امیری که امیرم شد (۳)

1402/03/19

...قسمت قبل

خانمم با یه صدای توام با عشوه ای به امیر گفت، جای شما خالی، رفته بودیم میدون سرخ که از دیدنی های مسکو دیدن کنیم. امیر هم با یه دیسیپلین خاصی که انگار نمی خواست ابهت ریاستش شکسته بشه گفت امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه. و مریم هم گفت ممنون خیلی عالی بود، یه زوج ایرانی هم پیدا کردیم که باهاشون دوست شدیم. امیر گفت بله مشخصه که شما مثل آهنربا افراد رو جذب می کنید، مریم هم از این تعریف های سنگین امیر داشت لذت می‌برد، حس میکردم مریم و امیر خیلی بیشتر از قبل با هم راحت شده بودند، البته هم سنگین و وزین برخورد می‌کردند و هم کنار این سنگین بودن با هم صمیمی هم شده بودند و این یه حس عجیبی به من میداد، چون جفتشون رو دوست داشتم، هم دوست داشتم لذت بردن خانمم رو ببینم و هم از لذت بردن امیر لذت می‌بردم، و امیر هم در حالی که با مریم چشم تو چشم شده بود و میشد برانگیختگی شهوت رو توی چشماش دید، گفت امشب برای رفتن به کشتی تفریحی روی رودخانه آماده باشید، تا یک ساعت دیگه با همدیگه میریم، و فکر می‌کنم خیلی بهمون خوش بگذره، قبل از رفتن هم من چند دقیقه ای با آرش جان کار دارم اگر اشکالی نداره و تنهایی اذیتتون نمیکنه چند دقیقه ای آرش جان بیان اتاق من.
خانمم گفت خواهش میکنم. منم گفتم چشم الان میرسم خدمتتون.
همین که امیر رفت خانمم با یه حس کنجکاوی خاصی گفت به نظرت امیر چیکارت داره؟ من گفتم نمی دونم. و مشغول پوشیدن لباسهام شدم و بعد در حالی که لبای قشنگش رو می بوسیدم ازش خداحافظی کردم و اومدم بیرون، وقتی امیر در اتاقش رو باز کرد بغلم کرد و یه لب طولانی ازم گرفت، حس عجیبی داشتم آخه چند لحظه پیش نقش یه عاشق رو داشتم و الان نقش یک معشوقه رو ایفا میکردم، امیر گفت بیا عشقم که خیلی حشرم زده بالا هر بار که با تو و مریم روبرو میشم بدجوری تحریکم می‌کنید و فقط تو میتونی من رو ارضا کنی، و در حالی که انگار یه چیزی یادش اومده باشه گفت راستی قطره رو به مریم دادی که بخوره؟ گفتم ریختم توی آب معدنی ولی نمی دونم مریم جان اون آب رو خورد یا خانم اون زوجی که با ما اومده بودن میدون سرخ؟ البته توی رفتار هیچ کدومشون اثر خاصی ندیدم ، امیر لبخندی زد و گفت پس احتمالا الان شوهرش رو بیچاره کرده، چون این قطره عجیب خانم ها رو تحریک میکنه، خدا به داد شوهرش برسه، امشب هر چی زنش رو بکنه زنش سیر نمیشه، گفتم یعنی تا این حد این قطره قویه امیر گفت در آینده اثرش رو می‌بینی خودم از اسپانیا آوردم، امشب هر جوری شده به مریم قطره رو بده بخوره که داریم میریم روی کشتی حسابی حشری باشه ، و اثرش رو ببینی، گفتم سعیم رو میکنم ولی قول نمیدم. امیر گفت می خوای من بهش بدم؟ گفتم چجوری؟ گفت میریزم روی کیک و تعارفش میکنم که بخوره، گفتم باشه اگر من نتونستم انجامش بدم تو انجامش بده، امیر گفت از اینکه قراره خانمت رو برای کیر من حشری کنی چه حسی داری؟ گفتم چون عاشق جفتتون هستم از این کار حس خوبی به من دست میده. امیر هم که کیرش حسابی شق شده بود کیرش رو از توی شلوارش انداخت بیرون و کیرش که حسابی شق بود و سرش هم آب انداخته بود مثل فنر از توی شرتش زد بیرون و موهام رو گرفت و راهنمایی کرد طرف کیرش، منم هر چند که کیرش بزرگ بود و کامل توی دهنم جا نمیشد ولی با جون و دل براش ساک زدم و امیر هم تا جایی که ممکن بود کیرش رو توی حلقم فرو می‌کرد، و همینجور که کیرش ته حلقم بود گفت حالت بلعیدن به خودت بگیر باید آبم رو تا تهش بخوری، و شروع کرد ناله زدن، یهو حس کردم آبش پاشید توی حلقم و وقتی خواستم سرم رو عقب بکشم با فشار دستای قویش اجازه نداد عقب برم و حدود هفت هشت تا تلمبه ی پر آب توی حلقم زد و وقتی سرم رو رها کرد تمام آبش داشت از توی حلقم میرفت پایین، یه قطره از آبش رو هم نتونستم برگردونم. امیر گفت از حالا به بعد باید عادت کنی که آب اولم رو بخوری که کونت حسابی برای کشیدن آب دومم تلاش کنه، این کون خوشگل و تشنه ی کیر تو رو نباید زیر یک ساعت بکنم. و بعد دوباره کیرش رو که حالا شقیش رو از دست داده بود گذاشت توی دهنم. منم حسابی کیرش رو لیس زدم و باقی مونده ی آبش رو هم که با زبون زدن زیر کیرش کشیده بودم بیرون خوردم. این کارم حسابی حشریش کرد و یه اسپنک زد روی کونم جوری که صداش پیچید توی اتاق، بعد به شکم دراز کشید روی تخت و گفت بیا شوهرت رو ماساژ بده که حالم جا بیاد برای کردن کونت.
منم با تمام توان رفتم روی کمرش و شروع کردم از پشت گردنش ماساژ دادن به سمت پایین، و امیر هم با هر حرکت دستم یه جون میگفت و این جون گفتنش تحریکم می‌کرد که محکم تر ماساژش بدم، حدود نیم ساعت داشتم کمر و کتف هاش رو ماساژ میدادم وقتی رسیدم به کونش، کیر کلفت و شل شده ی امیر با اون تخمای بزرگش که از لای پاهاش دیده می‌شد تحریکم می کردند که بهشون دست بزنم، وقتی شروع کردم به ماساژ دادن کیر و تخماش ناله های شهوتیش بلند شد، زبونم رو خیلی یواش و مماس به پوست تخماش و کیرش زدم.
طولی نکشید که کیرش شروع کرد به کلفت شدن، و دل من هم با دیدن بزرگ شدن کیرش ضعف میرفت وقتی کیر کلفتش رو توی دستای ظریف و لطیفم گرفتم جسم زنانه ی خودم رو بیشتر حس میکردم. یهو یاد خانمم افتادم که توی اتاقمون منتظر من بود، به امیر گفتم خیلی دلم میخواد سکس کنیم ولی چون طول کشیده نگرانم که مریم پاشه بیاد دم اتاقت، امیر هم گفت راست میگی سریع پاشو بریم تا دیر نشده، در حال حرف زدن بودیم که یهو صدای زنگ در اتاق شوکه مون کرد، من و امیر با دستپاچگی و سریع پا شدیم و شروع کردیم به لباس پوشیدن و امیر رفت پشت در و در حالی که دکمه های پیراهنش هنوز باز بود در رو باز کرد، خانمم سلام کرد و با دیدن سینه های لخت امیر گفت ببخشید، مزاحمتون شدم، آرش پیش شماست؟ و امیر گفت بله آرش جان داشت موهای پشت گردن من رو خط می انداخت، خانمم گفت دیر نشه چون فرمودید یک ساعت بیشتر وقت نداریم و امیر گفت بله شما تشریف ببرید لابی ما الان میایم، خانمم گفت چشم. وقتی خانمم رفت من هم که لباسام رو پوشیده بودم، خواستم از اتاق امیر برم بیرون که امیر گفت صبر کن، گفتم چرا؟ گفت از توی بار یه شیشه آب میوه بیار، و بازش کن و یدونه قطره از اون محرک ها از توی کیف من بردار و بریز توش، ببر بده به مریم بخوره که امشب یه حال اساسی بکنیم، منم همین کار رو انجام دادم و از اتاق امیر زدم بیرون و رفتم سمت لابی، وقتی رسیدم توی لابی آب میوه رو دادم به خانمم گفتم بخور که تا آخر شب ضعف نکنی، خانمم گفت دستت درد نکنه و شروع کرد به آرامی آب میوه رو نوشیدن. وقتی امیر اومد سوار ماشینی شدیم که امیر از قبل رزرو کرده بود و رفتیم کنار کشتی تفریحی و سوار شدیم، لیدر گفت دو ساعت روی آب خواهیم بود و توی این دو ساعت نوشیدنی ها مهیاست و دنس هم داریم،از با هم بودن روی کشتی کمال لذت رو ببرید، از هر ملیتی روی کشتی آدم بود، اکثرا هم جوون بودند دو تا دختر ایرانی آذری بودند که اونجا رقص آذری می‌کردند و به بقیه ی توریست ها هیجان می‌دادند، مشروبات رو هم مرتبا میچرخوندن و امیر اصرار کرد که بردارید و من و خانمم هم پیک های اول رو برداشتیم و خیلی ملایم و ذره ذره به سلامتی رفتیم بالا، همین که پیکمون تموم شد باز امیر اشاره کرد که برامون بیارند من و خانمم کم کم داغ شدیم و امیر هم توی اون سر و صدای آهنگ اصرار می‌کرد که بریم وسط و برقصیم اما ما چون خجالتی بودم رومون نمیشد برای همین امیر خودش رفت وسط و با اون دو تا دختر آذری شروع کرد رقصیدن و با حرفهاش داشت ما رو تحریک می‌کرد که بریم وسط، خانمم رقصش عالی بود ولی من اصلا رقصم خوب نبود برای همین چون حس میکردیم نتونیم هماهنگ برقصیم جلو نمی رفتیم، خانمم که هم مست شده بود و هم اون قطره حشریش کرده بود کم کم رفت جلو و شروع کرد با اون دو تا دختر آذری رقصیدن، جوری می رقصید که همه ی توریست ها جمع شده بودند و تماشا و تشویقش می‌کردند، رقصش بقیه رو تحریک کرد که برقصند امیر هم از نبود من اون وسط استفاده کرد و رفت و در حین رقص دستاش رو توی دستای خانمم قفل کرد و خودش رو به بدن خانمم می چسبوند، از بس پیک زده بودم جوری سرم سنگین شده بود که دیگه همه چیز رو شکل صحنه های توی خواب و رویا میدیدم ولی بازم دلم می خواست بیشتر بخورم که مست تر بشم و از دیدن این صحنه های رویایی لذت ببرم. چشمای طوسی خانمم با اون مژه های بلندش جوری خمار شده بود که هر کسی رو دیوونه می‌کرد، سینه های بزرگش هم توی رقص آدم ها رو سحر می‌کرد، کون بزرگ ژله ایش هم که کار دل هر مردی رو از بیخ و بن می‌ساخت، یهو یه آقای حدود 60 ساله ی عرب رفت جلو و خانمم رو بغل کرد و پیشونیش رو بوسید بعد هم در حالی که دستش روی سینه هاش بود یه دسته پول گذاشت توی سوتین خانمم، همه جیغ زدند و تشویقشون کردند، من از اینکه میدیدم زیبایی خانمم چه جور همه رو مسحور خودش کرده لذت می‌بردم و از اینکه خانمم رو اینقدر شاد و سرحال میدیم توی پوست خودم نمی گنجیدم. رقص که تموم شد همه ی مردها می خواستند یه جوری خودشون رو به خانمم نزدیک کنند و به بهانه ی تشویق کردنش لمسش کنند، امیر هم مثل یه بادیگارد قد بلند و چهارشونه مراقب خانمم بود، پوست سفید خانمم سرخ شده بود فکر کنم اثر خوردن مشروب همراه قطره محرک بود. خانمم گفت دلم میخواد الان بپرم توی آب از بس داغ کردم. امیر هم که می دونست داره چیکار میکنه گفت اثر فعالیت زیاده نگران نباشید، اگر دوست داشته باشید میریم با هم استخر و خانمم با یه علامت سوال به من نگاه کرد و من که فهمیدم منتظر شنیدن نظر منه گفتم استخرهای اینجا باید دیدنی و جذاب باشه و بعد رفتم توی این فکر که بدن لخت خانمم توی استخر با مردها چیکار میکنه. خانمم یه کم فکر کرد و گفت نه دیگه برگردیم هتل استراحت کنیم و من متوجه شدم که میخواد توی هتل یه کیر اساسی از من بگیره.
وقتی رسیدیم هتل، خانمم دستم رو گرفت و سریع رفتیم توی اتاق و همون دم در شروع کرد از من لب گرفتن، منم باهاش همراهی کردم و خوابوندمش روی تخت و وحشیانه لختش کردم، جوری با حرارت ازم لب می‌گرفت که تا حالا ندیده بودم، و این کارهاش بدجوری من رو حشری می‌کرد، خوابیدم روی شیکمش دور سینه های سفید و برجسته و بزرگش رو توی دستام گرفتم و فشارشون دادم و برجستگی نوک صورتیشون رو خوردم، و کیرم هم به کص صورتی و نرمش مالیده میشد، حس کردم کیرم خیس شده، حشری تر شدم و شروع کردم گوش و گلوش رو لیس زدن، داشت دیوونه میشد، می‌گفت بکن منو، کیرتو می خوام، کیرم به آرومی وارد کص گرمش شد و شروع کردم تلمبه زدن، دیگه ناله هاش تبدیل به جیغ شده بود، منم با تمام توان و محکم و پشت سر هم داشتم توی کصش تلمبه میزدم و تمام وجودش تکون می خورد، یهو زنگ اتاقمون زده شد و صداهامون رو آوردیم پایین و تلمبه زدن رو متوقف کردم، خانمم گفت اه اه این دیگه کدوم سرخریه؟ سریع حوله لباسی رو پوشیدم و رفتم دم درب و دیدم روی ترولی برامون غذا آوردن، متوجه شدم کار امیره، از اینکه خانمم گفته بود نمیاد استخر و می خواست که با من خودش رو ارضا کنه ناراضی بود، و می خواست عیشمون رو به هم بزنه، و اینقدر مریم رو حشری کنه و از اون طرف بهش کیر نرسه که بلاخره بهش پا بده. ولی خانمم سرسخت تر از اونی بود که امیر تصور می‌کرد. اینجور زنها جز با عشق رام نمیشن، امیر اگر می خواست خانمم رو تصاحب کنه می بایست نسبت به خودش در دل خانمم عشق ایجاد میکرد. و تا وقتی که من داشتم عاشقانه به خانمم محبت میکردم جایی برای امیر توی دل خانمم باز نمیشد. غذا رو گذاشتم گوشه ی اتاق و رفتم سمت خانمم و دوباره مشغول سکس شدیم، با خوردن کصش شروع کردم، ته ریشم رو می‌مالید به چوچولش و مریم جیغ میزد و بدنش میلرزید، دوباره کیرم رو وارد کصش کردم و شروع کردم تلمبه زدن و صدای جیغ خانمم بلند شده بود، پاهای بلوری سفیدش با اون رون های پرش رو تا ته از هم باز کرده بودم و همین جور که داشتم از بالا به فرو رفتن و بیرون اومدن کیرم توی کصش نگاه میکردم با انگشتم چوچولش رو می‌مالیدم و صدای جیغش رو شدید. تر میکردم،دیدن این صحنه حشری ترم می‌کرد و محکمتر تلمبه میزدم، که این بار زنگ گوشی تلفن اتاقمون به صدا در اومد و ول کن هم نبود برای همین تلمبه زدن رو قطع کردم و گوشی رو برداشتم صدای امیر بود که گفت بیا کارت دارم. خانمم گفت کی بود گفتم امیره میگه باهام کار داره خانمم گفت چیکار داره این امیر؟ ، چرا ضد حال میزنه؟ گفتم نمی دونم بذار برم ببینم چی میگه. و یه تیشرت و شلوارک پوشیدم و با دمپایی روفرشی رفتم سمت اتاقش که چند تا اتاق با ما فاصله داشت. در زدم، همین که در رو باز کرد مثل همیشه با حرارت بغلم کرد و شروع کرد ازم لب گرفتن، بهش گفتم وسط سکس بودیم با مریم، گفت میدونم، ولی تو مال من هم هستی و سر شب کارت رو تموم نکردی و رفتی، و من رو بلند کرد و خوابوند روی تخت و تا اومدم به خودم بیام لختم کرد و خوابید روی شیکمم و من که تا چند دقیقه پیش توی همین پوزیشن داشتم خانمم رو میکردم الان توی پوزیشن خانمم زیر کیر امیر بودم، و امیر همون جوری که من به خانمم ابراز عشق و احساسات میکردم داشت به من ابراز عشق می‌کرد و از سرتاسر وجودم لذت می‌برد، اینقدر حرفه ای نوک سینه هام رو میک میزد و گاز می‌گرفت که تمام وجودم به لرزه افتاده بود، زیرش هیچ وسیله ی دفاعی از خودم نداشتم، گوش و گردنم هم زیر لیس زبونش بود و کیرش هم دم سوراخ کونم داشت فشار می آورد که وارد بشه، کیرش رو که خواست فرو کنه توی کونم، می خواستم خودم رو آزاد کنم ولی جوری روی من چمبره زده بود که نمی تونستم به اندازه ی یک سانت از زیر کیرش در برم، برای پرت کردن حواسم از کیرش، شروع کرد زیر بغلهای سفید بی موم رو لیس زدن تمام موهای تنم سیخ شده بود که کیرش رو توی وجودم حس کردم و تلمبه زدنهاش شروع شد از شدت تکون هایی که توی وجودم حس میکردم گیج شده بودم روی ابرها بودم، واقعا نمی فهمیدم که دارم چی میگم و کجام فقط می‌فهمیدم که سلول به سلول بدنم توی اوج تحریکه، صدای فریادش بلند شد و آبش رو با چند تا تلمبه ی محکم توی کونم خالی کرد و با اون ضربه های محکم کیرش آب کیر منم بدون اینکه به کیرم دست بزنم روی شیکمم خالی شد و همین جور که کیرش توی کونم بود خوابید روم، جفتمون از حال رفتیم، با صدای تلفن اتاق امیر به خودمون اومدیم و امیر که خیس عرق بود گوشی رو برداشت، خانمم پشت خط بود سراغ من رو گرفت و امیر گفت داریم با هم صحبت می کنیم اگر شما هم تشریف بیارید خوشحال میشم و خانمم که از دست امیر اعصابش خورد شده بود گفت نه خیلی ممنون، منتظر آرش میمونم، و قطع کرد، امیر به آرومی کیرش رو از توی کونم بیرون کشید، سوراخ من که با فشار اون کیر کلفت باز مونده بود با بیرون اومدن کیرش آب ازش سرازیر شد.
دیگه حسی توی دست و پام نمونده بود، امیر گفت متوجه شدی که مریم تماس گرفت، با بی حالی گفتم آره، گفت منتظرته، گفتم تو جوری من رو خالی کردی که الان برگردم نمیدونم چجوری باید نیازهایش رو برآورده کنم، باید یه سکس نیمه تموم رو اون طرف تموم کنم، امیر گفت مگه من مردم، گفتم امیر دیدی که مریم تو رو بیش از یه رئیس نمیخواد، امیر گفت کاری میکنم من و تو رو با هم بخواد، گفتم چجوری؟ گفت راهش اینه که تو چند روزی اینجا نباشی. گفتم یعنی برگردم تهران؟ گفت نه اگر تو بری مریم هم قطعا می خواد برگرده تهران، ولی راهش اینه که تو اینجا یه شب غیبت بزنه و من و مریم دنبالت بگردیم و اینجوری من بهش نزدیک میشم. گفتم اولا من کجا دارم که برم و دوما اینکه وقتی برگشتم چه توضیحی برای نبودنم دارم که بهش بدم. امیر گفت جواب اولت اینه که امشب من برات توی یه هتل نزدیک اینجا جا میگیرم و جواب دومت اینه که وقتی برگشتی خودت یه بهونه جور میکنی و بهش توضیح میدی، گفتم امیر من دلم نمیخواد آب توی دل مریم تکون بخوره، هر کاری هم که تا حالا کردم برای لذت بردنش بوده نه آزار دادنش، برای همین من توی این نقشه ات باهات همراهی نمی کنم، چون میدونم همین که من گم و گور بشم اونم توی یه کشور غریب، اینقدر فشار روحی بهش میاد که بعدا اثراتش قابل جبران نیست. نه امیر جان من اصلا نیستم. وقتی امیر نه قاطع من رو شنید گفت باشه قبول. پس میریم سر وقت نقشه ی دوم گفتم نقشه ی دوم دیگه چیه؟ گفت نقشه ی دوم اینه که با هماهنگی با خودت و خانمت تو رو بفرستم دنبال یه کاری و مریم بدونه که تو سالمی و حالت خوبه، ولی بهت دسترسی نداشته باشه، و توی کشور غریب فقط تکیه گاهش و هم صحبتش من باشم، گفتم امیر واقعا این همه طرح و نقشه برای رسیدن به مریمه؟ امیر گفت اشتباه نکن آرش جان، من میخوام وارد زندگی جفتتون بشم، من جفتتون رو می خوام با هم، نه تنها، من می خوام زیباترین زندگی که سه نفر ممکنه با هم داشته باشند رو تجربه کنیم، در آزادی مطلق و لذت، سه نفر با سه حس متفاوت، حس مردانه ی مطلق که مال منه، حس زنانه مطلق که مال مریمه و حس دوجنسه که مال توئه، از طرف دیگه دارم شریک زندگی یه زوج میشم که اینم خیلی جذابه، ما سه نفر اگر نیازهای همدیگه رو خوب بشناسیم و درک کنیم میتونیم زیباترین زندگی مشترک رو سالها در کنار هم داشته باشیم. من دارم برای به دست آوردن یک زندگی مشترک با یک تم جدید تلاش می‌کنم، زندگی که تا حالا کسی تجربه اش نکرده، پس ارزشش رو داره که براش تلاش کنم.
امیر باز ادامه داد میدونستی اگر مریم حس تو رو بدونه و باهاش کنار بیاد چقدر زندگی برات شیرین و لذت بخش میشه، گفتم این مستلزم اینه که مریم اول تو رو توی زندگی مشترکمون قبول کنه، امیر گفت اگه تو همکاری کنی بالاخره من رو قبول میکنه و بعد گفت الان برو پیشش و بگو من بهت یه پیشنهاد کاری دادم که باید یه شب بری دنبال کاری که من بهت سپردم و به مریم بگو هر کاری داشتی به امیر بگو. منم نمی‌ذارم آب توی دل مریم جان تکون بخوره. گفتم هر چند میدونم نقشه ات موفقیت آمیز نیست ولی چون اصرار میکنی قبول میکنم. امیر سریع یه اتاق توی یه هتل دیگه برام رزرو کرد و من برگشتم اتاقمون. خانمم گفت امیر باهات چیکار داشت؟ که عیشمون رو خراب کرد. گفتم امیر پیشنهاد داد که من برم یه محموله رو از جایی تحویل بگیرم و بیام، خانمم گفت چرا نمیده پست براش بیاره؟ گفتم میگه چون محموله دارو هست ممکنه در اثر نقل و انتقال نادرست خراب بشه و باید با دقت حمل بشه. خانمم گفت من تنهایی خیلی سختمه، گفتم تا وقتی که من برمیگردم هر کاری داری به امیر بگو، اگر هم از تنهایی می‌ترسی برو پیش امیر که تنها نباشی. خانمم گفت مگه دیوونه ام که برم پیش امیر، میرم پیش صدف اتفاقا خیلی دوست داشت بیشتر با هم آشنا بشیم. گفتم هر جوری که راحتی. پس بیا شاممون رو بخوریم که بعد من با اجازت برم که بتونم سریع برگردم. بعد از صرف شام وسایلم رو جمع کردم و یه لب از هم گرفتیم و اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق امیر وقتی بهش گفتم نقشه ات خراب شد چون مریم داره میره پیش صدف، امیر گفت من درستش میکنم نگران نباش. بعد گفت یه ست لوازم آرایشی و چند دست لباس زنونه و یه کفش پاشنه بلند و پوستیژ هم برات خریدم که دوست دارم رفتی توی اون هتل حسابی آرایش کنی و این لباسها رو هم بپوشی که من بیام و همسرم رو حسابی بکنم. با این حرفهاش باز اون حس زنونه اومد سراغم و گفتم چشم هرچی شما بگی عزیزم و یه لب از هم گرفتیم و راهی شدم و رفتم به هتلی که اون نزدیک بود و اتاق رو تحویل گرفتم ولی دل توی دلم نبود. با امیر تماس گرفتم و گفتم که من رسیدم و الان توی هتلم. فکر اینکه امیر می خواد با خانمم چیکار کنه و چجوری میخواد راضیش کنه رهام نمی‌کرد. لوازم آرایش و لباسهای زنونه جلوی چشمم بودند و تحریکم می‌کردند که برم سمتشون.
رفتم حموم و صورتم رو سه تیغه کردم و بدنم هم که اپیلاسیون شده و بدون مو و نرم و لطیف بود، اومدم بیرون و با حوله خودم رو خشک کردم و با گوشیم به اینترنت هتل که سرعت بالایی هم داشت وصل شدم و فیلم های آموزش آرایشگری رو دیدم و خودم رو طبق فیلم های آموزشی آرایش کردم، لاک زدم، شورت لامبادا و سوتین پوشیدم، یه دامن کوتاه راسته هم پام کردم و کفش های پاشنه بلند رو هم پوشیدم، و شومیز مشکی بدون آستین جذب رو هم تنم کردم و پوستیژ بلند قهوه ای روشن رو هم روی سرم تنظیم کردم. وقتی رفتم جلوی آینه قدی اتاق و خودم رو دیدم، شوکه شدم. از دیدن خودم حیرت زده شده بودم. اونجا بود که باور کردم واقعا بدن زنونه ای دارم اگر من جای هر مرد دیگه ای بودم و کسی رو با این سر و وضع میدیدم حتما محو تماشاش میشدم. دوست داشتم برم توی هتل دور بزنم و عکس العمل دیگران رو ببینم. شروع کردم از خودم عکس گرفتن و اشکالات خودم رو توی عکس دیدم و اصلاحشون کردم، بعد یه دونه عکس بی نقص گرفتم و فرستادم برای امیر، و زیرش نوشتم اینم از خانم شما و منتظر موندم که ببینه و جواب بده ولی هرچی صبر کردم آنلاین نشد. آروم در اتاقم رو باز کردم و با ترس و تردید یه نگاهی توی راهرو هتل انداختم، برای اولین بار توی زندگیم بود که تصمیم گرفته بودم با شمایل زنانه برم بیرون. خیلی برام رعب آور بود، بین در مردد مونده بودم، بلاخره تصمیمم رو گرفتم و در اتاق رو بستم و اومدم توی راهرو هتل، صدای تلق و تلوق پاشنه های کفشم پیچیده بود توی راهرو هتل، خیلی اضطراب داشتم، تا رسیدم جلوی در آسانسور هتل، کلیدش رو زدم و منتظر موندم که آسانسور بیاد، چون آخر شب بود هتل خلوت بود و این به من قوت قلب میداد که کسی من رو نمیبینه، قبل از اینکه درب آسانسور باز بشه تصمیم گرفتم که برگردم سمت اتاقم، ولی همین که خواستم برم درب آسانسور باز شد و یه مرد سیاه پوست قد بلند از آسانسور خارج شد پوستش به قدری سیاه بود که انگار واکس سیاه به پوستش مالیده بودند، از هیبتش یکه خوردم، با ترس و تردیدی که توی وجودم افتاده بود، برگشتم سمت اتاقم که مثلا فرار کنم ولی اون هم پشت سر من اومد همین وحشتم رو بیشتر کرد، چند قدمی که رفتم یهو من رو صدا زد با ترس و لرز برگشتم سمتش نمی دونستم باید چی جوابش رو بدم، متوجه شدم که میگه بوی عطرتون خیلی خوبه اسم عطرتون چیه؟ و من آروم گفتم پولو رالف رولن که با شنیدن صدای من تازه فهمید که زن نیستم و گفت واااو تو شیمیل هستی؟ و من گفتم بله و سریع برگشتم که برم سمت اتاقم ، یهو دستم رو گرفت و گفت من خیلی شیمیل ها رو دوست دارم. و من با لبخندی گفتم ممنونم و از ملاقات شما خوشبختم، منتظر جوابش نموندم و دستم رو کشیدم و به طرف اتاقم حرکت کردم، وارد اتاقم که شدم در اتاق رو بستم و دستم رو گذاشتم روی قلبم که داشت تند و تند میزد، انتظار هر چیزی رو داشتم جز این . سریع از توی چشمی اتاق بیرون رو نگاه کردم که ببینم وارد کدوم اتاق میشه، اما دیدم جلوی اتاق من وایستاده و به در اتاق من خیره شده، بعد از یه مکث کوتاه رفت سمت اتاق روبروی اتاق من و در و باز کرد و وارد شد، منتظر عکس العمل هر کسی بودم. جز یه سیاه پوست گردن کلفت. یه کم که آروم شدم سریع گوشیم رو نگاه کردم که ببینم امیر عکسم رو دیده یا نه ولی انگار امیر خواب بود و عکسم رو ندیده بود.

نوشته: آرش

ادامه...


👍 27
👎 5
46501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

932330
2023-06-10 00:03:10 +0330 +0330

ببین آرش
اولین دیسلایکو دادم بخاطر اینکه امشب دوتا داستان عالی خوندم و بعد اینو! لامصب شست برد اونارو

2 ❤️

932334
2023-06-10 00:30:02 +0330 +0330

داستان خوبیه زود زود بزار ممنون

0 ❤️

932418
2023-06-10 13:45:03 +0330 +0330

خیلی بهتر شد این قسمت ولی باید ی کم سکس هاشو طولانی تر و خاص میکردی چون هنوز مریم وارد سکس اصلی نشده بود. ولی در کل خسته نباشو این قسمت داشت به عنوان ی داستان ادامه بده

0 ❤️

932422
2023-06-10 14:59:28 +0330 +0330

من بخاطر تگ شیمیل داستانو خوندم.یه سوال برام پیش اومد چطور میشه که ادم به سختی کسیو بدست بیاره و مال هم بشن بعد حاضر باشه به راحتی ازش بگذره و اونو به کسی دیگه بده یا با کسی دیگه شریک شه. حتی اگه به چشم یه معامله هم بهش نگاه کنیم فقط ضرره

1 ❤️

932434
2023-06-10 17:53:01 +0330 +0330

داستان خوبیه ولی دیر آپ میشه

0 ❤️

932504
2023-06-11 02:15:41 +0330 +0330

اگه تمامأ زاییده تخیل ذهنت هم باشه، بایدگفت، کصکشی هم حدی داره حتی مجازیش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها