اولین بار که دیدم مامان داد (۳)

1399/11/03

...قسمت قبل

کاراگاهای عزیز کم به مغزتون فشار بیارین که واقعیه یا نه اصلا هست یا نیست فرقی میکنه براتون؟ اگر در مورد این موضوع دوست داری بخون حالتو بکن نداری برو یه موضوع دیگه

اون روز که سعید مامانو کردو منم همراهشون جق زدم مامان موقع رفتن همش به حالت لوس بازی به سعید میگفت من باز میخوام اما سعید میگفت دیگه جون ندارم تا دم اومدن سعید گفت تو یه کیر دیگه جوابت رو نمیده باید دونفری بکننت مامان خندید گفت جووون سعید منظورش من بودم اما من نمیخواستم مامانو بکنم نمیدونم چرا اون روزا این حسو داشتم میدونستم جندس از جنده بازیشم لذت میبردم اما خودم نمیخواستم بکنمش منم دیدم سعید اینو گفت گفتم رو من حساب نکنینو خندیدم از در اومدم بیرون اما انگار مامان بهش بر خورده بود تو راه تو تاکسی هرچی میگفتم سر سنگین حرف میزد منم حرفی نزدیم دیگه فرداش خودم تنها رفتم بیرون تهران چرخیدم برای خودم تا ظهر اومدم خونه دیدم مامان تو اتاق داره با تلفن حرف میزنه مامان بزرگمم تو حال داشت تلویزیون میدید من رفتم دوش گرفتم (لعنت به هوای تهران که همون سالا هم میرفتی بیرون برمیگشتی انگار رو بدنت دوده نشسته) از حموم درومدم مامان گفت فردا بریم پیش سعید؟ من گفتم من که همیشه پایم به شوخی برگشت گفت بصفه پایه ای بدرد خودت میخوره.

