سلام خاطرات شیطنت هاتون و مردم ازاریهاتون کرم ریختناتون رو اینجا تعریف کنید به عضویت افتخاری مردم ازاران نامدار شعبه شهوانی در بیاید دور هم بخندیم خوش میگذره!!😁 😁 😁
madrese k miraftam kocholo bodam taze dastam b zange khone ha miresid,nazdike madresamon y chan ta koche boland bod manam k az madrese tatil mishodam az aval koche dastam ro zanga bod ta akhare khoche
y chan vaqt injor bod,dg didam bazia sare zohr dame khonashon keshik midan manam dg tark kardam ?
من مردم آزاري كه زياد داشتم اما از حضور عنبر شاه ايكس جان خجالت ميكشم???
اما يادم مياد يه سري كون معلم ديني گذاشتم. يه معلم ديني داشتيم لهجه تركي غليظي داشت بنده خدا. نزديكاي چهارشنبه سوري بود يه مشت پيازي گرفتم ريختم زير فرشي كه زير پاي معلمه! دو تا از اين ابشار بزرگا دادم به دو تا از بچه ها. چند تا بمبكم خودم ورداشتم! اين اومد تو كلاس. پاشو گذاشت رو پيازي ها با صداي پيازي نيم متر پريد هوا. تا به خودش بياد بمبكه رو قل دادم زيرش پچه هام آبشارا رو روشن كردن. همه با هم گفتيم روز معلم پيشاپيش مبارك??? هنگ كرده بود. اول خواست فارسي فحش بده ديد جواب نميده چند تا فحش تركي از اون آبداراش انداخت بعد با دفتر دستكش افتاد دنبال ما تو راهرو. همزمان جلسه اوليا مي خواست شروع بشه. تصور كنيد ميايد مدرسه بچتون؛ معلم دينيشونو ميبينيد به سر و وضع به هم ريخته افتاده دنبال بچه هاتون فحش ميده ميزنه??? ?
آره ما وقتی احساساتی میشیم اصلا نمیتونیم فارسی صحبت کنیم ?
آره ما وقتی احساساتی میشیم اصلا نمیتونیم فارسی صحبت کنیم ?
خخخخ جالبه واسم
آره ما وقتی احساساتی میشیم اصلا نمیتونیم فارسی صحبت کنیم ?
خخخخ جالبه واسم
جالبتر از اون اینکه هرچیزی بخواد میتونه بهتون بگه شما هم اصلا نمیفهمین چی گفته ?
شما بزرگ مایی شاه ایکس خان ?
هه هه ...
شاه ایکس جان شاید شما نخوای تاپیکت بیاد بالا ولی من نمیذارم زیره خاک بمونه ..
این یکی رو همین الان یادم اومد حیف اومد ننویسمش اینم ماله خاطرات اوایل نوجوونیمه ?
یادمه یه بار با یکی از همسایه ها مشکل داشتم و تو فکر بودم چطوری حالشو بگیرم چند تا فکر به ذهنم رسید که تونستم دوتاشونو با هم ترکیب کنم و یه مردم ازاری خوب بوجود بیارم ?
اول 2 تا بطری اب معدنی خونواده برداشتم و هر روز صبح امرار معاشم رو این تو میکردم تا اینکه هر دوتا پر شدن تقریبا ...
خلاصه اقا اینارو برداشتم و تو نایلون مشکی کردم و به بهانه اینکه دلم برا سعید ( از بچه های فامیل و انصافا پسر گلی بود و اونموقع سرباز ) تنگ شده و امشب میخوام برم اونجا بخوابم از خونه زدم بیرون ( ساعت 2 شب بود و خونه پدربزرگم هم 4-5 کوچه با خونمون فاصله داشت و البته اونجا چون مهمون از شهرستان اومده بودن براشون تا دیر وقت بیدار بودن ).
رفتم خونه پدربزرگ و بعد از نیم ساعت صورتمو با شال گردن پوشوندمو برگشتم به کوچه و رفتم دم درشون و بطری ها باز کردم و شروع کردم از زیر در تو حیاطشون ریختن ولی از بس استرس داشتم فقط یکیشونو خالی کردم ...
کارم که تموم شد طرقه رو روشن کردم و از زیر در گذاشتم تو حیاطشون و شروع کردم به دویدن و الفراااار ?
اخرشم رفتم خونه پدربزرگ و تا صبح با سعید جان و دو تا ابجیش ( یکیشون همسنم بود یکیشون هم یکسال ازم بزرگتر که اون زمان بدجوری عاشق ابجی بزرگه شده بودم و موضوع رو براش گفتم( پرانتز توی پرانتز ?, موضوع کاری که کرده بودم) ولی خب هیچوقت تخمشو نداشتم دسبکار بشم, فکر کنم اونم پا میداد البته شایدم من توهم ورم داشته بود ... ولی خب کمکم تونستم فراموشش کنم ?) ورق بازی کردیم ولی بعد از اون ماجرا تا 2 هفته صاحب اون خونه به منو چند تا از بچه های همسایه یه جوری نگاه میکرد و انگار فهمیده بود کاره یکی از ماهاست و هر چند شب یک بار میامد تو کوچه رو سرک میکشید ?
دیه کمکم که بزرگ تر شدیم اینکارا کاهش یافت .. الان که میبینم از این کارا هم کرده بودیما فقط یادم نبود باید یه ریکاوری میشدم اصلا با این تاپیک نظرم نسبت به خودم عوض شد (dash) 🙄
ویرایش :
رفقا الان این مطنو ارسال زدم دیدم طولانیه گفتم من که اینقدر نوشتم بذار کاملترش کنم ?
دوست عزیز اینکه تاپیک خاک میخوره برای اینه که دوستان استقبال نکردن وگرنه من درستش کردم که دور هم باشیم همین الان هم اگر چهار تا دختر بیان اینجا کامنت بزارن اونوقت خودت میبینی چه خبر میشه!!
لوسیفر عزیز حقیقتش بیشتر از یک هفته است که مداوما اینجا بهم پیشنهاد سکس میشه و هر وقت میام انلاین فقط دارم پیام میخونم و پاک میکنم به تاپیک رفتن نمیرسم خلاصه به شدت از زمینو زمان شاکیم!!!
با اینکه برای تدریس دیر شده اما اون مردم ازاری شما ناقص بود اول اینکه باید در بطری ها رو باز میزاشتید تا اب تبخیر بشه و عصاره غلیظ تری تهش بمونه بعد عصاره ها رو روی زمین خالی میکردید اما ترقه رو نمی انداختید که صاحبخونه زود بیاد . اینجوری طرف اومده دیده چه خبره سریع اب گرفته شسته زمینو اما اگر میزاشتید یک شب تا صبح می موند خشک میشد انچنان بوی وحشتناکی میگرفت که یارو تا صیح نمی تونست بخوابه مردم از جلوی خونش با سرعت رد میشدن تنها راه از بین بردن ادرار مونده اینه که نفت میخرید میریخت بعد چهار زانو میشد با برس مثل خر میسابید زمینو البته شما هم اول مثل گوسفند چهار دستو پاشدنشو میدید و هرهر میخندیدید بعد چند روز بعد کارتونو تکرار میکردید!!! وقتی براش تبدیل به عادت میشد رو دیوار خونش مینوشتید اگر میخوای کون بدی راحت بگو نیازی نیست هر روز جلو خونت چهار دستو پا وایسی!!!
دوستان در مردم ازاری استاندارد شما به لذت لحظه فکر میکنید و با ترکوندن ترقه یارو رو میکشونید در خونش که ببینه چه ضد حالی خورده اونم سریع همه چیو درست میکنه اما در مردم ازاری پیشرفته باید به اهداف دراز مدت فکر کرد و اینده نگر بود!!!
امید من به شما جوانان است ? ? ?
مورنینگ استار عزیز هنر پیشه اول سریال لوسیفر تابستون قبل در یک سریال دیگه به اسم دکتر راش هم بازی کرده که اونجا هم نقش اوله هرچند من در نقش شیطان بیشتر دوسش دارم .
درضمن دوستان لینک نوشته های من داخل پروفایلم هست سری مارکوس پولو رو به اقایون توصیه میکنم هم هم اموزش های اولیه مردم ازاری داره توش هم اطاق خواب . داستان سکس ماساژ هم بد نیست اونم توش کم کرم نریختم!!
وای مردم از خنده خداییش, وقتی یاده یارو میفتم با اون هیکلش (باسن طاقچه ای) که زمینو بسابه خندم دوبرابر میشه🙄
اینقدر باحال بود راه حلتا میخوام الان برم انجامش بدم روی یکی از بچه ها …
اره دیه بچگی بود و فکرامون در همین حد بود ( البته این روشو که همین الان از شما یاد گرفتم ) و فکر کردم فقط میشه اعصابشو خراب کرد ولی الان فهمیدم میشد داغونش کرد …
البته من اینکارو تنهایی انجام دادم و از رفقا مشورت نگرفتم چون میترسیدم برن لو بدن کار منه و خواستم پنهون بمونه …
اره واقعا خیلی باحال بازی کرد بعنوان شیطان و بدجور منتظر فصل 3 هستم…
دکتر راش رو هم الان شنیدم حتما میرم میبینمش ?
اره مارکوسپلو خیلی باحال بود بعد از خوندنش شروع کردم پرس و جو که ببینم جنده خونه های شهرو پیدا میشه کرد یا نه که فقط توی چترومه شهرمون یه پسره بود گفت مکان از من, ولی باید دنگ منو رفیقامو حساب کنی که بیخیال شدم
سکس و ماساژ هم اونجا که ریختی رو سینه های ستاره کلی خندیدم لایک 🙄
از مارکوس پلو هم اونجا که زنگ خونه رو زدی گفتی نیروی انتظامی هیچوقت یادم نمیره
کلا با مارکوسپلو خیلی خوب تونستم ارتباط برقرار کنم
اینهمه ادم پیام میزنن که من الان میدم من الان حاضرم بدم نمیدونم چرا اینا نمیرن شخصی اونا احتمالا از ادمای معروف بیشتر خوششون میاد ?
بنظرم یه تاپیک بزن اموزش مردم ازاری در کنارش پیدا کردن حال خونه های شهرم بذار که مردیم 🙄
جواب همه دوستانو دادم تاپیک هم اومد بالا اما نمیدونم چرا کامنتم نیومد عجیبه…
مایتولوِژِی عزیز به عنوان کسی که پسر عمه هاش کون ده ها معتاد گزاشتن نمی تونم از یارو دفاع کنم کارتون خیلی باحال بود فقط نگفتی طرف ادرارش بند اومد یا همچنان در حال ادرار کردن بود!!! ?
لوسیفر عزیز الان تهران دیگه داره اونجور خونه ها جمع میشه و به جاش مراکز ماساژ راه اندازی میشن هم تمیز ترن هم مشتو مالش به راهه زرتی یارو نمیگه جمع کن برو!!! متاسفانه شهر شما که اصلا نمیدونم کجا هست جاییو سراغ ندارم اینجا بودی راهنماییت میکردم دوست من
در پایان راهنمایی از دوستان چند هفته ای هست به مقدار زیاد تو پیام خصوصی به پیشنهاد سکس میشه کچلم کردن اعصابم به شدت خط خطیه راهنمایی کنید چه خاکی تو سرم بریزم!!
اول از همه سلام به شاه ایکس عزیز.این خاطره من برمیگرده به پارسال.
یه پسردایی دارم که تازه 6سالش شده خیلی هم حرف منو قبول داره چون هواشو دارم کلا با من اوکیه.بعد ما خونوادگی هرازگاهی جمع میشیم خونه مادر بزرگم با حضور همه دایی و خاله و…
بعد یبار بابام و داییهام حسابی گرم صحبت بودن یه فکر پلید اومد تو سرم.به پسر داییم گفتم محمد جان شعر بلدی؟ اونم گفت آره پیش دبستانی میرم بهمون یاد میدن.گفتم آفرین خیلی خوبه.برو بشین پیش بابام یکی از شعراتو بلند بخون ? بزار همه بدونن چقد شعر بلدی.این بیچاره هم رفت نشست وسط شروع کرد یکی از شعرای مصطفی رحماندوست رو خوند.اعصاب همه کیری شده بود ? منم نمیتونستم بخندم تابلو میشد.ولی صداشو ضبط کردم بعدا از خنده دل درد گرفتم
لوسیفر عزیز الان تهران دیگه داره اونجور خونه ها جمع میشه و به جاش مراکز ماساژ راه اندازی میشن هم تمیز ترن هم مشتو مالش به راهه زرتی یارو نمیگه جمع کن برو!!! متاسفانه شهر شما که اصلا نمیدونم کجا هست جاییو سراغ ندارم اینجا بودی راهنماییت میکردم دوست من
در پایان راهنمایی از دوستان چند هفته ای هست به مقدار زیاد تو پیام خصوصی به پیشنهاد سکس میشه کچلم کردن اعصابم به شدت خط خطیه راهنمایی کنید چه خاکی تو سرم بریزم!!
داداش چیکار کردی انقد خاطرخواه داری؟ به ما هم بگو
بعدش هم یه دوره تخصصی باید کلاس آموزش مردم آزاری بزاری این تکنیکا رو یاد بدی
جناب جاهاریس همشون از دم مال شما فقط جهت اطلاعاتون حتی یه دونه دخترم بینشون نیست!!!
? ? ?
بدترین مردم ازاری کردم صندلی شکسته رو با صندلی سالم معلمم عوض کردم خورد زمین وبدجور لگنش شکست ودیگه نتونست بیاد مدرسه ودوستای نامردم همه چیو لو دادن ومعلم بعدی که اومد با اینکه درسخون ترین بچه بودم نمره ریاضی فیزیک رو اونقدر بد داد میخواستم رشته پزشکی برم ولی زندگیم به کل عوض شد وبی چاره شدم وهنوز به خاطر اون کار خودم رو سرزنش میکنم به خصوص که خودم هم معلم شدم
تاپیک شاه ایسکو آپ میکنیم،این مردم آزاری در نوع خود بی نظیره ?
سودابه جان مگه ارتفاع صندلی چقدر بود؟؟ خود من زمان دبیرستان پیچ گوشتی دو سوی سر پهن بردم مدرسه پایه چوبی صندلی معلم رو لق کردم که صبح زنگ اول که میاد میشینه کله پا شه بد شانسیم مدیر اومد باهامون حرف بزنه اون بد بخت لنگش رفت هوا!! ولی جاییش نشکست الان احساس میکنم کم کاری کردم!! وجدانن اصولی توضیح بده ببینم کجای کارم اشتباه بوده!!!
سامی عزیز خوش اومدی تاپیکو معمولا لوسیفر بالا میاره امشب هم که داستانش اومد حالا میاد کلکل داریم حسابی! ?
سودابه عزیز دلیل اینکه دلیت اکانت میشی اینه که زیاد کامنت میزاری اگر کاربر وی ای پی نباشی و کامنت زیاد بزاری سایت به طور اتوماتیک فکر میکنه اسپمی و اکانتت رو غیر فعال میکنه منم شاه ایکس اصلی و شاه ایکس دو و سه رو سر همین قضیه به فنا دادم تا داستانام معروف شدو وی ای پی شدم که حالا اینقدر همه جا بلای جون همه ام!!! ? ?
سامی عزیز خوش اومدی تاپیکو معمولا لوسیفر بالا میاره امشب هم که داستانش اومد حالا میاد کلکل داریم حسابی! ?
اره جالب بود منم صندلی خیلیا رو موقع نشستن کشیدم ولی از شانس خوب یا بدم نشکسته تاحالا لگنشون ?
یه بار یادمه توی تایم صف که کسی نبود تو سالن با 2 تا از بچه ها توی ابرک های صندلی معلم اب ریختیم ولی قبل نشستن متوجه خیسی شد و به همه یه منفی خوشگل داد ?
اره داستانم اومد ولی یادم رفته بود براش شماره بذارم که دنباله داره …
بعدم منو کلکل ؟ تو داستان ندیدید چقدر مظلومو خجالتیم ?
یه همسایه داشتیم با هم همکلاس بودیم بدتر از خودم درسخون
یه روز دیدمش سرکوچه وایساده بود … گفتم کجا میری
ـــ میرم پیش فلان خرخون دیگه یکم ریاضی یا نمیدونم یه چیز دیگه کار کنیم
گذاشتم رفت منم زنگ زدم خونشون با صدای دخترونه … گفتم فلانی هست
مادرش گفت شما؟؟؟
گفتم قرار بوده بیاد طرفم هنوز نرسیده ، خونه تشریف ندارن؟؟؟ ( اصلا خودم رو معرفی نکردم)
مادرش باز پرسید شما؟؟؟
قطع کردم
فوری رفتم دم در … 5 دقیقه بعد باباش تنوره آتیش اومد تا منو دید گفت پسرم ندیدی؟؟؟
گفتم چرا 10 دقیقه پیش دیدمش گفتم بیا با هم درس بخونیم پسرت قبول نکرد گفت میخوام برم جایی خیلی کار دارم
اونشب باباش از خونه انداختش بیرون ???
جالب بود ولی با جزئیات بیشتر توضیح میدادی جالب ترم میشد عجیب این بود که چطور به همین زودی باور کردن بچشون هرز میره ?
سامی عزیز خوش اومدی تاپیکو معمولا لوسیفر بالا میاره امشب هم که داستانش اومد حالا میاد کلکل داریم حسابی! ?
شاه ایکس عزیز صندلی ازاین آهنیا بود یه پایه اش شکسته بود از اینا دسته دار هستن که دانش اموزا روشون میشینن من صندلی رو جابه جا کردم خانم ایزدی قدش تقریبا کوتاه بود تا نشست پایه صندلی شکست افتاد زمین باسنش گنده بود گیر کرده بود تو صندلی وبعد به بدبختی از تو صندلی درش اوردن وبعدا مدیر مدرسه گفت لگن خانم ایزدی بدجور شکسته وبراش مرخصی رد کردن دیگه نمیاد ویه معلم مرد برامون فرستادن اینجوری شد هیچ وقت نتونستم خودم رو ببخشم البته رو ادعا این کارو کردم که خریت وحماقت بود تا ادعا چون دوستام راحت اسمم رو گفتن وبعدش رفتارا کلا نسبت بهم عوض شد.
منو رفیقم رفته بودیم سفر ، اتاقمون طبقه ی 16 اینا بود فک کنم بعد یه جوری بود که پنجرش باز میشد به یه فضای تو خالی استوانه ای شکل که اتاقا دور تا دورش بودن :| بعد لابی دیده میشد از بالا :|
اول با یه تنفگ اب پاش اب میریختیم رو جماعت :| بعد اخرش کیوان یه نایلون زباله رو پر آب کرد گف امیر برو پایین فیلم بگیر :|
از 16 طبقه یه نایلون چند کیلویی اب افتاد تو لابی :| همه ریدن فک کردن یچیزی تریکیده :| فرار کردن بیرون هتل :|
البته بگا رفتیم دیگه :| فهمیدن کار ما بوده :| گفتن ابروی ایرانیارو بردین :|
والا من از اول بچه ساکت و مظلوم و سربه زیری بودم.طوریکه خانواده میگفتن از دیوار صدا در میاد از تو نه! به همین خاطر شیطنت یا مردم آزاری چندانی نداشتم که بخوام تعریف کنم!
فقط یادمه بچه بودم,حدودا ۹ ۱۰ ساله,یه پسر عمه داشتم دو سالی از خودم بزرگتر بود و بخاطر اینکه خانواده بخاطر سربه زیری و خصوصیات ظاهریم,منو بیشتر دوست داشتن همیشه اذیتم میکرد.
یادمه ظهر تابستون بود.خونشون بودم و دیدم داره ماست میخوره,منم گرمم بود هوس کردم ولی هرچی التماس کردم بهم ماست نداد نامرد!
عین چی هم مراقب یخچالشون بود من نرم سراغ ظرف ماسته!خیلی از دستش کفری بودم.
من از همون بچگی بخاطر تنهاییم قدرت تخیل بالایی داشتم و این باعث میشد از چیزی نترسم! حتی حشره ها و خزنده های سمی…
خب اهواز هم بخاطر اب و هواش گونه های مارمولک فراوانی داره, توی همه خونه ها هم هست,اون موقع میدونستم که مارمولک خطری نداره و فقط نباید توی غذا بیفته.
از سر لج پسر عمه ام که ماست بهم نداد, یه مارمولک از باغچه گوشه حیاطشون گرفتم ,البته با نایلکس,وقتی حواسش به یخچال نبود بردم انداختمش تو ظرف ماستشون!
میدونستم که مارمولک توی غذا نباید بیفته,ولی نمی دونستم خطرش در چه حده…
خلاصه شاد و خرم بعد یکی دو ساعت برگشتم خونه و به خواهر بزرگم که ده سال ازم بزرگتره گفتم چکار کردم.اونم نه گذاشت نه برداشت زد تو صورتش و جیغ جیغ کنان رفت سمت تلفن زنگ زد خونه عمه اینا که از اون ظرف ماست نخورن,اگه خوردن هم برن بیمارستان و فلان…
خب اینم از تنها شیطنت من :) البته بخیر گذشت کسی توی اون چندساعت از ماسته نخورده بود.وگرنه قاتل کل خانواده عمه ام با زهر سیانور مارمولک میشدم :)
روح بیمار عزیز نمیدونم فصل دوم مردم ازارانو خوندی یا نه من پول در اوردنو با طی کشی شروع کردم. شما مردم ازاری رو با قتل!! من هنوز نتونستم بروبچ رو راهی اون دنیا کنم و باور کنید به خاطر عدم تلاش نبوده!!! به هر حال فکرکنم منصفانه باشه اسم تاپیک رو به نام شما تغییر بدیم!! ? حالا بزارین بقیه بیان ببینم مقام مردم ازار برتر نصیب کی میشه اما فعلا شما سه هیچ جلویی!!! ?
پی نوشت دوستان روح بیمار بچه بوده این بوده ببینین الان که بزرگ شده چی شده!!! خلاصه مواظب باشید از ما گفتن!!
(dash) (dash) (dash) 🙄 🙄
از سر لج پسر عمه ام که ماست بهم نداد, یه مارمولک از باغچه گوشه حیاطشون گرفتم ,البته با نایلکس,وقتی حواسش به یخچال نبود بردم انداختمش تو ظرف ماستشون!
میدونستم که مارمولک توی غذا نباید بیفته,ولی نمی دونستم خطرش در چه حده…
خلاصه شاد و خرم بعد یکی دو ساعت برگشتم خونه و به خواهر بزرگم که ده سال ازم بزرگتره گفتم چکار کردم.اونم نه گذاشت نه برداشت زد تو صورتش و جیغ جیغ کنان رفت سمت تلفن زنگ زد خونه عمه اینا که از اون ظرف ماست نخورن,اگه خوردن هم برن بیمارستان و فلان…
خب اینم از تنها شیطنت من :) البته بخیر گذشت کسی توی اون چندساعت از ماسته نخورده بود.وگرنه قاتل کل خانواده عمه ام با زهر سیانور مارمولک میشدم :)
وااااای روح مردم از خنده 🙄 🙄 🙄
خوب بعدش که فهمیدن چکارت کردن
خانواده عمتو میگم یا بابا مامانت
تنبیه هم شدی یا نه 🙄
پی نوشت دوستان روح بیمار بچه بوده این بوده ببینین الان که بزرگ شده چی شده!!! خلاصه مواظب باشید از ما گفتن!!
موافقمممممممممممممم 🙄 🙄 🙄