مچ گیری از سکس نزدیکان

1397/03/05

سلام دوستان
من عاشق مچ گیری از سکس فامیل و آشنا هستم
نمیدونم برا شما هم جالبه یا نه؟
ولی تصور کنید ی فرصتی پیش بیاد سکس عمو و زن عمو یا دایی و زندایی یا متاهلا سکس باجناق و خواهرزنتون را ببینید
اگر کسی تا حالا این شانس داشته بنویسه ک همگی با هم حال کنیم
برای اینکه نوشتهاتون سکسی و جذاب بشه
اول ی مقدار از سوژه شرح بدید بعد ماجرا را بگید و بگید ک آیا بعدا ب روش آوردید یا تونستید از مچ گیری سودی ببرید یا نه؟
پسرای مجرد تو خونه هم ک علاقه مندن ب این موضوع میتونن از مچ گیریهای پدر و مادرشون بگن

18992 👀
2 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2018-05-26 10:02:37 +0430 +0430

بچه بودم شاید دوازده سیزده سالم بود شب اونجا خوابیدم نصف شب با وجود اونهمه ادم تو خونه عموم پاشد زن عموم رو کرد البته پتو روشون بود من همونطوری ی کف دستی زدم البته بعدش میونمون با عموینا بهم خورد دیگه رابطه مداشتیم اما بعد مدتی اینترنتی با ی دختر آشنا شدم ک فهمیدم دختر عمومه جریان اونشب بهش گفتم خیلی خوشش اومد هی میپرسید انقد منم آب و تاب میدادم بهش ک خودشو خراب میکرد همین پیش زمینه ای شد واسه سکس چندباره منو دختر عموم البته هنوزم مجرده ولی خوب دیگه رابطه نداریم بعد ازدواج من باهامون کلا قط رابطه کرد

1 ❤️

2018-05-26 14:04:25 +0430 +0430
نقل از: alberta من 14 سالم بود خواهرم تازه عقد کرده بود دامادمون هر روز خونه ما بود از سر کار تعطیل میشد میومد خونه ما تا بعد شام گاهی هم میموند شب ی شب اونا دوتایی تو اتاق بودن که بابام گفت برو صداشون کن بگو بیان شام بخوریم منم رفتم بدون این که در بزنم در اتاقو باز کردم دیدم دامادمون وسط اتاق وایستاده خواهرم هم جلوش زانو. زده داره واسش ساک میزنه شوکه شدم اونا هم. حسابی هول شدن. خودشونو جمع وجور کردن اما سر شام حسابی قرمز کرده بودن میترسیدن من چیزی بگم تجربه جالبی بود

لامصب دوران نامزدی اوج خلاقیت و شهوت مرد وزنه
یعنی از بوی همدیگه حشری میشن

1 ❤️

2018-05-26 14:06:24 +0430 +0430
نقل از: Mr_Shaggy بچه بودم شاید دوازده سیزده سالم بود شب اونجا خوابیدم نصف شب با وجود اونهمه ادم تو خونه عموم پاشد زن عموم رو کرد البته پتو روشون بود من همونطوری ی کف دستی زدم البته بعدش میونمون با عموینا بهم خورد دیگه رابطه مداشتیم اما بعد مدتی اینترنتی با ی دختر آشنا شدم ک فهمیدم دختر عمومه جریان اونشب بهش گفتم خیلی خوشش اومد هی میپرسید انقد منم آب و تاب میدادم بهش ک خودشو خراب میکرد همین پیش زمینه ای شد واسه سکس چندباره منو دختر عموم البته هنوزم مجرده ولی خوب دیگه رابطه نداریم بعد ازدواج من باهامون کلا قط رابطه کرد

سروصدایی، آخ و اوخی چیزی از زنت عموت نشنیدی؟

0 ❤️

2018-05-26 14:32:45 +0430 +0430

من خودم یکی از بهترین خاطراتم را نوشتم ولی هرکاری میکنم لود نمیشه
احتمالا مجبور بشم تو چند بخش بفرستمش