فرداش صبح ساعتای 9.5 بود از خونه زدیم بیرون تقریبا 10 اینا بود رسیدیم دم خونه سعید مامانم که سرسنگین بود رفتیم خونه سعید وقتی نشستیم سعید اومد گفت مشروب میخورین؟ مامان گفت من تا الان نخوردم منم گفتم آره گفت یکی از دوستام قراره بیاره دیگه الانا باید پیداش بشه یه نیم ساعتی گذشت من خوصلم سر رفته بود مامانم ولو شده بود تو بغل سعید من تلویزیونو روشن کردم که ماهواره ببینم همینجور داشتم کانالارو بالا پایین میکردم سعیدم داشت با مامان لاو میترکوند هم میمالوندش هم حرف میزد صداشو من میشنیدم به مامان میگفت میخوای امروز دو نفری بکنیمت؟ مامانم میگفت این که نمیاد جلو سعید گفت تو کاریت نباشه حالا این نیومد یکی دیگه مامانم با عشوه میگفت نه نمیدونم میترسم که در خونه زنگ زد سعید با کیره نمیشه راست شدش رفت درو باز کرد من منتظر بودم که سعید با شیشه عرق بیاد تو که دیدم با یه پسره اومد معرفی کرد دوستم احسان احسانم اومد نشست مامان یکم خودشو جمعو جور کرد سلام احوال پرسی کرد احسان یه پسر جنوبی بود که ته لحجه داشت سعید معرفیمون کرد به احسان تعارف کرد که بشین اما احسان هم یکم خجالتی بود اومد من من کنه که سعید گفت بشین یه چیزی بخور میری حالا خندیدو رفت تو آشپزخونه مامانو منم کم کم فهمیدیم که منظور سعید از اینکه دو نفری بکنیمت این نبود که من برم منظورش احسان بوده مامان به احسان گفت آقا احسان شما جنوبی هستین؟ گفت آره من اینجا ترم آخر نمیدونم چه رشته کسشری بود خلاصه یکم مامان با احسان حرف زد تا یخش باز بشه سعیدم از تو آشپزخونه با 4تا استکانو ماستو کالباس اومد در پلاستیکی که احسان آورده بودو باز کرد احسان بجای عرق یه بطری ابسلوت با طعم سیب آورده بود خلاصه سعید اومد بندو بساطو پهن کرد زمین ماه هم رفتیم بشینیم سعید دست مامانو گرفت گفت تو بیا پیش ما بشین اونا 3تایی یه ور نشستن منم رفتم جلوشون نشستم مامان یکم تریپ خجالت برداشته بود اومد بشینه دامنشو کشید پایین که مثلا من نمدونم شماها قراره منو جرم بدین من یه بالش برداشتم گذاشتم زیر دستمو سعید شروع کرد پیک ریختن مامان اولی رو به بدبختی خورد سعید یکم کالباس گذاشت دهنش گفت همیشه اول مزتو آماده کن بعد برو بالا خلاصه تا پیک سوم رو خوردیم مامان گفت وای معدم داغ شده گرمه چقدر معلوم بود گرفتتش منم داغ شده بودم سرمم یکم سنگین شده بود که سعید گفت میخوای دیگه نخور دفعه اولته مامان خودشو ولو کرد تو بغل سعید گفت وای گرممه سعیدم یکم یقه تیشرت مامانو گرفت بالا لای سینه هاش فوت کرد همینجور یقشو گرفته بود بالا مامان گفت نکن یه جوریم میشه سعیدم گفت بزار بشه عزیزم مامان که منتظر بود انگار دستشو آورد پشت گردن سعیدو ازش لب گرفت من اینا داشتن لب میگرفتن یه نگاه به احسان کردم دیدم با یه حشری داره اینارو نگاه میکنه اما جلو نمیرفت مامان یکم از سعید لب گرفت خودشو ول کرد تو بغلش پاهاشو آورد سمت احسان اما اون هنوز همینجوری فقط نگاه میکرد که کم کم دلش طاقت نیاورد با خجالت دستشو گذاشت رو ساق پای مامان هی عقب جلو میکرد سعیدم داشت از روی لباس سینه هاشو میمالوند احسان کیرش حسابی راست کرده بود از اون خر کیرا هم بود دیگه یخش آب شده بود دستشو برد زیر دامن مامان با کوسو کونش ور میرفت مامان دیگه انگار طاقت نداشت خودش دست انداخت زیپ دامنشو از پشت باز کرد احسانم شرتو دامنشو با هم کشید پایین کوس خیسو صورتی مامان داشت منو دیونه میکرد فقط منتظر این بودم ببینم این دوتا چجوری از کوسو کون میکننش احسان با دست روی کوس مامانو مالوندو خم شد رو کوسش به خوردن مامان لبای سعیدو ول کرده بود داشت با دستاش سر احسانو فشار میداد تو کوسشو آهو ناله میکرد سعیدم بلند شد لخت شد کیرشو گرفت دستش برد جلو دهن مامان اونم هم ساک میزدو هم با دهن پر آهو ناله میکرد احسان انفدر کوس مامانو خورد تا مامان دیگه نا نداشت سر احسانو محکم رو کوسش بالا پایین میکرد تا همونطوری ارضا شد من از سرو صدای مامان کیرم حسابی راست کرده بود دیگه طاقت نداشتم میخواستم منم برم با اینا 3نفری بکنیمش شلوارمو کشیدم پایین کیرمو گرفتم دستم که سعید خوابید کنار مامان با دست زد به سینش گفت بیا روی من مامان گفت دوتایی با هم نه من نمیتونم احسان با اشاره به من گفت جنده انگار باید 3تایی رو هم بتونی مامان یه نگاه به من کرد گفت بالاخره همین داشت به منو کیرم نگاه میکرد بلند شد با دست یکم کیر منو مالوندو نشست رو کیر سعد خم شد سمت من اومد برام ساک بزنه گفتم نه آبم میاد بزار این دوتا حسابی بکنن بعد من خندید احسانم نشست پشتش سر کیرشو توف زد رو دوپا یکم سعید اول تو کوس مامان تلنبه زد مامان باز آهو اوهش بلند شد احسان کمر مامانو گرفت خوابوند روی سعید سر کیرشو کرد تو کون مامان مامان یه جیغ کشید گفت آروم تورو خدا خیلی کلفتی اونم یه چیزی با لحجه گفت که من نفهمیدم چی میگه همونطوری آروم کیرشو هی میداد تو هی میکشید عقب مامان هم داشت حال میکرد هم درد داشت هی با دستاش رو فرشی رو چنگ میزد که سعیدم از پایین شروع کرد تو کوسش تلنبه زدن یه چند مین گذشت احسان دیگه کیرشو تا ته میکرد تو کون مامان میکشید عقب مامان از شدت دردو لذت داشت بی هوش میشد انگار با یه دستش لپ کونشو گرفته بود میگفت وای میسوزه با یه دست دیگه هم خودشو نگه داشته بود اون دوتا هم دیگه داشتن مثل اسب تو کوسو کونش تلنبه میزدن از صدای مامان میشد فهمید همین وسطا که اونا داشتن جرش میدادن ارضا شد منم رفتم جلوش کیرمو گرفت تو دستش عقب جلو میکرد من بدون اینکه چیزی بهش بگم دستمو گذاشتم رو سرشو سر کیرمو گرفتم جلوی دهنش با همون آهو اوه کردن با صدای التماس میگفت آرومتر اونا هم انگار نه انگار مخصوصا احسان که صدای تلنبه زدنش تو کون مامان محکمتر میشد مامان کیر منو گرفت جلو صورتش یکم تخمامو لیس زده کیرمو میمالوند به صورتش با زبونش از زیر تخمام تا نوکشو لیس میزد کیرمو میکرد تو دهنش هم زمان هم آهو اوه میکرد یه چند بار همین کارو تکرار کرد تا سعید گفت آبم داره میاد مامان گفت بریز توش سعید یکم از زیر کمر مامانو داد بالا تند تر تو کوسش تلنبه میزد مامانم کیر منو تا تو حلقش میکرد تو دهنش من دیگه نزدیکاش بود آبم بیاد سرشو با دستم گرفته بودم تو دهنش تلنبه میزدم اون دوتا هم تو کوسو کونش در واقع ستایی داشتیم تلنبه میزدیم تا آبمونو خالی کنیم تو دهنو کوسو کونش مامان داشت بهم نگاه میکرد وقتی داشتم تو دهنش تلنمبه میزدم که آبم اومد اونم با ولع تمام آبمو قورت میداد که سعیدم داشت همینطوری تلنبه میزد که از سرخ شدن صورتش فهمیدم اونم داره آبش تو کوس مامان میاد اما احسان همونطوری داشت تو کون مامان تلنبه میزد من کیرمو میخواستم در بیارم از دهنش که احسان کیرشو دراورد با دست رو کمر مامان شروع کرد جق زدن کیرش انقدر دراز بود پیش خودم گفتم مامان حتما جر خورده یکم احسان که جق زد آبش با فشار اومد تا روی موهای مامانو کمرش پاشید.

ادامه دارد …!..

نوشته: نام نویسنده


👍 58
👎 12
219001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

787735
2021-01-22 00:56:15 +0330 +0330

میشه واقعا ؟؟؟

0 ❤️

787748
2021-01-22 01:18:43 +0330 +0330

درک نمیکنم هیچ کدوم از قسمت هارو تمومش کن
میخوای بگی مادرت جنده اس یا خودت حرومزاده ای؟

3 ❤️

787749
2021-01-22 01:18:51 +0330 +0330

ننن سیکیم

0 ❤️

787750
2021-01-22 01:19:52 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

787752
2021-01-22 01:26:15 +0330 +0330

دیگه چهارمیشو ننویس
نگران مامانت شدم
فکر کنم تو سفر بعدی به تهران کل شهر + تو میکنن مامان جندتو

3 ❤️

787760
2021-01-22 01:40:18 +0330 +0330

جووون قربون مامانت برم که الان جزء سرمایه ملی است
بده ما بکنیم چون دیگه کیر دو نفر جوابگوش نیست باید سه نفری افتاد به جونش

3 ❤️

787831
2021-01-22 11:41:45 +0330 +0330

رسالت داستان اروتیک تحریک‌ کردن مخاطبشه و تبریک می‌گم که در این زمینه موفق بودی. ⁦:-)⁩ عالی بود‌.

2 ❤️

787861
2021-01-22 17:05:19 +0330 +0330

قشنگ بود داستانت افرین

0 ❤️

787867
2021-01-22 18:58:39 +0330 +0330

جالب اینجاس دو خط اول التماس هم میکنه که به من کاری نداشته باشین بزارین مریضیم و عقده هام و توهماتم رو بریزم اینجا برم. هرکی مامانش جندس یواشکی کاراشو میکنه مامان من خیلی اصرار داره پسرش بدونه جندس 😂 بچه کاش متوجه باشی که چقدر کیری و کسشری. حداقل سر سوزنی خجالت بکشی بخاطر این افکار لجن و کثیفت که همه مغزت رو مثل سیب گندیده بیمار کرده

3 ❤️

787871
2021-01-22 19:10:59 +0330 +0330

آزادی بیان مد شد همه جیگر دار شدن

0 ❤️

788355
2021-01-25 21:52:03 +0330 +0330

من خوشم اومد
باز هم ادامه بده

1 ❤️

788579
2021-01-27 03:31:07 +0330 +0330

این داستان واقعیه
من دیدم از نزدیک همچی آدمایی رو که بیغیرت واقعی ان

ادامه بده داستان رو

1 ❤️

788582
2021-01-27 03:57:39 +0330 +0330

داداش وقتی دایتان ادامه دار میدین بیرون نهایت بین هر قسمت نهایتش ۳ روز وقفه بزارین
Game of thrones منتشر نمیکنین که ماهی یه قسمت میدین بیرون
تا ادم میاد یه قسمتو میخونه قسمت بعدش یه ماه دیگه میاد،میایم قسمت ۲ رو بخونیم قسمت یک یادمون نیست؛بیاد بریم از اول شروع کنیم تا ماجرا دستمون بیاد😂

0 ❤️

788802
2021-01-28 13:35:42 +0330 +0330

سلام.
ببین دوتا داستان قبل خوب بود خوب شروع کردی.ولی سومیو که خوندم میخواستم زنتو ننتو باهم بگام.اخه مادر جنده ننت جنده هست ول دیگه چرا اون خوار کصده ی جنوبی رو اضافه کردی بهش.یعنی یه حس تنفر دست داد جلوم بودی کرده بودمت

2 ❤️

789012
2021-01-29 22:32:41 +0330 +0330

چطوری ممکنه ادم انقد بتونه بیغیرت باشه نمیتونم اصلا تصورش کنم

0 ❤️

789899
2021-02-03 06:07:54 +0330 +0330

مامانت الکسیس بوده خودتم عموجانی میشی کسخل✋✋

0 ❤️

790563
2021-02-06 19:55:57 +0330 +0330

عالیه چهارمیش رو هم بنویس

0 ❤️

792001
2021-02-15 05:09:50 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

794746
2021-03-02 20:57:59 +0330 +0330

کوس شعر چرندیات مادرت جنده بوده توام زما زاده ای عوضی دیوث قواد گم شوو

0 ❤️

794990
2021-03-04 00:09:14 +0330 +0330

ادامه بده لطفا این همه منتظر نذار مخاطب رو لطفا

0 ❤️

796900
2021-03-13 02:43:40 +0330 +0330

بابا بخدا نه شما نویسنده ها جورج آر مارتین هستین نه داستانهاتون رمان گیم آف ترونز هست که هر سال یه قسمت منتشر میکنین
وقتی میبینین مخاطب انقد مشتاقه چرا ادامه نمیدین؟
لطفا ادامه رو هرچه زودتر بزار
سپاس

0 ❤️

807322
2021-05-01 23:16:32 +0430 +0430

چرا ادامه رو نمینویسی؟؟؟؟؟
این همه ادم ر منتظر میزاری خب بنویس دیگه منتظریم

1 ❤️

814984
2021-06-13 04:46:50 +0430 +0430

چرا ادامه نمیزاری؟

0 ❤️

819468
2021-07-10 15:14:45 +0430 +0430

چرا ادامه نمیدی؟؟؟
بابا این همه مخاطب منتظرن

0 ❤️

835553
2021-10-03 06:05:21 +0330 +0330

بقیشو بزار دیگه

0 ❤️

850485
2021-12-30 01:12:42 +0330 +0330

داداش بنویس دیگه
کجایی پی

0 ❤️

917177
2023-03-01 17:20:16 +0330 +0330

داداش ادامه بده منتظریم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها