_ پریناز سفیدهمیشه روی شونه ی راستم میشینه و بیس چاری دم گوش راستم پچ پچ میکنه!
_ پریناز سیاه همیشه روی شونه ی چپم میشینه و بیس چاری دم گوش چپم پچ پچ میکنه!

_ پریناز سیاه:بیخیال تروخدا!میخوای کجای دنیارو بگیری؟مگه تهش دو متر خاک نیس؟این همه بدو بدو و سگ دو زدن واسه چیه؟شل کن بابا!ی زندگی معمولی داشته باش و راضی باش مگه بقیه مردم چیکار میکنن که تو دنبال رسیدن به فلان جایگاه خاصی!
_پریناز سفید:چربطی داره؟مگه باید جاییو بگیری؟ینی چون تهش دو متر خاکه باید بشینه و قید همه خواسته هاشو بزنه؟این عمرش که بالاخره میره!بالاخره چهل پنجاه سالش میشه خب حداقل بزار این گذر عمرو توی مسیری که دوس داره بگذرونه مگه کسی با تلاش کردن مرده بزار تلاششو بکنه،حتی اگه نرسید هم شصت سالگی حسرت نمیخوره چرا هیچ تلاشی نکردم شاید میشد!
_پریناز سیاه:جمع کن تروخدا!صدات از جای گرم بلند میشه وضع ملتو نمیبینی؟همه گرسنشونه طرف نون خالی نداره بخوره!توی مملکت آخوندی میخوای به کجا برسی مثلا؟اینجا یا باید از خودشون باشی و کلی رانت و پارتی داشته باشی یا نمیشه!منطقی باش و به هر چیزی داری راضی باش قرار نیس همه برسن!اصل توی این دنیا نرسیدنه اگه برسی عجیبه…
_پریناز سفید:این حرفو آدمو گشادی مث تو میزنن دارکی جان!درسته این کشور ویران شده اما هنوزم اراده و تلاش قدرت داره!هنوزم بخوای میشه چند تا نمونه برات بگم؟بهونه همیشه هست!بحث اینجاست این عمرش بالاخره میره!پس بزار مفید بگذرونه!
_پریناز سیاه:من صحبتامو کردم!مطمئن باش این دنیا بیرحم تر از این حرفاس بزاره تو به خواسته هات برسی!اون روزیو میبینم که حسرت همین زندگی معمولیو میخوری اما همینم دیگه واست نیس…
_پریناز سفید:بهش گوش نده!نترس و برو جلو!حتما میشه!چرا نشه؟واسه تو نشه واسه کی بشه؟به اون روزی فکر کن که رسیدی و کف زمین دراز میکشی و میگی آخیش بالاخره شد!

این مکالمه سالها طول میکشه و تا وقتی که باشید اینم هست…🌚