0 ❤️

2018-05-27 01:08:45 +0430 +0430

من ی زن عمو دارم با چهره و استایل معمولی ولی نمیدونم چرا اینهمه من تو کفش هستم ی خانم 43ساله ک البته من از 10-15سال پیش ک فهمیدم حشر چیه و سکس چیه چشمم دنبال این زن عموم بوده ک البته بی نصیب هم نموندم و ناکام راهش هم نشدم این زن عموی من ی زن کوتاه قد با اندام جذاب و البته سفید و گوشتیه کونش بزرگه ولی سینهاش اونقدرا بزرگ نیست ی ذره هم شکم داره و رونهای گوشتی خوبی داره(این توضیحات دقیق علت داره ک اگه وقت کنم داستانش را براتون میگم) خونه ما و عموم اینا خیلی ب هم نزدیکه و کلا رفت و آمد زیادی داریم سال دوم دبیرستان بودم و نزدیکای عید ک ما مدرسه را خودسر تعطیل کرده بودیم، من رفته بودم خونه بابا بزرگم ی سری بزنم.

من این خاطره را کامل نوشتم ولی نتونستم لود کنم اکر کسی میتونه راهنمایی کنه ک بذارم و لذتشو ببریم
0 ❤️

2018-05-27 01:11:57 +0430 +0430

نمیونم چرا موقع ارسال متن
میگه امکان دوستیابی در این تالار وجود ندارد
متنم خیلی طولانیه
چجوری لود کنم؟

0 ❤️

2018-05-27 01:20:10 +0430 +0430

الان حوصله تعریف ندارم

0 ❤️

2018-05-27 09:05:25 +0430 +0430
نقل از: behnam..... الان حوصله تعریف ندارم

شروع کنی ب نوشتن خودبخود میبینی ی صفحه نوشتی

0 ❤️

2018-05-27 09:07:15 +0430 +0430
نقل از: alberta
نقل از: Mmtti479
نقل از: alberta من 14 سالم بود خواهرم تازه عقد کرده بود دامادمون هر روز خونه ما بود از سر کار تعطیل میشد میومد خونه ما تا بعد شام گاهی هم میموند شب ی شب اونا دوتایی تو اتاق بودن که بابام گفت برو صداشون کن بگو بیان شام بخوریم منم رفتم بدون این که در بزنم در اتاقو باز کردم دیدم دامادمون وسط اتاق وایستاده خواهرم هم جلوش زانو. زده داره واسش ساک میزنه شوکه شدم اونا هم. حسابی هول شدن. خودشونو جمع وجور کردن اما سر شام حسابی قرمز کرده بودن میترسیدن من چیزی بگم تجربه جالبی بود

لامصب دوران نامزدی اوج خلاقیت و شهوت مرد وزنه
یعنی از بوی همدیگه حشری میشن

اره واقعا همینطوره اما منم گند زدم به خلاقیتشون یعنی ی لحظه کیر دامادمون تو دهن ابجیم خوابید جفتشون خشک شدن واسه ی لحظه

البته شک نکن بعدش دومادتون شدیدتر تلافیش را سر خواهرت در آورده
الان خواهرت چند سالشه؟
یادآوری نکردی براش؟

0 ❤️

2018-05-27 11:52:19 +0430 +0430
نقل از: Ssepehr6565 عموم چند وقتی میشد از کویت اومده بود خونشون تو روستاست .با پسر عموم که چند سالی از من کوچیکتر بود رفته بودیم ماهی گیری اون موقع من ۱۶ سالم بود و نیما ۱۳ ساله .برگشتیم خونه هرچی زنگ زدیم کسی جواب نداد از دیوار رفتیم بالا یه درخت هم تو حیاط بود تو اتاقو که نگاه کردیم دیدیم زن عمو توحالت سجده بالاتنش لباس داشت ولی شلوار نداشت و عموم هم داشت تلمبه میزد .نیما پرید پایین هرچی به من گفت بیا پایین من نشستم نگاشون کردم تا کارشون تموم شد .این جرقه ای شد که تا الان هم دارم با نیما گی میکنم

ب موقع رسیدید
کون زن عموت هی تو ذهنت نمیاد؟

0 ❤️

2018-05-27 13:24:46 +0430 +0430

لطفا شما هم از خاطراتتون بنویسید ک تاپیک فعال و جذاب بشه
لطف میکنیدا

0 ❤️

2018-05-27 20:25:10 +0430 +0430
نقل از: fn.shahvani من مچ زنمو و با دوست خودم تو خونه گرفتم وقتی رو هم بودن

از اون افرادی هستی ک زدی داغونشون کردی ؟
یا از اون دسته ک دوست دارن و لذت میبرن؟

0 ❤️

2018-05-27 20:27:28 +0430 +0430
نقل از: fn.shahvani من مچ زنمو و با دوست خودم تو خونه گرفتم وقتی رو هم بودن

از اون افرادی هستی ک مخالفی و زدی داغونشون کردی ؟
یا از اون دسته ک دوست دارن و لذت میبرن؟

0 ❤️

2018-05-27 22:59:57 +0430 +0430
نقل از: HUNTER Butt با سلام به حشریون وفلزخرابها.حدودا"10الی12سال داشتم.که یک شب خونه دائیم بودیم.اسم داییم حبیب هستش.که اهل کوه وکوهستونه .طبق گفته های اطرافیون .دایی مابه خرنررحم نمیکرد.برای همین ازاون خرریکا بود.بگذریم ازریک حبیب.دائیم چون تازه داشت خونه میساخت1اتاق داشت.که آشپزخونه بود.اتاق خواب وهمه چیزبودش.اونشب دیدم صدای ناله زن دایی فاطی وزجه زدنش میومد..سرموچرخوندم.دیدم حبیب وسط پاهای زنشه.وپاهای زندایی روی شونه هاشه.و داشت یواش یواش تلمبه میزد.خداشاهد.اولش خیال کردم داره دستشوتو سک فاطی میکنه!دیدم پدرم،بسوزه ریک شه.به جون خودم.فاطی بااینکه3تا بچه قدونیم قدداشت.3تا7ساله بودن.التماس وگریه میکردو میگفت.حبیب بچه های خواهرت بیدارمیشن.دیوث حشری میگفت.بذاربیداربشن.اونارو هم میکنم.به خدا ازترس.جیکم درنیومد.دستم روریک م.خشک شد.به جون خودم حدود1شب شروع کرد.اذان صبح که هواسوی ازروز میزد.داشت میکرد.فقط وسط پاهای فاطی بود.فاطی هم آب ازسک ونوک فاطی راه افتاده بود.لش وپش.روز بعدش عصرزندای که بی حال کاراشو میکرد.گفتش زندای دیشب تو خواب حرف میزدی.وهی تکون میخوردی.گفتم نه نفهمیدم.چرا مگه.گفت هیچی دایت دیشب پاهامو چرب میکرد.دردکه میگرفت.صدام درمیومد.گفتم شایدبیدارتون کرده باشم.یکبارم توحموم خونه ما زن بیچارشو گاید.ازاون دیوثا هستش.

سِلام کا.چطوری یا نه؟دیدم لحجه چپکی خوزستانی نوشتی.پروفایلتو دیدم نوشتی اهل رفسنجان.رفیق خوزستانی داشتی حتما،نه؟میگم ریکت تو آسمون مردیم از بس گرد و خاک خوردیم،یه مشت پسته بفرست برامون ?

0 ❤️

2018-05-28 07:43:35 +0430 +0430
نقل از: HUNTER Butt با سلام به حشریون وفلزخرابها.حدودا"10الی12سال داشتم.که یک شب خونه دائیم بودیم.اسم داییم حبیب هستش.که اهل کوه وکوهستونه .طبق گفته های اطرافیون .دایی مابه خرنررحم نمیکرد.برای همین ازاون خرریکا بود.بگذریم ازریک حبیب.دائیم چون تازه داشت خونه میساخت1اتاق داشت.که آشپزخونه بود.اتاق خواب وهمه چیزبودش.اونشب دیدم صدای ناله زن دایی فاطی وزجه زدنش میومد..سرموچرخوندم.دیدم حبیب وسط پاهای زنشه.وپاهای زندایی روی شونه هاشه.و داشت یواش یواش تلمبه میزد.خداشاهد.اولش خیال کردم داره دستشوتو سک فاطی میکنه!دیدم پدرم،بسوزه ریک شه.به جون خودم.فاطی بااینکه3تا بچه قدونیم قدداشت.3تا7ساله بودن.التماس وگریه میکردو میگفت.حبیب بچه های خواهرت بیدارمیشن.دیوث حشری میگفت.بذاربیداربشن.اونارو هم میکنم.به خدا ازترس.جیکم درنیومد.دستم روریک م.خشک شد.به جون خودم حدود1شب شروع کرد.اذان صبح که هواسوی ازروز میزد.داشت میکرد.فقط وسط پاهای فاطی بود.فاطی هم آب ازسک ونوک فاطی راه افتاده بود.لش وپش.روز بعدش عصرزندای که بی حال کاراشو میکرد.گفتش زندای دیشب تو خواب حرف میزدی.وهی تکون میخوردی.گفتم نه نفهمیدم.چرا مگه.گفت هیچی دایت دیشب پاهامو چرب میکرد.دردکه میگرفت.صدام درمیومد.گفتم شایدبیدارتون کرده باشم.یکبارم توحموم خونه ما زن بیچارشو گاید.ازاون دیوثا هستش.

اینکه داییت ی آدم حشری خطرناکه ب کنار
ولی اگه زنش مورد توجهت باشه مچ گیریش حتما بهت حال داده

0 ❤️

2018-05-28 08:15:15 +0430 +0430

یک روز ک رفتم خونه مادربزرگم سر بزنم بهم گفت که عموت اومد اینجا شناسنامه آقاجون ببره کلید و این مدارکش را جا گذاشت.منم دارم میرم بیرون این مدارک را ببر اگه کسی هست بده خونشون اگه نبود با کلید برو داخل و بذار تو خونه منم با امید دیدن ی صحنه سکسی از لباس راحتی زن عمو با این بهانه ک کلید داشتم و فکر کردم کسی خونه نیست در خونه عموم را با کلید باز کردم و با کمال تعجب شنیدم صدای عمو و زن عمو بلنده. با ی سری ترفندا خودم قایم کردم و دیدشون زدم اونرور بعد اینکه عموم کارش تموم شد رفت حموم و من حدود نیم ساعت کون و کس لخت زن عمو را دید زدم و خودتون تصور کنید ی زن تنها و لخت بعد سکی چه صحنه هایی داره

چندتا نکته از اونروز همیشه یادم هست
یکی اینکه عمو کون زنش گذاشت و بعد اتمام کار زن عمو گفت بدم میاد و پیش همه زنا تابلو شدم
یکی هم اینکه عموم وسط سکس ب زنش فحش خواهر میداد
و دیگه اینکه زن عمو ی مقدار کونش را مالید و سوراخش را ماساژ داد ک انگار برا برطرف شدن دردش اینکارو کرد بعدم وقتی میخواست بلند شه ی حالت قنبل نازی کرد ک هنوووز تو ذهنمه و دست آخرم راه رفتن زن عمو با کون لخت جلوم محشر بود

2 ❤️

2018-05-28 14:25:14 +0430 +0430

لطف کنید شما هم خاطراتتون را بنویسید ک همگی از کنار هم بودن و یادآوری خاطرات لذت ببریم

ممنون

0 ❤️

2018-05-29 07:49:36 +0430 +0430

لطفا شروع کنید ب نوشتن خاطره هاتون وقتی نوشتید و ارسال کردید لذتش را میفهمید

0 ❤️

2018-06-03 10:07:02 +0430 +0430

لطفا با خاطرات قشنگتون این تاپیک را سرحال کنید
ممنون

0 ❤️

2018-06-03 10:34:23 +0430 +0430
نقل از: kheyli_kheyli_vatani با زن عموم زیادراحتم براهمین زیادازشون ازاین صحنه ها دیدم،۱۲ ۱۳سالم بود،یبار عموم انقد حشری شده بود ک جلو منو پسرش زن عمومو از پشت بغل کرد هی خودشو بهش میمالید،زن عموم میگفت بسه نکن،دارن نگا میکنن. چنبارم سکسشونو دیدم،یبار ۲،۲:۳۰شب بود هم خوابیدم من خوابم نمیومد،یهو صدای ناله زن عمو رو شنیدم،یواش یواش رفتم پشت در ،یخوره باز بود،میشد یکم داخلو دید،عموم داشت میمیالید،زن عموم ناله میکرد،بعد عموم گفت از جلو بزارم یا پشت؟زن عمو گفت امشب ن ،بدنم درد میکنه،عمو توجه نکرد پتو رو زد کنار،کیرشو تف زد انداخت تو کون زن عمو،هی میگفت تورو خدا یواش درد میکنع نمیتونم تحمل کنم،عمو ول کن نبود،داشت جر میداد

خیلی حال میده آدم کون لخت زن زیر شوهرش ببینه

0 ❤️

2018-06-03 10:39:56 +0430 +0430
نقل از: kheyli_kheyli_vatani خدایی من میخواستم این تاپیکو امروز بزارم،الان اومدم دیدم تو گذاشتی،دمت گرم

این تاپیک حدود ی ماهه راه انداختم
اگر خاطره داری بنویس
لذت ببریم

0 ❤️

2018-06-03 10:57:29 +0430 +0430
نقل از: kheyli_kheyli_vatani
نقل از: Mmtti479
نقل از: kheyli_kheyli_vatani با زن عموم زیادراحتم براهمین زیادازشون ازاین صحنه ها دیدم،۱۲ ۱۳سالم بود،یبار عموم انقد حشری شده بود ک جلو منو پسرش زن عمومو از پشت بغل کرد هی خودشو بهش میمالید،زن عموم میگفت بسه نکن،دارن نگا میکنن. چنبارم سکسشونو دیدم،یبار ۲،۲:۳۰شب بود هم خوابیدم من خوابم نمیومد،یهو صدای ناله زن عمو رو شنیدم،یواش یواش رفتم پشت در ،یخوره باز بود،میشد یکم داخلو دید،عموم داشت میمیالید،زن عموم ناله میکرد،بعد عموم گفت از جلو بزارم یا پشت؟زن عمو گفت امشب ن ،بدنم درد میکنه،عمو توجه نکرد پتو رو زد کنار،کیرشو تف زد انداخت تو کون زن عمو،هی میگفت تورو خدا یواش درد میکنع نمیتونم تحمل کنم،عمو ول کن نبود،داشت جر میداد

خیلی حال میده آدم کون لخت زن زیر شوهرش ببینه

اونشب واضح ندیدم ولی بدنشو دیدم،خیلی سفیده مایل به زرد،مثل زنای آلمان و لهستان.
من عاشق پاچه هاشم،خیلی نازه.

آره واقعا صحنه جالبیه،بخصوص زن شوهر با هم

سکس 2تا دایی هم دیدم
خیلی حال میده

0 ❤️

2018-06-03 11:03:48 +0430 +0430

بیزحمت خاطراتت را بنویس همگی لذت ببریم

0 ❤️

2018-06-06 00:43:19 +0430 +0430

سلام
این تاپیک جهت لذت بردن از خاطرات سکسی شماست
لطفا خاطرات مچ گیریتون را بنویسید ارسال کنید
پدر مادر
عمو زن عمو
دایی و زن دایی
خواهررن و باجناق در سفر
همسایه ها موقع بازی در کودکی
و…

0 ❤️

2018-06-09 19:42:01 +0430 +0430

سلام این تاپیک جهت لذت بردن از خاطرات سکسی شماست. لطفا خاطرات مچ گیریتون را بنویسید و ارسال کنید. پدر مادر، عمو زن عمو، دایی و زن دایی، خواهرزن و باجناق در سفر، همسایه ها موقع بازی در کودکی و…

0 ❤️

2018-06-11 09:41:35 +0430 +0430

دوستان لطفا ب رونق تاپیک کمک کنید

0 ❤️

2018-06-11 10:54:18 +0430 +0430
نقل از: saeed_hbl ۱۰ سالش بوده جق میزده؟؟؟ آخه چقدر دروغ اه اه

کی 10سالش بوده جق زده؟

0 ❤️

2018-06-11 12:19:22 +0430 +0430

من کلی خاطرمو نوشتم ، اما اخرش پیام داد دوستیابی مجاز نیست و …
دیگه حوصلم نمیاد دوباره بنویسم

1 ❤️

2018-06-11 17:06:19 +0430 +0430
نقل از: mohammad1366 من کلی خاطرمو نوشتم ، اما اخرش پیام داد دوستیابی مجاز نیست و ... دیگه حوصلم نمیاد دوباره بنویسم

منم بارها خاطره نوشتم و این خطای مسخره را دااااد
ی خاطره مفصل نوشتم مجبور شدم بکنمش 10خط
ولی اگه حال داشتی بنویس
قبل ارسال کپی کن که اگه خطا داد داشته باشی.

0 ❤️

2018-06-11 17:07:27 +0430 +0430
نقل از: Arash_sadeghi كي ميتونه روزه زن عموم رو باطي كنه؟ ميخوام كسش خيس بشه

زن عموت معرفی کن
ازش مچ گرفتی؟
یا فقط چشمت دنبالشه؟

0 ❤️

2018-06-11 17:08:39 +0430 +0430
نقل از: saman.zoj
نقل از: HUNTER Butt با سلام به حشریون وفلزخرابها.حدودا"10الی12سال داشتم.که یک شب خونه دائیم بودیم.اسم داییم حبیب هستش.که اهل کوه وکوهستونه .طبق گفته های اطرافیون .دایی مابه خرنررحم نمیکرد.برای همین ازاون خرریکا بود.بگذریم ازریک حبیب.دائیم چون تازه داشت خونه میساخت1اتاق داشت.که آشپزخونه بود.اتاق خواب وهمه چیزبودش.اونشب دیدم صدای ناله زن دایی فاطی وزجه زدنش میومد..سرموچرخوندم.دیدم حبیب وسط پاهای زنشه.وپاهای زندایی روی شونه هاشه.و داشت یواش یواش تلمبه میزد.خداشاهد.اولش خیال کردم داره دستشوتو سک فاطی میکنه!دیدم پدرم،بسوزه ریک شه.به جون خودم.فاطی بااینکه3تا بچه قدونیم قدداشت.3تا7ساله بودن.التماس وگریه میکردو میگفت.حبیب بچه های خواهرت بیدارمیشن.دیوث حشری میگفت.بذاربیداربشن.اونارو هم میکنم.به خدا ازترس.جیکم درنیومد.دستم روریک م.خشک شد.به جون خودم حدود1شب شروع کرد.اذان صبح که هواسوی ازروز میزد.داشت میکرد.فقط وسط پاهای فاطی بود.فاطی هم آب ازسک ونوک فاطی راه افتاده بود.لش وپش.روز بعدش عصرزندای که بی حال کاراشو میکرد.گفتش زندای دیشب تو خواب حرف میزدی.وهی تکون میخوردی.گفتم نه نفهمیدم.چرا مگه.گفت هیچی دایت دیشب پاهامو چرب میکرد.دردکه میگرفت.صدام درمیومد.گفتم شایدبیدارتون کرده باشم.یکبارم توحموم خونه ما زن بیچارشو گاید.ازاون دیوثا هستش.

زن منم میکنه


بده ب خودم ک چنان بکنمش ک تا یک ماه هوس کیر نکنه

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «