بگاییات المعارف (۲)

1403/02/15

...قسمت قبل

خب سلام
قسمت اول با توجه به استقبال جذاب دوستان که کلی به من بارکردن تموم شد
شاید جذابیت نداشته باشه داستان من ولی خب من مینویسم چون بعد از این داستان های بیشتری هست که مشتاق میشید
.
.
موقع اخراج از مدرسه پدر و مادرم هیچ کدوم متوجه ماجرا نشدند که دلیل اخراج من بخاطر کون کونک بازی بود
سال بعد منو تو مدرسه ای غیرانتفاعی ثبت نام میکنن که اکثر دوستان اول ابتدایی تا راهنماییم اونجا بود
روز اول سال جدید من وقتی وارد مدرسه شدم نظرم به سه تا از بچه ها جمع شد
یکیشون وحید بود که خیلی پسر سفید و تخسی بود
نفر بعدی حامد بود که یه کم سبزه بود ولی از نظر من بشدت جذاب
و نفر بعد پسری به اسم رامین که خیلی قد کوتاه ولی بشدت سفید و خوشگل
از همون روز اول من رفتم تو کف این سه نفر
رشته من ریاضی بود ولی اون سه نفر تجربی ولی چون جز درس زیست درس مخالف دیگه ای نداشتیم اکثرا باهم بودیم
با توجه به محیط جدید مدرسه من از همون روز اول به حالت قبل از سال اکل دبیرستانم برگشتم و بشدت درس خون
جوری که همه معلما تعریف میکردن و باعث این شده بوود با من طوری دیگه برخورد کنن
به همین علت کلید کتابخونه و آزمایشگاه و اتاق بسیج مدرسه دست من بود.
نوید دوست دوران بچگیم که نزدیکی زیادی به من داشت از اول دبیرستانم کمی سوال پرسیده بود و وقتی متوجه شد من درسای حوزوی هم خوندم اسم منو گذاشت حاج اقا حامد
جوری شده بود هر کسی مشکل شرعی داشت(بیشتر سوالات سکسی) سراغ من میومد و منم از روی کتاب احکام جواب میدادم
همین امر باعث شد رامین به من نزدیک بشه
مدتی از دوستی و نزدیکی من به رامین گذشته بود که یه روزی اومد پیشم و گفت
حامد اگه ممکنه یه روز وقت بزار بیا خونمون بهم شیمی یاد بده!
من از خدا خواسته قبول کردم چون بشدت شیمی رو دوست داشتم و نفر اول کلاس بودم
باهم هماهنگ کردیم و بعد مدتی من به خونشون رفتم
وقتی جلوی درب رسیدم زنگ رو فشار دادم که صدای مادر رامین اومد و منو به داخل دعوت کرد
وقتی وارد خونشون شدم از دیدن مادر رامین بشدت جا خوردم
یه زن تقریبا ۳۵ ساله
بشدت بدن سفید
موهای خرمایی رنگ و جذاب
باهاش سلام و احوال پرسی کردم و رفتم پیش رامین
جلسه اول وقتی تموم شد برگشتم خونه به نیت مامان رامین یه جق زدم و شب با فکر مادرش خوابیدم
جلسات درسی منو رامین ادامه داشت و تو بقیه درسا هم قرار بود کمکش کنم
جلسه سوم رامین تنها بود
بعد از گذشت چند دقیقه رامین شروع کرد راجب سکس و این چیزا حرف زدن
منم که خیلی وقت بود توی کف رامین بودم بحث رو کشیدم وسط و حسابی حشریش کردم
وقتی راضی شد لخت بشه با دیدن کیرش خندم گرفت
یه کیر کوچولوی ۱۰ سانتی
در برابر کیر ۱۵ سانتی من چیزی نبود
حسابی براش ساک زدم تا ارضا شد
بعد از ارضا شدنش یه کم شروع کردم بوسیدنش و روی مخش راه رفتن که بکنمش
وقتی داشتم میکردم تو کونش ناگهان درب اتاقش باز شد و مادر رامین تو چارچوب درب قرار گرفت
کیر من یهو خوابید
من به خودم ریده بودم و نمیدونستم چکار کنم
بعد از اینکه چشم تو چشم شدیم مادر رامین درب اتاقو بست و رفت
من شروع کردم به فحش دادن به رامین که این چکاری بود کردیم و داشتم گریه میکردم که مادرش صدام کرد
با ترس و لرز از اتاق اومدم بیرون و مطمئن بودم قراره کتک بخورم
وقتی اومدم بیرون درب اتاق و مادرش روی رامین قفل کرد
گفت بیا جلوم بشین
وقتی جلوی مادرش نشستم
گفت
داشتی با پسر من چکار میکردی؟
خانوم گوه خوردم داشتم غلط زیادی می کردم ببخشید
نه نمیبخشمت باید حسابی به گوه خوردن بیفتی
خانوم تورو خدا
جمله ام تموم نشده بود که سیلی محکمی خوردم
افتادم زمین
اومد روی سینه ام نشست
گلومو گرفت توی دستاش و فشار داد
گفت
یه کاری میکنم دیگه هیچوقت از این گوه خوریایی نکنی
از روم بلند شد
بهم اشاره کرد بهش سجده کنم
وقتی سجده کردم با صدای قدرتمندی گفت
_پاهامو بلیس …
.


ادامه دارد…

نوشته: HaMeD


👍 2
👎 8
7901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

982321
2024-05-05 00:01:27 +0330 +0330

دمت گرم کص شعر نویس توانایی هستی

0 ❤️

982372
2024-05-05 06:07:18 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که

0 ❤️

982373
2024-05-05 06:10:58 +0330 +0330

جهت اطلاع بچه کونی ها .اخراج از مدرسه حتما شورای تربیتی مدرسه با ذکر دقیق علت اخراج تایید کنه بفرسته اداره آموزش و پرورش تایید بشه و به پدر دانش آموز مطلع بشه بعد بره مدرسه دیگه یک برگه علت اخراج روی پرونده هست

0 ❤️

982393
2024-05-05 11:04:26 +0330 +0330

تورو خدا افسانه‌های خاور دور تعریف نکنید دیگه

0 ❤️

982435
2024-05-05 20:10:08 +0330 +0330

خب اومدیم قسمت دوم. اولا که آقای دانشمند، آقای خیر سرت درس خون، آقای رشته ریاضی، نظر شما رو جمع نکردن مغز نداشتتو گاییدم، نظر مبارکت رو جلب کرد. این از این. بعد تو داستان اول گفتی کیرشو دراورد ۱۶ سانت بود پشماتون ریخت. حالا اینجا واسه خودت ۱۵ سانت شد؟ واسه ۱ سانت پشمات ریخته بود تو قطار؟

0 ❤️

983640
2024-05-14 01:12:40 +0330 +0330

چاخان

0 ❤️