگه نیاز نبود که زن حامله به سختی دستاشو ببره پشت تا پستون بندش باز بشه علاوه بر این به راحتی هم پوشیده میشه و خانم های حامله ممه گنده دیگه چ برای بستنش و چ برای باز کردنش اذیت نمیشن و راحت هستن. همینطور خانم های عادی، خلاصه که زن عموی با این ممه هایی که سایزش همه رو یاد برنامه قدیم استاد فردوسی پور میندازه خیلی من رو حشری تر کرد، به خصوص با ست بیکینی که پوشیده بود. خلاصه که خیلی سکسی شده بود، انقدر که ممه هاش و کونش به ما امون نداد تا ی لحظه به حجم عجیب و غریب شکمش یا همون بشه توجه کنیم، شکمش به حدی بزرگ شده بود که روش خط افتاده بود و کامل روی زیر شکمش رو اشغال کرده بود، حالت نیمرخی که وایساده بود تا آب رو باز کنه واقعا بی‌نظیر بود، به خصوص کون بزرگش که زاویه نیمرخش منو محو خودش کرد و واقعاً میتونم بگم همه جذابیت اش بخاطر بیکینی بود که پوشیده بود و از نظر من اگه لخت بود، همچین جذابیتی نداشت،هرچی بیشتر به فرناز نگاه میکردم، جریان خون کیرم بیشتر میشد، به خصوص اینکه کامل شق شده بود و بین دیوار مطبخ و شکم ام گیر کرده بود و جای نفس کشیدن نداشت،بنابراین هر لحظه امکان ارضا شدنم وجود داشت. فرناز میخواست آب رو باز کنه که الناز ازش پرسید بیکینی رو دانیال خریده؟ فرناز گفت بله سلیقه آقامونه دیگه، الناز گفت خوش سلیقه است داداشم، فرناز گفت هم خوش سلیقه هم خوش سکس، الناز گفت حتما خوش کیر هم هست، فرناز با خنده گفت ایشالا ی کلفتش هم گیر شما بیاد ، الناز گفت داداشم چقدر به فکرتم هست، فرناز گفت چطور؟ الناز گفت بیکینی خریده برات عالی، اولین باره میبینم ی همچین چیزی، فرناز گفت نکنه میخای من با این وضعم برا ی پستون بند به سختی بیفتم، الناز گفت پس سفارش خودتون بوده؟ فرناز گفت نه، من که تا قبل از اینکه اینو بخره،هیچ لباس زیری نمی پوشیدم، ی روز گفت چرا نمی پوشی، گفتم سختمه اینطوری، رفت اینو خرید، من خودم ذوق مرگ شدم وقتی اینو برام خرید، الناز گفت داداش خودمه دیگه، فرناز آب رو باز کرد که الناز بهش گفت بیکینی ات رو خیس نکن، در بیار بعد برو زیر آب، فرناز آب رو بست و بند های بیکینی اش رو یکی یکی باز کرد و درآورد ،پشتش به من بود و میخواستم با دیدن بدن لختش به خصوص نوک ممه هاش ارضا بشم، آماده شدم برگرده تا با دیدنش کیرم رو به دیوار فشار بدم، برگشت،نمیدونم چجوری توصیف کنم، به حدی تحریک آمیز بود که بدون فشار دادن خودم به دیوار ، بدون این که حتی تکون بخورم ارضا شدم و از بدن یک زن، یا بهتره بگم،بدن برهنه یک مادر لذت بردم،
ادامه دارد

1 ❤️

2024-02-16 18:33:38 +0330 +0330

↩ Hadipvt
اصولاً دید زدن شهوت برانگیزه، داستان من رو بخونید، متوجه میشوید😅😅
تجربه های دید زدن هم شامل این مسئله میشه.

1 ❤️

2024-02-16 18:58:31 +0330 +0330

↩ Hadipvt
منظورت چیه؟؟؟

0 ❤️

2024-02-16 20:24:35 +0330 +0330

فکر کن دختری و لزبینی. و میری استخر. دیگه تا تهش برو. چقدر خودمو مالیدم تو جکوزی

0 ❤️

2024-02-16 20:26:47 +0330 +0330

زمون جونیام کلی فامیل اومده بودن مهمونی دخره یکی از فامیلامون یه گوشه سالن نشسته بود داشت با یکی حرف میزد ما اومدیم نشسیم کنارش اسین کوتا پوشیده بود یه هیزی کردیم زیربغله پشمالوشو دیدیم بشدت تحریک شدیم سوتین سفیدم پوشیذه بود بندشو دیدیم

0 ❤️

2024-02-16 20:56:39 +0330 +0330

بدن لخت خواهرمو دیدم

0 ❤️

2024-02-16 22:09:52 +0330 +0330

↩ Kallegonde2345
این شد خاطره یا روزنامه

0 ❤️

2024-02-17 02:07:28 +0330 +0330

↩ marziye34
خوندید، نظرتون رو بگید، چون تو داستان ها زدم و منتشر نشد اینجا فرستادم

0 ❤️

2024-02-20 04:29:20 +0330 +0330

↩ Kallegonde2345
آخه زن حامله دیدن داره اصلن سکسیه که دید بزنی البته شما حق داری 14 سالته با دیدن درخت بزک شده راست میکنی از پنجره تو حموم دید زدی اندازه کلیله دمنه داستان نوشتی

0 ❤️

2024-02-20 05:02:07 +0330 +0330

چند سال پیش دختر عموم ک متاهل و یک پسر ۵ساله داشت شوهرش ۳سال رفته بود ترکیه برای کار- شب زنگ زد کاردارم بیا خونه رفتم زنگ در زدم باز کرد رفتم بالا دیدم نیست
نگو در زده خودش رفته حموم منم نشستم روی مبل تا دیدم ازحموم لخت اومد بیرون رفت از روی تخت حوله برداشت پوشید و اومد توی پذیرایی دست داد و احوال پرسی
حسابی بدن خوشفرم و نازشو دیدم
اونشب تا صبح سکس کردیم

0 ❤️

2024-04-15 02:55:39 +0330 +0330

تو ویلا خانوادگی فامیلی تا دلت بخواد لخت دیدمشون

0 ❤️

2024-04-27 02:20:25 +0330 +0330

↩ Hamid-reza1359
خوش به حالت متاهل خیلی حال میده

1 ❤️

2024-04-27 02:27:51 +0330 +0330

↩ sefidbarfi3991
آره عالیی

1 ❤️



تاپیک‌های داغ





‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «