خب همونطور که انتظار میرفت چند وقتیه یعنی دقیقا از وقتی که فعالیتم تو سایت کم شده درگیر بحث ازدواج شدیم طبق معمول با کرم ریختن مامانم شروع شد و بابام بهم گیر داد که باید ازدواج کنم
حس عجیبیه اولاش وقتی بهش فکر میکردم خندم میگرفت اصلا ترکیب شخصیت و احساس من با ازدواج نامربوط ترین کلمه دنیاس هیچ جوره به هم نمی خوریم اما الان که بهش فکر میکنم حس قشنگیه من از اول شرایط جوری فراهم کردم که همیشه توی انتخاب های بزرگ زندگیم خودم تصمیم می گرفتم و تا جایی که میشد از دخالت پدر مادرم جلوگیری کردم الانم همه چی همون جوریه که میخوام دوست پسرم اومد خواستگاریم هنوز جوابی ندادم ولی خیالم راحته از بحران بزرگ ازدواج فامیلی در امانم ولی باز موندم تو یه دوراهی نمیدونم چرا ولی دو دل شدم من کارمو دارم روی پای خودم وایسادم چند ساله که کامل از خانوادم جدا شدم واقعا نیازی به همسر ندارم مشکل فقط سنت کلیشه ایه ازدواجه که توی ایران مثل رفتن دانشگاه به همه تحمیل شده (البته من رفتمااااا) خلاصه که این روزا همش درگیر بحث های خانوادگی بودم و دارم با خودم کلنجار میرم که چه تصمیمی بگیرم میدونم به کیر همتونه ولی خواستم حرف دلمو یجا بزنم مرسی که تا اینجا خوندین💋
🔹نظر شما درباره ازدواج چیه؟
خیلی ها دیدم که اسیر شدند .تعداد کمی هم زندگی خوبی دارند
امتحان کن با وجود مستقل بودنت فکر کن تا 10 سال یا 20 سال دیگه اگه همین جور تنها باشی اون موقع چه حسی داری .
به نظر من قطعا اشتباه طرز فکرت .
تو جامعه مثل ایران فقط باید مثل بقیه باشه وگرنه گاو پیشونی سفید میشی ازدواج تو ایران یک جور سنده برای توافق داشتن به رابطه که اگه ادم بخواد ازش منصرف بشه باید یکسری punishment هایی رو به جون بخره وگرنه دلیل اصلی ازدواج واقعا فکر نکنم عشق علاقه باشه بیشتر میشه گفت مهره و موم کردن یک رابطه ۲ طرفه که شاید هم دراینده اشتباه باشه ولی توی ایران این فشار و باید تحمل کرد
یه سکه بردار شیر یا خط کن با خودت یه طرف ازدواج کردن و طرف دیگه ازدواج نکردن بنداز بالا مهم نیس چی بشه شیر بیاد یا خط تو زمانی که پرتاب کردی بالا ببین دلت میخواد شیر بیاد یا خط اون موقع برو پی دلت اگه دوست داشتی حرف بزنیم پیام بده
↩ milad-teh
فرهنگ ازدواج تو ایران رسما شده معامله
به زبون بی زبون داره میگه من اموالم رو در اختیارت میذارم و تو هم در عوضش باید بدنت رو در اختیارم بذاری
↩ Ebraxhim
متاسفانه خود زن ها به این بی احترامی به خودشون بیشتر دامن میزنن این فرهنگ عرب هست نه ایرانی
به نظرم ازدواج خیلی مسئله مهمی هستش که واقعا با رابطه ی دوستی فرق میکنه اینکه بگی طرف پنج ساله دوستیم همو میشناسیم نیست زیر یه سقف میری متوجه میشی این اون نیست. تجربه داشتم .مثا هندونه سر بسته است توی این مملکت همه دچار بیماری های روانی پیچیده ای شدیم که خودمون نمیدونیم.امروز متوجه شدم همه ی علائم اسکیزوفرنی رو دارم ولی به نظرم معمولی هستم .من خودم اگر بخوام ازدواج کنم به خانواده ،شعور،سردی گرمی،استقلال،مالی ،اندام،تحصیلات،طرف توجه میکنم
درد دل بود
ببین این که دختر مستقلی هستی و با تلاش خودت به اینجا رسیدی قابل درک هست. طبیعیه که فعلا نیاز به تشکیل خانواده نداری چون سرگرم زندگی خودتی.
اما به فکر بحران 30 سالگی و بالاترش هم باش. برو بگرد و زنهای مستقل و موفق بالای 35 سال رو که هنوز مجرد هستن رو باهاشون صحبت کن ببین چه نظری دارن.
من هم هنوز با خودم حل نکردم این مسئله رو که چرا وقتی خودم سر کار میرم، درس خوندم و کم و بیش به سهم خودم آدم موفقی ام، چرا یکی که هم سطح و هم تراز خودم نیست و قراره بهم تحمیلش کنن رو قبول کنم! اما از طرفی نگران بالا رفتن سن خودم هم هستم.
خیلی حس بدی هست همه دوستان و همکلاسیهامون دارن ازدواج میکنن و متاهل میشن و من هنوز تنهایی میرم تو پارک قدم میزنم.
مسولیت داره و قانون هایی که برای ازدواج هست، زندگی را کیری می کند. (رک گویی)
↩ esfboy_97
درست میگی باید فکر بالا رفتن سنم هم باشم👍