به عنوان یه خردادی تنوع طلب ، فاتتزی های متفاوت خودشون رقم به رقم وارد رابطه زناشوییم با عسل میشه ، عسل هم همیشه استقبال خوبی از فانتزی نفر سوم داشت . کم کم از فانتزی نفر سوم رسیدیم به فانتزی زوج و ضربدری.در شبی از یکی از آن شبهای پر حرارت که عسل پوزیشن داگی گرفته بود و من از پشتش مشغول تلمبه زنی تو کصش بودم از دهنم در رفت که بریم تو یکی از این گروههای زوج یابی و سکسی که قبلاً دیده بودیم عضو بشیم و یه زوج باحال مثل خودمون پیدا کنیم لاس بزنیم حال کنیم
عسل چنان جوووونی گفت که تاحالا نگفته بود…
دو سه روزی گذشت و سر شبی موقع فیلم دیدن عسل گفت :
عسل: عمااااد ، اون سیمکارتتو داری گرفتی هیچ استفاده هم نکردی
من: آره فقط خریدمش انقدر اینترنتش کند بود انداختمش کنار
عسل: شمارشو کسی نداره که؟
من: نه بابا
عسل: اونشب یه حرفی زدی بریم تو گروههای زوج یابی و سکسی ، با اون سیمکارتت یه اکانت تلگرام درست کن بریم من پایم
جا خوردم از حرفش ولی خب دیوث درونم بیخیالم نشد و گفتم باووووشه
القصه یه اسم فیک پیدا کردیم تو یه گروه ادد شدیم شروع کردیم به لاس زدن با اونا ، چندتاشون واقعی زوج بودن چندتاشون فیک بودن برامون مهم نبود مهم لذت لاس زدن بود…
وقتی عکس از کون و ممه های عسل میفرستادیم و عسل حسابی به وجد میومد.
با چندتا زوج هم آشنا شدیم در حد چت و عکس دادن تا یه شب از سر مستی به مغزمون رسید بگردیم زوج قزوینی پیدا کنیم (خودمون قزوینی هستیم).
قزوینی که همه آمار همو راحت گیر میارن!
زدیم زوج از قزوین هست که یکی دو تا پیدا کردیم.
با یکیشون رفتیم تونستیم گرم بگیریم همون شب - آلاله و مهران
خلاصه گفتیم و گفتیم و شخصیتشون جذاب اومد به نظرمون . اونا هم همچین نظری داشتن
دیگه کم کم حرارت رو بردیم بالا
از اندام خودمون گفتیم
من از قد ۱۶۴ عسل و ۶۳ کیلو وزنش و بدن توپر و گوشتی و باسن گنده و رو فرمش گفتم
و مهرانم هم سینه های ۷۰ و قد ۱۶۷ و پوست سفید زنش گفت
قرار شد جزء به جزء از انداممون در اوج سکیوریتی و به صورت سکرت چت تلگرام عکس بفرستیم
اول یه عکس قدی مات شده بدون صورت
بعد یه کلوزآپ از سینه ها ، چشم و ابرو، دهن و باسن زنامون و کیرمون بفرستیم
طبق معمول عسل وحشی میشد از اینکه خودشو به یه مرد دیگه نشون میده ، بی اراده شروع کرد خودشو مالیدن
عکس های آلاله هم که میومد ، چیز خوبی بود اما لاغر اندام تر از عسل بود
تو کلوزآپ چشم و ابروی آلاله یه چیزی خیلی توجهمو جلب کرد
چشمای عسلی-قهوه ای و درشت آلاله
با یه زخم و جای بخیه بین چشم و ابروش…
صحنه ای بی نهایت آشنا که منو برد به دوازده سال قبل
دورانی که دوست دختری داشتم به اسم “نگین”
ادامه دارد…
↩ ILP-S
عههه من تو رو جواب دادم؟
باید به اون میدادم
اشتباه بهت دادم
↩ Emad_asal
والا تو همه چی تنوع طلب، هر دم خیال ، از تکرر خسته، و گاهی این خطررررناکه ولی با اینکه ترسوئیم ولی بیگدار ب آب میزنیم
↩ Emad_asal
بعید نیس بقیه چیزا هم رومون نمیشه بگیم چون اولینهاییم
↩ TABE ARAMESH
و عادل
چون من آرزوم اینا شوهر دوس دخترای قبلیم زنمو بکنن
احتمالا همون دوست دختر قدیمت بوده که بهت نارو زده و حالا میخوای بری تلافی کنی…شایدم یکی از اقوااااامه