دختر گلفروش

1399/12/17

اتفاقی که برام افتاد رو اینجا مینویسم، تا یکم آروم‌تر بشم
من نفسم
یه دختریم که دانشجوی یکی از بهترین دانشگاههای تهرانه، از سال ۹۳ با مامانم گل و گیاه و کاکتوس تو خونمون تولید میکنیم، اونموقع تو شهرستان ما هیچ گلخونه‌ای نبود و این آرزوی من بود که اولین گلخونه رو تو شهرمون تاسیس کنم، الان ۵ تا گلخونه هست 😑😑
من و مامان گل و گلدون‌هامون رو تو بازارچه‌های هفتگی ، مثه پنجشنبه بازار و جمعه بازار میفروشیم
جاتون خالی پراید رو پر از گل و کاکتوس میکنیم و میزنیم به دل جاده
دیروز خیلی یهویی زانوی مامانم ورم کرد و درد بسیار شدید داشت به طوری که اصلا نمیتونست راه بره، امروز عصر رفتیم یه دکتر معروف تو یزد، از اونجایی که دیروز جمعه بود و ماشین پر از گل بود، منم گفتم حالا که چند ساعتی اینجا معطلم، بیام و یه تعدادی از گلها مثل رزها و شب‌بو ها رو بزرام بیرون از ماشین شاید کسی خرید ازم.
یه چندتایی ازم خریدن، امیدم داشت بیشتر میشد
یهو پلیس راهنمایی رانندگی اومد و با یک لحن بسیار خشن و بدئ گفت اقا جمعععع کن بساطت رو ، مال کیه اینا، گفتم مال منه، چشم
بازم گفت جمععع کن آقا باعث ترافیک شدی
منم گفتم من آقا نیستم
اونم گفت وقتی ۲۰۰ تومن جریمه‌ات کردم میفهمی ، از ماشین پیاده شد و جریمه رو خیلی سریع نوشت
تقریبا ۷الی ۸ دقیقه بعد، ماشین سد معبر شهرداری اومد، یه لبخند تلخ زدم، البته زیر ماسک مشخص نبود، به محض اینکه اومد سمتم گفتم سلام الان جمع میکنم
گفت این گلا واسه شماست؟ گفتم بله
گفت کارت شناساییت رو بده، من خر نمیدونستم واسه چی میخواد که، کارتم رو بهش دادم
گفت: مگه نمیدونی دست فروشی تو یزد ممنوعه
چیزی نگفتم و مشغول گذاشتن گلها تو صندوق عقب ماشین بودم
همینجوری که داشتم گلها رو میچیدم
دیدم مامانم داره میگه ، داره واست پرونده درست میکنه
گفتم چی ؟؟؟😳
دیدم بله داره یه چیزایی توی یه برگه‌های مخصوصی مینویسه، دیگه شاکی شدم ک بهش گفتم من که دارم جمع میکنم واسه چیه آخه اینکارا
جواب نداد
گفتم کارتم رو بده
گفت بیا شهرداری بگیر
گفتم همینجا بده، من که جمع کردم
در ماشینش رو قفل کرده بود دستم رو گذاشته بودم روی پنجره ماشین، و میگفتم که کارتم رو پس بده ولی اون شیشه رو داد بالا که دستم لای شیشه موند ، فک میکرد اگه داد بزنه من ازش میترسم
از اون طرف هم چندتا از مغازه‌دارها اومدن وساطت که بزار بمونه ، شب عیده و داره کاسبی میکنی و نون حلال درمیاره
از اونطرف یکی میگفت، اگه راست میگین این گدا‌ها رو جمع کنین که هرجا میریم هستن
یکی دیگه میگفت، بابا این زنه، اذیتش نکن ، حداقل کارتش رو پس بده
ولی اصلا فایده نداشت، دستم دیگه درد گرفته بودم، کشیدم بیرون
رفتم جلوی ماشین وایسادم گفتم تا کارتم رو پس ندی نمیرم
البته بگم تو همه اینا حرفام با اشکام همراه بود
اونجا شلوغ شده، چند تا از اون کسبه محل، سعی کردن خیلی منطقی باهاش صحبت کنن، ولی اصلا گوش نمیداد.

حالا میدونین چی بیشتر از همه ناراحتم کرد، لحن صحبت کردنش باهام بود یجوری تحقیرانه صحبت میکرد، فک میکرد چون من دارم به اصطلاح دست فروشی میکنم ، یه آدم نادان و پست و بی‌ارزش و بی منطقم.
حتی به حرفای من گوش نداد
حتی بهم توضیحی نداد که چرا داره اینکار رو میکنه، چرا تذکر کافی نبود، من که قبول کردم جمع کنم .
توی دوتا کاغذچیزای نوشته بود یکیش رو داد به یکی از اون مردا که بده بهم، منم تا گرفتم پاره‌اش کردم، دلم خنک شد بعدم با داد و فریاد کوبوندم به ماشینش که عصبانی شد و از ماشین اومد بیرون و به اونیکی گفت از ماشین عکس بگیره، مثلا من با لگد به ماشین آسیب وارد کردم 😂
ولی یجا خیلی با خودم حال کردم، میون صحبت هام داد زدم گفتم فکر کردی من از داد تو میترسم، پدرت رو درمیارم 😂😂
به اصرار مامانم رفتیم تا زودتر بقیه گلها رو بزاریم تو ماشین، گذاشتیم
رفتم جواب آزمایش مامانم رو گرفتم و رفتیم به دکتر نشون دادیم توی تمام این مدت هیجانی که داشتم خشم بود، اونم خشم از همه، همه‌ی مردم
به خودم میگفتم همه مردم بدن، از همه متنفرم ، متنفرممممممم
وقتی اومدم سوار ماشین بشیم که بیایم خونه
دو سه تا از مردایی که از کسبه بودن ، گفتن خانوم برو ازش شکایت کن اگه شاهد خواستن ما هستیم ،اصلا ناراحت نباش و یکم دلداریم دادن
بعدش اون خشمی که داشتم از ۱۰ رسید به ۲
خیلی آرومتر شدم
الانم نمیدونم فردا چیکار کنم دقیقا
چیزی که خودم به ذهنم میرسه اینکه با یه حالت تدافعی برم شهرداری
اگه شما راهکاری دارین، ممنون میشم بگین 😊🙏

دوستان من این تایپک رو ۱۷ ، اسفند سال ۹۹ ایجاد کردم
و امروز ۷ ، آبان ، ۱۴۰۲ ویرایش میکنم
فردای اون روز رفتم شهرداری ، گفتن برو دفتر خودشون (انگار جدا بود از خود شهرداری) ، رفتم و تعهد دادم و یخورده بحث کردم و کارتم رو گرفتم
در حال حاضر من ارشدم رو گرفتم و شاغل هستم
من دیگه گلخونه رو جمع کردم
ولی چون نمیخوام یادم بره ، این تایپک رو حذف نمیکنم

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-03-07 05:57:28 +0330 +0330

متاسفانه دست فروشها علاوه بر ایجاد ترافیک کلی هم کثافت کاری میکنن . بخصوص وانتی های میوه فروش . کلی زباله و میوه خراب رو هم میریزن توی خیابون و بازم متاسفانه بخودشون حق میدن .
اگه میبینیم اروپا و آمریکا شهراشون تمیزه به خاطر اینه که مردم به قانون احترام میزارن و به اون عمل میکنن .
امیدوارم روزی این طرز فکر ها درست بشه .

0 ❤️

2021-03-07 06:35:14 +0330 +0330

↩ nafas_ma
اتفاقا خوب می‌دونه کیارو بزاره تو این پست
هرچی کسکش نامرده میزاره

0 ❤️

2021-03-07 06:37:25 +0330 +0330

به تخمکت هم نگیر
اگه پرونده رو بفرستن دادگاه میتونی بری دفاع کنی
اگه نفرستند هم میتونی شکایت کنی و کارتت پس بگیری

0 ❤️

2021-06-04 02:45:02 +0430 +0430

کجای مملکت ما درست هست که اینجاش باشه؟ بعدشم شما یزدیا آدمای خوبین تو شهر ما مامورای سدمعبری هر روز عوض میشن چون کتک میخورن وا نمی ایستن بخدا اگه من بودم یه مشت نثار بینیش میکردم سراز اتاق عمل دربیاره حرومزاده

0 ❤️

2021-07-12 03:09:47 +0430 +0430

من الان تاپیکت رو دیدم نتیجه چی شد بعد چند ماه

0 ❤️

2021-12-17 05:42:24 +0330 +0330

ما شما را ب مقام انسانیت میرسانیم ورساند ببیند میراث عمام را کشوری ک قرار بود دهه هفتاد شمسی مردمش غرق رفاه و آسایش باشن تبدیل شده ب یک ویرانه

0 ❤️

2021-12-27 04:16:43 +0330 +0330

,اول اینکه خدا لعنت کنه اینجور افراد بیشرف رو، بعدشم خدا سرشون بیاره ک بدونن چقدر بده ک مردم رو از بالا نکنه کنی،
نکته : همیشه با دیدن چیزای بد خدارو صدا میکنیم ،ولی نمیدونم چرا خدا با ادمهای متوسط و متوسط رو به پایین مشکلش بیشتره، چون ما هرچی میگیم اونایی ک رو به بالا هستن قوی تر میشن و ما همچنان چیزی نمیبینیم،
ایشالا ک مشکلت حل شده باشه ، چون من الان تاپیک رو دیدم

0 ❤️

2022-01-15 04:05:41 +0330 +0330

ما تو شهر خودمون قزوین بساط میوه داریم نزدیک ۴تن پرتقال نارنگی ریختیم زمین هرزگاهی از شهرداری میان اخطار میدن بهمون من خودم یه ساله اومدم تو این کار ولی داداشم ۷ ساله اینکارس بالای ده بار با مامورای شهرداری دعوا کرده رفته زندان جریمه شده دیروز خودش نبود اومدن ترازوشو بردن رفت شهرداری خواهر مادرشونو به فحش کشید اونی که ترازو رو برداشته بود خایه نمیکرد بگه کار من بوده بعد گفتن ما نمیدونستیم بساط توعه برو شنبه برات میاریمش خواستم بگم مامورای شهرداری هیچ پخی نیستن از ترس کونشون همیشه با نیرو انتظامی میان درصورتی که وظیفه خودشونه که اخطار بدن اگه ببینن یخورده مظلومی سریع سوارت میشن فحشت میدن میترسوننت ولی اگه ببینن کصخلی دعوایی باشی کیرتم نمیتونن بخورن

1 ❤️

2022-09-02 03:46:17 +0430 +0430

من اهل یزدم شهرستان میبد بیا باهم بریم خودم درستش میکنم شهرداری آشنا دارم
@khodamokhodaoeshgham
تلگرام پیام بده

1 ❤️

2022-11-29 11:57:14 +0330 +0330

هرچی ادم عقده ای هست استخدام این دولت و مملکت هستن . واقعا ناراحت شدم

1 ❤️

2023-10-23 02:14:27 +0330 +0330

واقعا متاثر شدم ، خدا لعنتشون کنه ، امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشی ، آرزو میکنم پله های پیشرفت رو با سرعت طی کنی

1 ❤️

2023-10-29 02:46:00 +0330 +0330
0 ❤️

2023-10-29 20:17:49 +0330 +0330

فقط میگم درود به شهامتت
درود به تو شیر دختر

0 ❤️

2023-10-31 16:56:23 +0330 +0330

↩ humanitation
دقیقااا
چقدر خوب گفتی
ممنون 🙏🙏🙏🙏

0 ❤️

2024-01-11 19:07:39 +0330 +0330

che kare khobi kardi edit zadi
engar to zaman safar kardam
kheyli tajrobeye khoobi bood matnet

0 ❤️

2024-02-06 02:32:25 +0330 +0330

زنده باد
ببرنظیر بود این تاپیک
من امروز یه گلدون کالانکوآ گرفتم
آرزوی سلامتی و بهروزی دارم براتون

0 ❤️

2024-02-07 07:57:49 +0330 +0330

چرت وپرت

0 ❤️

2024-02-07 08:02:55 +0330 +0330

من تاپیکت را الان خوندم،بعد چندین سال از نوشتنش،اشک تو جشام جمع شد واسه چیزی که اون روز بت گذشته بود، خوشحالم شاغلی الان و موفق ،🤘❤️

1 ❤️

2024-04-25 13:08:32 +0330 +0330

هم حس حال اون سالها رو با داستانت تجربه کردم و هم پیشرفت الانت رو کلی ذوق کردم… فقط امیدوارم مادر الان در قید حیات باسن و سلامت کنار شما زندگی کنن و تو هم نامزد باشی😁😁🙈🙈

1 ❤️

2024-04-25 17:50:12 +0330 +0330

حال کردم باهات دختر خوشگلو شجاع 🔥😘💋

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «