زن دائی نرگس

1400/12/07

سلام من حمید هستم الان 27 سالمه و این داستانی که میخام بنویسم واقعیه ، خب باید یکمی از قبلتر بگم وقتی که من 16-17 سالم بود و دائیم تازه ازدواج کرده بود . اون موقع هر زمانی که توی مهمونیها زن دائیم رو میدیدم همش چشم دنبالش بود اخه لامصب مثل یه جواهر زیبا و خواستنی بود قدش متوسط کمی بلندتر اون موقع من 165 قدم بود که تو سنی بودم که داشتم قد میکشیدم ولی زن دائیم که اسمش نرگس هست اونزمان از من بلندتر بود فکر میکنم قدش حداقل 178 اینا بود از اندامش بگم که اون زمان که تازهازدواج کرده بود خیلی رو فرم بود شکم صاف سینه هائی برجسته و کون گرد قلمبه و از همه مهمتر برجستگی کسش بود که من دیونه دید زدن کس و کونش بودم چون بیشتر وقتا با ساپورت تنگ و چسبون میدیدمش منم همیشه سعی میکردم توی موقعیتی باشم که بتونم برجستگی کسشو ببینم . این دید زدنهای من همینطوری ادامه داشت خب البته گاهی هم نرگس متوجه دید زدنهام شده بود اخمی هم بهم میکرد منم راستش میترسیدم که نره به دائی بگه ولی بعده ها متوجه شدم که اونم فقط اخم میکرده و هیچی به دائیم نمیگته . خلاصه سالها به همین روال گذشت و گذشت منم بزرگتر شدم و حشرم برای نرگس کم نشد که بیشتر هم شده بود چون نرگس بعد از یه شکم زایمان یکمی تپل تر شده بود که انگار خیلی هم خوشگلترش کرده بود چون کونش تپلتر و قلمبه تر شده بود یکمی هم شکم داشت و سینه هاش هم کمی بزرگتر شده ولی همه اینها برای من نرگسو از قلب هم جذابتر کرده بود . تا قلب از اینکه برم خدمت و برگردم من فقط نرگسو دید میزدم و جرات هیچ کاری را نداشتم حتی میترسیدم که بهش نزدیک بشم ولی بعد از خدمت انگار یه ادم دیگه ای شده بودم . وقتی از خدمت برگشتم هم لاغرتر شده بودم هم پوستمم تیره تر شده بود یه جورائی جذابتر شده بودم که وقتی نرگس منو دید گفت وای حمید خیلی تغیر کردی منم خندیدم و گفتم چه تغیری زن دائی گفت انگار مردی برای خودت شدی اونجا بود که اولین جرقه رابطه منو نرگس زده شد و از این تعریف نرگس خیلی خوشم اومد راستش اولین باری بود که نرگس مستقیم داشت باهام چشم تو چشم حرف میزد . خلاصه از دیدن دوباره نرگس بازم یاد روزهائی افتادم که چقدر تو کف کس و کونش بودم و این دوسال که سرباز بودم هر وقت هم میومدم مرخصی فرصتی نبود تا نرگس رو ببینم برای همین بیشتر از قبل دیونه اش شده بودم دیگه منم قد کشیده بودم قدم 185 شده و هیکلم هم نه لاغر و نه چاق خیلی تو چشم بودم . دیگه طبق روال سالهای قبل مهمونی بازی ها بود و رفت و امد که هر وقت نرگس را میدیدم سعی میکردم بیشتر جلوی چشمش باشم یا بهش نزدیک بشم اونم هر بار منو میدید بهم لبنخدی میزد و دیگه وقتی بهش نگاه میکردم و دیدش میزدم بهم چشم غره نمیرفت این شد که منم بیشتر جرات میکردم بهش نزدیکتر میشدم تا اینکه توی یه مراسم برای نذری بود چندتا دیگ نیاز بود که نرگس گفت خونه خاله من چندتا دیگ هست یکی بیاد تا با هم بریم بیاریم دائیم که دستش بند بود به من گفت حمید جان اگر زحمتی نیست با نرگس برید و دیگ ها رو بیارید منم گفتم چشم دائی و با نرگس سوار وانت دائیم شدیم و به سمت خونه خاله نرگس راه افتادیم . اولین باری بود که تنهائی داشتم با نرگس جائی میرفتم . اولش هردو ساکت بودیم یکمی که از خونه دور شدیم نرگس گفت خب حمید خان تعریف کن گفتم از چی زن دائی گفت از خودت از سربازیت گفتم ای بابا زن دائی سربازی که تعریف نداره پدرمون دراومد نرگس هم یه خنده ای کرد و گفت در عوض مردی شدی گفتم چه مردی بابا نرگس گفت این چه حرفیه ماشاالله ببین چه قد و قامتی و چه اندامی به هم زدی گفتم خب چه فایده زن دائی دوباره یکمی ساکت شد فاصله من و نرگس خیلی کم بود نمیدونم چرا نرگس به جای اینکه بیشتر سمت در بره اومده بود سمت من تقریبا هر بار که دنده عوض میکردم بازوم میخورد به تن نرگس ولی عقب نمیکشید منم بازم جرات نمیکردم کاری کنم بلاخره تا خونه خاله اش وضع همین بود که تنم به تنش میخورد حالمو دگر گون میکرد نرمی تنش نرگس هم از این در اون در حرف میزد و رسیدیم و دیگ ها را گرفتیم گذاشتم پشت وانت و دوباره سوار شدیم که برگردیم وسطای راه نرگس زنگ زد به دائی گفت من میرم خونه یکمی کار دارم اونم گفت باشه وسط راه گفت بریم سمت خونه ما منم دور زدم سمت خونه نرگس دیگه نرگس علنن تقریبا چسبیده بود به من منم هم داشتم کیف میکردم هم نمیتونستم بهش دست بزنم میترسیدم یه موقع کولی بازی دربیاره و داد و هوار کنه برای همین فقط به مالیده شدن تنم به تنش راضی بودم خلاصه نرگس رو رسوندم خونه اش و رفتم دیگ ها رو بردم دادم برای نذری تازه دیگ ها رو گذاشته بودم توی حیاط که دیدم گوشیم زنگ میخوره جواب دادم دیدم نرگسه سلام کردم گفت حمید جان برا زحمتی دارم ببخشید گفتم جانم بفرمائید گفت میشه بیائی خونه ما ؟گفتم باشه ولی چی شده گفت تو بیا بعدا بهت میگم گفتم باشه و دوباره رفتم خونه نرگس در زدم و باز کرد و رفتم پشت در واحدش در زدم اونم باز کرد ولی از دیدنش داشت چشام میزد بیرون نمیتونستم باور کنم دارم چی میبینم لعنتی بدون حجاب که چی بگم تقریبا نیمه لخت بود و با یه لباس خواب توری زبونم بند اومده بود نرگس تا منو دید دستمو گرفت کشید داخل منم حاج و واج و گیج بودم زبونم از دیدن نرگس اونم با لباس خواب بند اومده بود نرگس بدون هیچ حرفی اول لبهاشو چسبوند رو لبم و یه لب حسابی بهم داد با دستش هم داشت کیرمو میمالید که کیر منم از دیدن بدن لخت خوشگلش سریع داشت سیخ میکرد همینطوری هم لب میداد هم کیرمو میمالید منم نمیدونستم چکار کنم یکمی خود نرگس داشت ادامه میداد که لبمو از لبش جدا کردم گفتم زن دائی داری چکار میکنی نرگس گفت لعنتی حرف نزن دارم هلاک میشم برات دستمو گرفت کشوند سمت اطاق خوابش در را هم بست گفت حمید میدونم تعجب کردی ولی دیگه نتوستم تحمل کنم من بهت نیاز دارم توی ماشین هم که دیدی چقدر بهت چسبیدم تا بلکه بفهمی ولی کاری نکردی دیگه خودم دست به کار شدم حالا هم دلم میخاد باهات حسابی حال کنم دلم میخاد بهم حسابی حال بدی کیرمو گرفت توی دستش فشارش میداد و چشماش خمار و شهوتی بود منم که چند سال بود منتظر همچین لحظه ای بودم انداختمش روی تخت نرگس از این کارم خوشش اومد و جلوش شلوار و پیراهنمو دراوردم رفتم جلوش نرگس خودش شورتمو گرفت کشید پائین وقتی کیرم که در حد اعلا سیخ و سفت شده بود دید یه اخ جونی گفت بعد میرمو گرفت توی دستش و داشت بصورت جغ زدن بالا و پائینش میکرد منم شورتمو کامل دراوردم یکمی نرگس با کیرم بازی باز یکرد رفتم رو تخت خوابوندمش لباس خواب رو از تنش دراوردم یه سوتین داشت اونو هم دراوردم وای داشتم پستونائی که دیونه ام کرده بود را از نزدیک و بدون هیچ مانعی میدیدم دهنمو چسبوندم به سینه هاش و نوبتی هردوشونو مک میزدم داشتم دیونه میشدم از خوردن دوتا پستون گرد و نرم نوک قهوه ایش نرگس هم با دستاش سرمو نوازش میکرد و اه میکشید منم سرم لای دوتا پستونش بود نمیدونم چقدر طول کشید خوردن پستوناش که نرگس همش بهم میگفت اخ حمید جونم من کیرتو میخام کیرتو میخام منم پستوناشو رها کردم رفتم پائینتر شوترشو از پاش کشیدم بیرون وای خدای من کس ناز و تپل و خوشگلش برام نمایان شد داشتم از دیدن کس قش میکردم بدون مکث دهنمو چسبوندم به کسش حالا نبوس و نلیس و کی بلیس واقعا اندامش روانیم کرده بود اونم من که از 16-17 سالگیم تو کفش بودم حالا لخت مادر زاد با رضایت خودش لخت جلوم خوابیده و ازم کیر میخاست خلاصه بازم نفهمیدم چقدر داشتم کس و رونها و لای کونشو خلاصه همه تنشو میخوردم و میبوسیدم که نرگس همش با ناله و خنده ازم کیر میخاست دیگه خودمم تحملم برای کردنش تموم شده بود نشستم وسط پاهاش جلوی کسش کیرمو میمالیدم لای چاک کسش نرگس همش با حشر میگفت لعنتی بکن تو کسم دارم میمیرم یالا یالا دیگه لحظه موعود گائیدن کس نرگس جونم فرا رسید و کیرمو فشار دادم توی کس خیسو داغش وای که عجب لدتی داشت کسش هردومون با هم ناله کردیم کیرمو تا ته کرده بودم تو کسش از تنگی و داغی و نرمی و خیسی کسش چنان کیفی میکردم که دلم میخاست تا ابد کیرم تو کسش باشه یکمی کیرمو توی کسش نگه داشتم نرگس منو بغلم کرده بود دم گوشم اروم میگفت بزن حمید جونم بزن تو کسم جرم بده اخ میخامت عزیزم بزن کسمو جر بده دارم میمیرم برات منم شروع کردم تلمیه زدن تو کسش هر چی تلمبه میزدم بیشتر لذت میبردم دیگه هردومون همش اه و ناله میکردیم منم محکم میکردمش تختشون تکون تکون میخورد بازم نمیدونم چقدر طول کشید ولی زیاد زمانی نبرد که داشت ابم میومد تا میخاستم به نرگس بگم داره ابم میاد که نرگس پاهاشو دورم حلقه کرده بود هی داد میزد میگفت بکن بکن بکن و هی اخ و ناله میکرد منم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و همه ابمو ریختم تو کس نرگس افتادم روش هنوز کیرمو تو کسش از شدت ارضا شدم فشار میدادم و ناله میکردم توی اون زمان هیچی حالیم نبود فقط لذتی که از ارضا شدنم میبردم برام مهم بود اینقدر لذت بخش بود برام تصورشو هم نمکیردم ولی وقتی اون حس ارضا شدنم فروکش کرد تازه یادم اومد که چکار کردم و شاید نباید میزاشتم که ابم توی کسش بریزه روم نمیشد توی چشمای نرگس نگاه کنم سرم روی سینه هاش بود هر دومون نفس نفس میزدیم میخاستم کیرمو از کسش دربیارم که نرگس با دستاش و با پاهش منو به خودش فشار داد دم گوشم گفت بزار توش باش دلم میخاد حسش کنم منم فهمیدم براش مهم نیست ابم توی کسش ریخته خیالم یکمی راحت شد ولی میترسیدم یه موقع بچه دارش کنم حالا خر بیار و باقالی بار کن ولی منم روش خوابیدم و کم کم کیرم تو کسش شل شد نرگس هی بهم میگفت خیلی حال کردم ازم تشکر میکرد منم لبشو پستوناشو میخوردم میبوسیدم تا اینکه دیگه کیرم کامل شل شد و از کسش دراوردم نرگس دستی به کسش کشید و گفت وای جون اتیشم زدی با ابت روم نمیشد چیزی بهش بگم خب اولین بارمون بود نرگس جلوی من داشت با کسش بازی میکرد منم از دیدن کس خوشگلش کیف میکردم نرگس بهم گفت میتونی یه بار دیه بکنی؟گفتم واقعا بازم میخاهی گفت اره کیرت فوق العاده است خندیدم گفتم واقعا؟گفت اره بخدا کیر دائیت نازکه ولی کیر تو هم کلفته هم بزرگه کسمو حسابی حال دادی خوابیدم روش و داشتم باهاش عشق بازی میکردم پستوناشو میخوردم گردن و گوش و شکم و رونهاشو میخوردم نرگسم داشت حال میکرد با یه دستمم کسشو میمالیدم براش کسش هم خیس بود هم لزج شده بود چون ابم داشت کم کم از کسش میریخت بیرون منم اب کسشو اب خودمو میمالیدم به همه کسش و رونش لای کونش روی شکمش نرگسم همش لب میداد و میگفت وای حمید کیر بکن تو کسم کیر بکن تو کسم دارم میمیرم برات منم کیرم دوباره شق کرد و رفتم جلوی کسش نشستم و کیرمو فرو کردم تو کسش نرگس یه ناله ای کرد گفتم جون قربوت بشم نرگس جونم دارم کستو میگام برات نرگسم میگفت وای بکن بکن بکن تندتر بکن جرم بده محکمتر بزن اخ وای جون منم تند تند داشتم تو کسش تلمبه میزدم ابمم که تازه اومده بود کسش هم لیز شده بود خیلی تنگ نبود که زود ارضام کنه همینطوری داشتم میکردمش یکمی نرگس زیرم بود گفتم بلندشو قمبل کن اونم سریع قمیل کرد وای کونش دیونه ام کرد ولی کسشو میخاستم بکنم کون گرد و سفید و قلمبه اش محشر بود از عقب گذاشتم تو کسش داشتم حسابی حال میکردم و تلمبه میزدم که یهوئی گوشیش زنگ خورد وای جفتمون یهوئی از حرکت وایسادیم نرگس گوشیشو برداشت گفت وای حمید دائیته تورو خدا صدات درنیاد که هردومون بیچاره میشیم بعد از چند ثانیه نرگس دو سه تا نفس عمیق کشید رو کرد به من گفت هیس منم کیرم توی کسش بود و کونشو گرفته بودم توی دستام دلم نمیخاست کیرمو دریبارم از کسش نرگس گوشیشو جواب داد ولی چون یکمی نفس نفس میزد یکمی داشت با دائی حرف میزد اونم انگار سوال و جوابش میکرد که کجائی و چکار میکنی چرا نمیائی نرگسم میگفت میام یک ساعت دیگه میام بعد نرگس به دائی گفت یه زنگ بزن حمید بیاد دنبالم بیاردم انگار اون بیچاره هم گفت باشه و از هم خداحافظی کردن نرگس که کیرم هنوز تو کسش بود برگشت با خنده بهم گفت دائیت الان بهت زنگ میزنه تا بیائی دنبالم منم خندیدم گفتم چشم میام دنبالت شروع کردم تو کسش تلمبه زدن که گوشی منم زنگ خورد دائی بود و منم کیرمو توی کس زنش تا ته فشار دادم و نگه داشتم داشتم با کون نرمش بازی میکردم جواب دادم و سلام و احوال پرسی بعد دائی گفت حمید جان اگه میشه برو خونه ما و نرگس را بیار گفتم چشم دائی با گفتن چشم دائی کیرمو بیشتر تو کس نرگس فرو کردم که نرگس اروم گفت اخ دائیم پرسید چی بود گفتم هیچی دائی یکی از بچه هاست داره اذیت میکنه اونم باور کرد و گفت پس زودتر برو دنبال نرگس و با هم بیائید گفتم چشم میرم دنبالش قطع کردم دوتا چک زدم رو کون نرگس و گفتم تو دیگه مال منی فهمیدی اونم گفت اره عزیزم من دیگه بنده کیر ناز خوشگل و کلفتتم حالا تا میتونی کسمو بگا منم شروع کردم گائیدنش اینقدر مدلهای مختلف گائیدمش تا دوباره ابم اومد و ریختم تو کسش و افتادم روش بینهایت از هم دیگه کیف کرده بودیم که نگو و نپرس دیگه بلند شدیم و رفتیم دوش گرفتیم توی حموم هم نرگس همش کیرمو میخورد و میگفت این مال منه مال خودمه منم میگفتم اره مال توه خودمونو شستیم و اومدیم بیرون و لباس تنمون کردیم و راه افتادیم سمت خونه خودمون . از اون زمان تا الان نمیدونم چندبار با نرگس سکس کردم ولی هیچ وقت ازش سیر نمیشم . این داستان را هم به خواسته خود نرگس نوشتم تا خاطمون توی سایت ثبت و ماندگار بشه.

ادامه...

نوشته: حمید


👍 33
👎 21
142101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861028
2022-02-26 01:04:21 +0330 +0330

لامصب کس زندایی انگار ده برابر جاذبه زمینه

3 ❤️

861030
2022-02-26 01:08:05 +0330 +0330

کسکش نصف داستانت تعریف بود نخوندم جایی که بهت زنگ زد گفت بیا جنده هم همچین کاری نمیکنه اه اه

2 ❤️

861031
2022-02-26 01:11:58 +0330 +0330

از قلب هماهنگ کردم بیام شوترتو دربیارم میرمو بکنم تو کونت.

2 ❤️

861033
2022-02-26 01:13:00 +0330 +0330

این داستان /زندایی از زیر بته عمل اومده جنده و بی اصل ونسب /

1 ❤️

861042
2022-02-26 01:39:50 +0330 +0330

از اونجا ک بت زنگید و گفت بیا حالا بهت میگم چیکار دارم دیگه نخوندم

0 ❤️

861044
2022-02-26 01:50:52 +0330 +0330

جالبه!!! قبلاً هرکی قیافه اش ناجور و داغون بود میگفتن یارو سربازه یا تازه از سربازی اومده ولی نویسنده محترم داستان سربازی بهش ساخته و بعد سربازی براد پیتی شده واسه خودش😂😂😂
البته خیلی‌ها واقعا سربازی بهشون میسازه مخصوصاً اگه خدمتکار مخصوص فرمانده (عنبر)باشم بشرطی که تحملشون زیاد باشه و خوب پتو گاز بگیرن،😂😂😂😂😂

1 ❤️

861049
2022-02-26 02:12:25 +0330 +0330

کردنی رو باید مخصوصاً که خودش پا پیش بزاره

0 ❤️

861065
2022-02-26 03:29:35 +0330 +0330

این سناریو رو بفروش به پورن هاب. در آمد خوبی کسب میکنی👍🏻💵

0 ❤️

861076
2022-02-26 05:19:47 +0330 +0330

وقتی بار اول کردیش نوشتی:
" فهمیدم براش مهم نیست ابم توی کسش ریخته خیالم یکمی راحت شد ولی میترسیدم یه موقع بچه دارش کنم حالا خر بیار و باقالی بار کن"
اولا خر خودتی…
دوما …هیچ خری مثل خودت پیدا نمیشه که باقالی بارش کرد.
قد زندائیت متوسط یه کم بالاتر یعنی 1.78 !!! عجبا
قد خودت هم وقتی رفتی سربازی و برگشتی بلند تر شده بود!!! یاالعجب
وقتی از سربازی برگشتی زن دائیت گفت عجب مردی شدی!!!؟ چی بگه بیچاره ؟ با اینهمه داستانهای ریز و درشتی که از درز دیوارهای سرباز خونه ها میزنه بیرون ، حکما طفلکی خبر نداره وگرنه هیچوقت بهت نمیگفت مرد شدی.
اما باز هم دمت گرم که مثل جقی های دیگه ننوشتی که کردم تو دهنش ابمو تا قطره اخر خورد و بعدش هم ازش درخواست کون نکردی و نگفتی من استاد کون کنی هستم یجور میکنم دردت نیاد!!

0 ❤️

861088
2022-02-26 06:52:36 +0330 +0330

کیرم تو قد و وزن تو و زنداییت قورمساق. تازه این یابو تاریخچه قد و وزن خودش و اون جنده خانم سوژه جقش رو هم هر لحظه یاداوری کرده!

0 ❤️

861093
2022-02-26 07:48:52 +0330 +0330

کسی که میگه دائی دیگه خیلی کسخله

0 ❤️

861099
2022-02-26 10:16:44 +0330 +0330

خاله نرگس یا زندایی نرگس بعدش یه جایی نوشتی میرمو گذاشتم تو کس زندایی اون کیره یه کم کمتر جق بزن بچه جان

0 ❤️

861149
2022-02-26 22:18:18 +0330 +0330

بازهم یک جلقی دست به قلم شد .طبق معمول هم زندایی و زن عمو وزن داداش هم جنده فابریک بدنیا اومده اند و از اول هم چششان دنبال این برادپیت کاغذی است . خدایا خودت این جماعت را شفا بده

0 ❤️

861159
2022-02-27 00:27:05 +0330 +0330

حمیدو ساز دهنی میخوای جوجو شنیدم سربازی امربر خوبی بودی کل درجه دارها ازت راضی بودند آخه چاقال زنگ زد بهت گفت بیا منو بکن بعد داییت زنگ زد زنش گفت آخ و گفت باشه بکن بیا یا بده بیا کونی مفلوک

0 ❤️

861160
2022-02-27 00:27:25 +0330 +0330

داستانت جالب نبود و پر از غلط املایی و نگارش داغون،یا باید محلی بنویسی یا کتابی هر دوشو قاطی کردی و اصول نگارشو اصلا رعایت نکردی.
این رو هم‌به اون‌ دوستمون که راجب عنبر فرمانده تو خدمت نظر داده بگم که جناب عالی خودت اصلا سربازی نرفتی اونی هم که تو میگی عنبر که فقط شنیدی جریانش چیه ولی باید بگم که اونطوری نیست و اصل اون کلمه امربر هستش و در ارتش شاهنشاهی استفاده میشد نه الان که به هر منشی و مسئول خدمات فرماندهی میگن عنبر.نگارشش هم امبر هست که همون امربر هست یکی کسی که امر و اوامر فرماندهی رو میرسونه.

0 ❤️

861164
2022-02-27 00:36:25 +0330 +0330

نذرت قبول دو دولی رن دایی اصلا اشتباهی مال دایی شده سندش بنام شماهاست

0 ❤️

861215
2022-02-27 01:58:38 +0330 +0330

میره

0 ❤️

861232
2022-02-27 03:05:34 +0330 +0330

واقعا زن دایی ها نمیدونم چیه داستان اکثرشون خیلی کس کون ردیفی دارن

1 ❤️

861590
2022-03-01 07:18:11 +0330 +0330

بنظرم میتونی کارگردان فیلم سکسی بشی 😁

0 ❤️

862558
2022-03-06 18:49:10 +0330 +0330

در این کسشر قلب معنی قبل میده و قبل معنی قلب! با یه همچین بیسوادایی شدیم هشتاد میلیون!

0 ❤️

862734
2022-03-07 10:11:13 +0330 +0330

daiit haminjast koonet parast 😂 😂 😂

0 ❤️